Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
English
Persian
resign
کناره گرفتن تفویض کردن
resigns
کناره گرفتن تفویض کردن
Other Matches
resignation
کناره گیری تفویض
resignations
کناره گیری تفویض
demit
کناره گرفتن از
to stand a. off
کناره گرفتن
To go into solitude . To become aloof .
کناره گرفتن
to resign one's seat
از جای مجلسی خود کناره گرفتن
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
turn over
تفویض کردن
give over
تفویض کردن
vouchsafe
تفویض کردن
vouchsafed
تفویض کردن
vouchsafing
تفویض کردن
lodges
تفویض کردن
lodged
تفویض کردن
lodge
تفویض کردن
hand over
تفویض کردن
vouchsafes
تفویض کردن
abdicate
تفویض کردن ترک گفتن
abdicated
تفویض کردن ترک گفتن
abdicating
تفویض کردن ترک گفتن
abdicates
تفویض کردن ترک گفتن
submit
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitting
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
dubbed
تفویض مقام کردن چرب کردن
dub
تفویض مقام کردن چرب کردن
dubs
تفویض مقام کردن چرب کردن
devolve
تفویض کردن محول کردن
devolving
تفویض کردن محول کردن
devolves
تفویض کردن محول کردن
devolved
تفویض کردن محول کردن
entrust
واگذار کردن تفویض کردن
entrusting
واگذار کردن تفویض کردن
entrusts
واگذار کردن تفویض کردن
to declare off
کناره کردن از
retire
کناره گیری کردن
to keep one's distance
کناره گیری کردن
retires
کناره گیری کردن
to seclude oneself
کناره گیری کردن
throw up
کناره گیری کردن از
to give wide berth to
کناره گیری کردن از
secedes
کناره گیری کردن
secede
کناره گیری کردن
seceding
کناره گیری کردن
hold aloof
کناره گیری کردن
seceded
کناره گیری کردن
to keep oneself to oneself
کناره گیری ازمردم کردن
to retire in to oneself
از جامعه کناره گیری کردن
to throw up
کناره گیری کردن از استعفادادن از
abdicate
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicates
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicating
کناره گیری کردن استعفا دادن
abdicated
کناره گیری کردن استعفا دادن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
to send in one's papers
کناره گیری از کار کردن استعفا دادن
to retire from
[to]
a place
از
[به]
جایی کناره گیری کردن
[یا منزوی شدن]
submission
تفویض
assigment
تفویض
investiture
تفویض
investitures
تفویض
handing over
تفویض
conferment
تفویض
submission
واگذاری تفویض
surrending the centre
تفویض مرکز
devolution
تفویض اختیارات
judicial delegation
تفویض قضایی
Delegation of Authority
تفویض اختیار
conferrable
قابل تفویض
consignable
قابل تفویض
rogatory letters
نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
hem
کناره دار کردن لبه دار کردن
hems
کناره دار کردن لبه دار کردن
hemming
کناره دار کردن لبه دار کردن
hemmed
کناره دار کردن لبه دار کردن
exchange of full powers
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
margin
کناره
margent
کناره
rim
کناره
margins
کناره
bordered
کناره
lip
کناره
border
کناره
fringe
کناره
fringes
کناره
bordering
کناره
listel
کناره
sides
کناره
edge
کناره
margine
کناره
edges
کناره
side
کناره
rims
کناره
departmentalism
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
edge
کناره تیزی
detachments
کناره گیری
detachment
کناره گیری
aloof
کناره گیر
stand offish
کناره جو غیرمعاشر
retiring
کناره گیر
edges
کناره تیزی
sides
پهلو کناره
threctia
کناره گیری
border
کناره مرز
offishness
کناره جویی
bordering
کناره مرز
side
پهلو کناره
bank
کناره توده
stand-offish
کناره جو غیرمعاشر
stand-offish
کناره گیر
renouncement
کناره گیری
stand offish
کناره گیر
bordered
کناره مرز
retired ness
کناره گیری
bolt rope
طناب کناره
abdication
کناره گیری
banks
کناره توده
demission
کناره گیری
map margin
کناره نقشه
scratches
کناره گیری
sea board
کناره دریا
bank paving
فرش کناره
seceder
کناره گیر
scratch
کناره گیری
renunciation
کناره گیری
resignation
کناره گیری
levee
کناره رودخانه
isolation
کناره گیری
scratching
کناره گیری
standoffish
کناره گیر
scratched
کناره گیری
contour
خط کناره نما
resignations
کناره گیری
featheredge
کناره تیز
attrition
کناره گیری
separatism
کناره گیری
inflames
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflaming
اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
sidewall
کناره لاستیک اتومبیل
he threatened or resingn
که کناره گیری خواهدکرد
chimney-cheek
[کناره باز شومینه]
bankside
کناره دریا ورودخانه
contours
خطوط کناره نما
sideliner
ادم کناره گیر
aprons
کناره داخلی پیست
apron
کناره داخلی پیست
avoidance
کناره گیری احتراز
bank effect
اثر کناره رودخانه
bankside
پشته یا کناره رود
sheetlines
خطوط کناره نقشه
nonintervention
سیاست کناره گیری
abdicative
مایه کناره گیری
retreated
عقب نشینی کناره گیری
side wall of stairs
جان پناه کناره پلکان
retreats
عقب نشینی کناره گیری
retreat
عقب نشینی کناره گیری
withdrawals
کناره گیری از مسابقه تکواندو
chine
نقطه اتصال کناره ها و کف قایق
indirect bank protection
کناره بندی غیر مستقیم
withdrawal
کناره گیری از مسابقه تکواندو
retreating
عقب نشینی کناره گیری
neatline
خطوط باریک حدود کناره نقشه
seizes
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
stair rod
گیره فرش
[از این گیره های برنزی جهت نگهداری فرش های کناره در پله ها و یا آویزان کردن فرش استفاده می کنند.]
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
chimney-corner
[گوشه یا کناره ی عقب نشین بخاری یا شومینه]
embraces
در بر گرفتن بغل کردن
embracing
در بر گرفتن بغل کردن
abalienate
منتقل کردن پس گرفتن
fogs
تیره کردن مه گرفتن
circle
گرفتن احاطه کردن
circling
گرفتن احاطه کردن
circles
گرفتن احاطه کردن
circled
گرفتن احاطه کردن
embrace
در بر گرفتن بغل کردن
engages
گرفتن استخدام کردن
embraced
در بر گرفتن بغل کردن
fog
تیره کردن مه گرفتن
engage
گرفتن استخدام کردن
educe
گرفتن استخراج کردن
obtains
گرفتن یا دریافت کردن
bevel
پخ کردن لبه گرفتن
obtained
گرفتن یا دریافت کردن
to fill up
گرفتن تکمیل کردن
obtain
فراهم کردن گرفتن
obtain
گرفتن یا دریافت کردن
obtained
فراهم کردن گرفتن
hold
جا گرفتن تصرف کردن
obtains
فراهم کردن گرفتن
to smell out
گرفتن وپیدا کردن
surrender
پس گرفتن و تبدیل کردن
surrendered
پس گرفتن و تبدیل کردن
holds
جا گرفتن تصرف کردن
strike root
ریشه کردن گرفتن
hunt down
دنبال کردن و گرفتن
surrenders
پس گرفتن و تبدیل کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com