English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (3 milliseconds)
English Persian
manual control کنترل دستی
Search result with all words
puck یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
pucks یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
land arm mode سیستم کامپیوتری کنترل دستی و خودکار فرود هواپیما
manual lever control کنترل اهرم دستی
rack control نوعی کنترل پروازی غیر دستی
Other Matches
manual دستور رزمی دستی سیستم دستی
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
craft revolving fund حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
craft reimbursable supply اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
control statement حکم کنترل دستور کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
handier دستی
portable دستی
bellows دم دستی
handy دستی
manual دستی
three handed سه دستی
hand made دستی
hand held دستی
left handedness چپ دستی
single-handed یک دستی
ready use دم دستی
palmar کف دستی
handmade دستی
levorotation چپ دستی
handiest دستی
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
attache case کیف دستی
manual controller نافم دستی
bitstock مته دستی
manual cutout افتامات دستی
bungle خام دستی
manual exchange مرکز دستی
handbills اگهی دستی
handcarts چرخ دستی
handwork دستی دستکاری
manual input ورودی دستی
handicrafts صنایع دستی
handlist فهرست دستی
bungled خام دستی
concertina ارغنون دستی
manual operation عمل دستی
handhold گیره دستی
carpenter's clamp پیچ دستی
handbell زنگ دستی
manual operation عملیات دستی
bull horn بلندگوی دستی
manual labour امضای دستی
handbill اگهی دستی
inexperience خام دستی
clumsiness خام دستی
trial balloon <idiom> یک دستی زدن
bungling خام دستی
push cart چرخ دستی
bungles خام دستی
handwheel چرخ دستی
hand wheel چرخ دستی
handcarts ارابه دستی
handicraft کار دستی
gun تلمبه دستی
submachinegun مسلسل دستی
sideboards میز دم دستی
guns تلمبه دستی
handbag کیف دستی
handbags کیف دستی
tin snips قیچی دستی
hang-gliding گلایدر دستی
light fingers چابک دستی
handicraft هنر دستی
tommy gun مسلسل دستی
handicraft صنعت دستی
handicraft پیشه دستی
handbooks کتاب دستی
handbook کتاب دستی
pushcarts ارابه دستی
gimlet مته دستی
gimlets مته دستی
pushcart ارابه دستی
sideboard میز دم دستی
line hand دستی که نخ را می کشد
sub-machine guns تیربار دستی
egg beater همزن دستی
adeptly زبر دستی
manual focusing knob دکمهزوم دستی
concertinaing ارغنون دستی
adeptness زبر دستی
manual adjustment تنطیم دستی
alggardness کند دستی
sub-machine guns مسلسل دستی
sub-machine gun تیربار دستی
handcart چرخ دستی
long bow کمان دستی
Jim Crow ریل خم کن دستی
stick shifts دندهی دستی
sub-machine gun مسلسل دستی
made ground خاک دستی
handcart ارابه دستی
concertinaed ارغنون دستی
concertinas ارغنون دستی
portable drill مته دستی
hand knot گره دستی
hand power winch جراثقال دستی
hand cable winch جراثقال دستی
nattiness زبر دستی
hand brake ترمز دستی
hand augger مته دستی
nimble fingers چابک دستی
door bundle بارهای دستی
side board میز دم دستی
mill file سوهان دستی
manually بصورت دستی
hand drill مته دستی
hand crane بارانگیز دستی
cane چوب دستی
hand crane جرثقیل دستی
hand compaction تراکم دستی
hand compaction توپرسازی دستی
hand cart چرخ دستی
desk checking بررسی دستی
hand cart ارابه دستی
drawing hand دستی که زه را می کشد
string hand دستی که زه را می کشد
dug well چاه دستی
right handedness راست دستی
fly bill اعلان دستی
fly bill اگهی دستی
hand lever اهرم دستی
fly sheet اعلانات دستی
quern اسیاب دستی
go devil ارابه دستی
dump barrow حرخ دستی
paving beetle تخماق دستی
gaucherie خام دستی
end table میزکوچک دم دستی
portable instrument سنجه دستی
portable receiver رادیوی دستی
portable weir سرریز دستی
post hole auger مته دستی
eye glass عینک دستی
foozle خام دستی
hand held computer کامپیوتر دستی
hand vise گیره دستی
hand molding قالبریزی دستی
hand molding shop قالبریزی دستی
hand torch مشعل دستی
hand operated chuck سه نظام دستی
hand organ ارگ دستی
manual skills مهارتهای دستی
hand reamer کوبه دستی
manual ringing زنگ دستی
manual skill مهارت دستی
hand tool ابزار دستی
hand receipt رسید دستی
hand roller غلطک دستی
hand saw اره دستی
cold link پیوند دستی
hand mill اسیاب دستی
handsaw اره دستی
hand grenade نارنجک دستی
crank handle اهرم دستی
smacks کف دستی زدن
hand lade پاتیل دستی
smacked کف دستی زدن
smack کف دستی زدن
stick shift دندهی دستی
staff gauge اشل دستی
caned چوب دستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com