Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
English
Persian
ratch
کنار یا لبه کشتی
Search result with all words
ex ship
تحویل در کنار کشتی
fas
ship alongside free تحویل در کنار کشتی
franco alongside ship
تحویل کنار کشتی
shipboard
کنار کشتی
shipside
کنار کشتی
Other Matches
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows
کشتی عرشه کشتی
prow
کشتی عرشه کشتی
marginate
کنار
rand
کنار
margin
کنار
bourne
کنار
off
از کنار
margins
کنار
on shore
بر کنار
edges
: کنار
border line
خط کنار
lotus
کنار
lotuses
کنار
edge
: کنار
apart
کنار
border
کنار
bordered
کنار
bordering
کنار
lote
کنار
lotos
کنار
along side
تا کنار
along side
در کنار
banks
کنار
rims
کنار
marge
کنار
brim
کنار
list
کنار
brimmed
کنار
brimming
کنار
brims
کنار
rim
کنار
brink
کنار
besides
کنار
waterfronts
اب کنار
waterfront
اب کنار
recesses
کنار
recess
کنار
side aisle
کنار
limit
کنار
ex-
کنار
verge
کنار
bank
کنار
ex
کنار
away
کنار
verges
کنار
lip
کنار
abutment
کنار
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
put in
کنار امدن با
overrule
کنار گذاشتن
overruled
کنار گذاشتن
overrules
کنار گذاشتن
lotos eater
کنار خوار
to lay aside
کنار گذاشتن
seacoast
دریا کنار
side step
کنار رفتن
riparian
رود کنار
seaside
دریا کنار
seastrand
دریا کنار
riverside
کنار رور
pull away
کنار گرفتن
put aside
کنار گذاشتن
to set by
کنار گذاشتن
pt down
کنار گذاردن
put away
کنار گذاردن
side foot
ضربه با کنار پا
step aside
کنار رفتن
bedside
کنار بستر
bypasses
کنار گذار
bypassing
کنار گذار
receding
کنار کشیدن
recedes
کنار کشیدن
receded
کنار کشیدن
recede
کنار کشیدن
earmarks
کنار گذاشتن
bypassed
کنار گذار
bypass
کنار گذار
strands
کنار رود
sideline
خط کنار زمین
sidelined
خط کنار زمین
sidelines
خط کنار زمین
sidelining
خط کنار زمین
coping
کنار امدن
coast
کنار دریا
coasts
کنار دریا
strand
کنار دریا
strands
کنار دریا
earmark
کنار گذاشتن
foreshore
کنار دریا
foreshores
کنار دریا
waterside
کنار دریا
lotus-eaters
کنار خوار
lotus-eater
کنار خوار
lotus eater
کنار خوار
floret of ray
گلچه کنار
lay away
کنار گذاشتن
withdrawals
کنار کشیدن
withdrawal
کنار کشیدن
lote
درخت کنار
shore
کنار دریا
shores
کنار دریا
strand
کنار رود
wayside
کنار جاده
roadside
کنار جاده
roadsides
کنار جاده
sheer
کنار رفتن
sides
سمت کنار
side
سمت کنار
by
نزدیک کنار
bow out
کنار کشیدن
by the side of the road
در کنار جاده
lotos
درخت کنار
to leave off
کنار گذاشتن
shelf
کنار گذاشتن
lotus
درخت کنار
lotuses
درخت کنار
next
جنب کنار
Joking aside.
<idiom>
شوخی به کنار.
Joking apart.
<idiom>
شوخی به کنار.
off
از روی از کنار
gravesides
در کنار آرامگاه
Stand asid . step aside .
کنار بایست
deposits
کنار گذاشتن
deposit
کنار گذاشتن
graveside
در کنار آرامگاه
touchline
خط کنار زمین
by the window
کنار پنجره
reserve
کنار گذاشتن
to put by
کنار گذاشتن
to put a way
کنار گذاشتن
limbo
کنار دوزخ
reserves
کنار گذاشتن
reserving
کنار گذاشتن
holiday at the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
colocate
کنار هم قرار گرفتن
Try to be serious for a change .
شوخی رابگذار کنار
holiday by the seaside
[British]
تعطیلات در کنار دریا
holiday at the seaside
[British]
تعطیلات در کنار دریا
She sat beside ( next to ) her mother .
کنار مادرش نشست
marshaled
داوران کنار مسیر
marshal
داوران کنار مسیر
marshalled
داوران کنار مسیر
marshals
داوران کنار مسیر
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
holiday by the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
down the line
ضربه از کنار زمین
ex warehouse
تحویل در کنار انبار
inshore
نزدیک دریا کنار
cross block
سد کردن خط دفاعی از کنار
jooshim
داور کنار تکواندو
barrier inspection
بازدید کنار جاده
long shore
وابسته بدریا کنار
to stand at
[by]
the window
کنار پنجره ایستادن
marshaling
داوران کنار مسیر
safety fence
جانپناه کنار راه
road side
کنار جاده یا خیابان
scull
پاروی کنار قایق
sculled
پاروی کنار قایق
roadhouse
میخانهی کنار راه
roadhouses
میخانهی کنار راه
sculls
پاروی کنار قایق
seafronts
اسکله کنار دریا
seafront
اسکله کنار دریا
to set aside
[temporarily]
[موقتا]
کنار گذاشتن
to put something on the shelf
<idiom>
چیزی را به کنار گذاشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com