Dictiornary-Farsi | کنار گذاشتن یک فضا در شروع یک خط متن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
indentation	کنار گذاشتن یک فضا در شروع یک خط متن
indentations	کنار گذاشتن یک فضا در شروع یک خط متن


Other Matches

reserves	کنار گذاشتن
overruled	کنار گذاشتن
to leave off	کنار گذاشتن
shelf	کنار گذاشتن
to lay aside	کنار گذاشتن
earmark	کنار گذاشتن
earmarks	کنار گذاشتن
overrule	کنار گذاشتن
overrules	کنار گذاشتن
lay away	کنار گذاشتن
reserving	کنار گذاشتن
deposit	کنار گذاشتن
deposits	کنار گذاشتن
to set by	کنار گذاشتن
to put by	کنار گذاشتن
reserve	کنار گذاشتن
to put a way	کنار گذاشتن
put aside	کنار گذاشتن
to set aside [temporarily]	[موقتا] کنار گذاشتن
to put something into cold storage <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
to put something on the shelf <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
bypass	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
shunted	تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunt	تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
bypassing	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypasses	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypassed	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
pretermit	از قلم انداختن کنار گذاشتن
shunts	تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
Paregmenon	[کنار هم گذاشتن کلماتی که از یک ریشه اند]
step down <idiom>	شغل مهم خود را کنار گذاشتن
chop	کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
chopped	کنار گذاشتن دادهای که موردنیاز نمیباشد
denistall	کنار گذاشتن یک برنامه یادستگاه سخت افزاری ازسرویس دهی
demount	کنار گذاشتن یک رسانه ذخیره مغناطیسی از دستگاهی که روی ان نوشته و از ان می خواند
take croquet	ضربه زدن با گذاشتن گوی خود کنار گوی حریف
set up	مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
start off	شروع کردن شروع شدن
lay off <idiom>	به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
lid	کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom>	اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lids	کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
launching area	منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initiation	شروع کار شروع
To leave behinde.	جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch	کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
brimming	کنار
brims	کنار
brim	کنار
limit	کنار
marge	کنار
rims	کنار
recess	کنار
recesses	کنار
lotos	کنار
on shore	بر کنار
marginate	کنار
bank	کنار
banks	کنار
waterfronts	اب کنار
waterfront	اب کنار
lotuses	کنار
border	کنار
lote	کنار
bordered	کنار
bordering	کنار
lotus	کنار
away	کنار
off	از کنار
brink	کنار
rim	کنار
margins	کنار
ex	کنار
ex-	کنار
abutment	کنار
apart	کنار
list	کنار
besides	کنار
border line	خط کنار
along side	در کنار
along side	تا کنار
bourne	کنار
edge	: کنار
edges	: کنار
lip	کنار
side aisle	کنار
margin	کنار
verges	کنار
verge	کنار
rand	کنار
brimmed	کنار
shore	کنار دریا
bedside	کنار بستر
step aside	کنار رفتن
lotos eater	کنار خوار
lotus eater	کنار خوار
lotus-eater	کنار خوار
lotus-eaters	کنار خوار
waterside	کنار دریا
sideline	خط کنار زمین
sides	سمت کنار
sheer	کنار رفتن
coping	کنار امدن
touchline	خط کنار زمین
sidelining	خط کنار زمین
lotus	درخت کنار
lotuses	درخت کنار
sidelines	خط کنار زمین
sidelined	خط کنار زمین
floret of ray	گلچه کنار
next	جنب کنار
shores	کنار دریا
side	سمت کنار
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
recede	کنار کشیدن
seastrand	دریا کنار
seaside	دریا کنار
seacoast	دریا کنار
receded	کنار کشیدن
recedes	کنار کشیدن
by	نزدیک کنار
receding	کنار کشیدن
shipboard	کنار کشتی
riparian	رود کنار
pt down	کنار گذاردن
put in	کنار امدن با
pull away	کنار گرفتن
Stand asid . step aside .	کنار بایست
shipside	کنار کشتی
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
withdrawal	کنار کشیدن
withdrawals	کنار کشیدن
graveside	در کنار آرامگاه
gravesides	در کنار آرامگاه
riverside	کنار رور
by the window	کنار پنجره
limbo	کنار دوزخ
lote	درخت کنار
side step	کنار رفتن
side foot	ضربه با کنار پا
lotos	درخت کنار
put away	کنار گذاردن
strands	کنار دریا
coast	کنار دریا
foreshores	کنار دریا
foreshore	کنار دریا
off	از روی از کنار
bow out	کنار کشیدن
by the side of the road	در کنار جاده
bypassing	کنار گذار
strand	کنار رود
bypasses	کنار گذار
strand	کنار دریا
bypass	کنار گذار
roadsides	کنار جاده
roadside	کنار جاده
strands	کنار رود
wayside	کنار جاده
coasts	کنار دریا
bypassed	کنار گذار
sea dike	دیوار کنار اب دریا
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
There is no need dor ceremony between us.	تعارف رابگذار کنار
crash barrier	حصار کنار جاده
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
long shore	وابسته بدریا کنار
holiday by the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
cross block	سد کردن خط دفاعی از کنار
colocate	کنار هم قرار گرفتن
ratch	کنار یا لبه کشتی
road side	کنار جاده یا خیابان
safety fence	جانپناه کنار راه
road ditch	راه آب [کنار جاده]
jooshim	داور کنار تکواندو
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
down the line	ضربه از کنار زمین
seafronts	اسکله کنار دریا
seafront	اسکله کنار دریا
ex ship	تحویل در کنار کشتی
waterside workmen	کارگران کنار دریا
marshal	داوران کنار مسیر
marshaled	داوران کنار مسیر
marshalled	داوران کنار مسیر
marshals	داوران کنار مسیر
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
inshore	نزدیک دریا کنار
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
ex warehouse	تحویل در کنار انبار
franco alongside ship	تحویل کنار کشتی
scull	پاروی کنار قایق
barrier inspection	بازدید کنار جاده
to stand at [by] the window	کنار پنجره ایستادن
towpaths	جادهی کنار آب راه
towpath	جادهی کنار آب راه
marshaling	داوران کنار مسیر
roadhouses	میخانهی کنار راه
sculled	پاروی کنار قایق
roadhouse	میخانهی کنار راه