Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (6 milliseconds)
English	Persian
pull away	کنار گرفتن
Search result with all words
colocate	کنار هم قرار گرفتن
Other Matches
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
margins	کنار
on shore	بر کنار
bank	کنار
limit	کنار
banks	کنار
border line	خط کنار
away	کنار
apart	کنار
marginate	کنار
ex	کنار
margin	کنار
lotus	کنار
lotuses	کنار
along side	در کنار
waterfront	اب کنار
list	کنار
brims	کنار
brimming	کنار
brimmed	کنار
brim	کنار
bourne	کنار
rand	کنار
waterfronts	اب کنار
marge	کنار
abutment	کنار
recesses	کنار
lip	کنار
verge	کنار
lote	کنار
bordered	کنار
ex-	کنار
rim	کنار
off	از کنار
border	کنار
besides	کنار
rims	کنار
edges	: کنار
bordering	کنار
edge	: کنار
along side	تا کنار
brink	کنار
recess	کنار
lotos	کنار
verges	کنار
side aisle	کنار
put in	کنار امدن با
seaside	دریا کنار
sideline	خط کنار زمین
put aside	کنار گذاشتن
off	از روی از کنار
sidelined	خط کنار زمین
shore	کنار دریا
withdrawals	کنار کشیدن
withdrawal	کنار کشیدن
sidelines	خط کنار زمین
to set by	کنار گذاشتن
put away	کنار گذاردن
sidelining	خط کنار زمین
by the window	کنار پنجره
reserves	کنار گذاشتن
riparian	رود کنار
step aside	کنار رفتن
shipside	کنار کشتی
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
roadside	کنار جاده
roadsides	کنار جاده
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
seacoast	دریا کنار
shipboard	کنار کشتی
coping	کنار امدن
riverside	کنار رور
bedside	کنار بستر
side foot	ضربه با کنار پا
reserve	کنار گذاشتن
seastrand	دریا کنار
overrule	کنار گذاشتن
reserving	کنار گذاشتن
overruled	کنار گذاشتن
overrules	کنار گذاشتن
side step	کنار رفتن
floret of ray	گلچه کنار
touchline	خط کنار زمین
receded	کنار کشیدن
shelf	کنار گذاشتن
recede	کنار کشیدن
earmarks	کنار گذاشتن
earmark	کنار گذاشتن
to put a way	کنار گذاشتن
Stand asid . step aside .	کنار بایست
strands	کنار رود
strands	کنار دریا
strand	کنار رود
recedes	کنار کشیدن
receding	کنار کشیدن
bypassing	کنار گذار
bypassed	کنار گذار
bypass	کنار گذار
graveside	در کنار آرامگاه
gravesides	در کنار آرامگاه
limbo	کنار دوزخ
to put by	کنار گذاشتن
lotos	درخت کنار
deposit	کنار گذاشتن
to leave off	کنار گذاشتن
deposits	کنار گذاشتن
to lay aside	کنار گذاشتن
strand	کنار دریا
lay away	کنار گذاشتن
pt down	کنار گذاردن
lotus	درخت کنار
bow out	کنار کشیدن
by	نزدیک کنار
next	جنب کنار
lotuses	درخت کنار
shores	کنار دریا
lote	درخت کنار
waterside	کنار دریا
lotus-eaters	کنار خوار
lotus-eater	کنار خوار
lotus eater	کنار خوار
lotos eater	کنار خوار
wayside	کنار جاده
bypasses	کنار گذار
foreshores	کنار دریا
sheer	کنار رفتن
sides	سمت کنار
by the side of the road	در کنار جاده
coast	کنار دریا
side	سمت کنار
coasts	کنار دریا
foreshore	کنار دریا
road side	کنار جاده یا خیابان
jooshim	داور کنار تکواندو
road ditch	راه آب [کنار جاده]
ratch	کنار یا لبه کشتی
holiday by the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
safety fence	جانپناه کنار راه
long shore	وابسته بدریا کنار
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
sea dike	دیوار کنار اب دریا
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
ex warehouse	تحویل در کنار انبار
marshaled	داوران کنار مسیر
marshal	داوران کنار مسیر
barrier inspection	بازدید کنار جاده
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
franco alongside ship	تحویل کنار کشتی
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
to set aside [temporarily]	[موقتا] کنار گذاشتن
marshaling	داوران کنار مسیر
marshalled	داوران کنار مسیر
seafront	اسکله کنار دریا
ex ship	تحویل در کنار کشتی
sculls	پاروی کنار قایق
sculled	پاروی کنار قایق
scull	پاروی کنار قایق
inshore	نزدیک دریا کنار
to put something on the shelf <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
to put something into cold storage <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
marshals	داوران کنار مسیر
seafronts	اسکله کنار دریا
down the line	ضربه از کنار زمین
to stand at [by] the window	کنار پنجره ایستادن
roadhouse	میخانهی کنار راه
roadhouses	میخانهی کنار راه
cross block	سد کردن خط دفاعی از کنار
towpath	جادهی کنار آب راه
towpaths	جادهی کنار آب راه
waterside workmen	کارگران کنار دریا
There is no need dor ceremony between us.	تعارف رابگذار کنار
crash barrier	حصار کنار جاده
bypassing	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
by-play	حرکات یا مکالمات کنار صحنه
wing threequarter	هریک از دو مدافع کنار زمین
bypassed	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
brushwood hurdle	سرشاخه بافته شده کنار هم
win by retirement	پیروزی با کنار رفتن حریف
bypasses	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
piloting	ناوبری در کنار ابهای ساحلی
to skirt a camp	از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
ditch	ابرو کنار راه کنده
ditched	ابرو کنار راه کنده
ditches	ابرو کنار راه کنده
corner	گوشه و کنار فرش و یا یک شکل
dugouts	پناهگاه کنار زمین بازیگران
bypass	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com