Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (11 milliseconds)
English
Persian
stump
کنده درخت
stumped
کنده درخت
stumping
کنده درخت
stumps
کنده درخت
trunk
کنده درخت
trunks
کنده درخت
Search result with all words
stumpy
پر از کنده درخت
stubby
پراز کنده درخت
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
saw yer
درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
sawlog
کنده درخت مناسب اره کردن
Other Matches
rootery
توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
ceiba
درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
papaw
درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
underbrush
درخت کوچک روینده درزیر درخت
myrica
درخت شیشعان درخت موم
gambier
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambir
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
Cypress design
طرح درخت سرو
[سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
clogged
: کنده
clogs
: کنده
stock
کنده
blocs
کنده
pulled
کنده
graven
کنده
block
کنده
stocked
کنده
log
کنده
chunk
کنده
stub
کنده
stubbed
کنده
blocks
کنده
blocked
کنده
chump
کنده
chumps
کنده
logs
کنده
chunks
کنده
clog
: کنده
timber
کنده
stubbing
کنده
stubs
کنده
bloc
کنده
block aead
سر کنده
anvil stock
کنده
bilboes
کنده
dugout dewelling
کنده
knockstone
کنده
block length
درازای کنده
block mark
نشان کنده
blockette
کنده کوچک
engravers
کنده کار
rear crotch and near arm
نوعی کنده رو
plummer block
کنده محور
frankly
رک وپوست کنده
peeled
پوست کنده
building blocks
بنا کنده
building blocks
کنده ساخت
graving
کنده کاری
glyptics
کنده کاری
deblock
شکستن کنده
log
کنده چوب
control block
کنده کنترل
logs
کنده چوب
engraver
کنده کار
unstuck
کنده شده
plummer block
کنده شفت
entry block
کنده مدخل
wooden anvil stock
کنده چوب
carver
کنده کار
dugout
کنده شده
dugouts
کنده شده
deblocking
کنده شکنی
building block
بنا کنده
building block
کنده ساخت
near leg pickup and turnover
نوعی کنده رو
logrolling
کنده غلتانی
picked
پوست کنده
aboveboard
پوست کنده
block size
اندازه کنده
leg pickup
کنده کشی
leg lift and side roll
کنده سرانبون
grits
جوپوست کنده
inside sarma
انواع کنده رو
in plain english
پوست کنده
in intaglio
بشکل کنده
ingraving
کنده کاری
near leg and craddle
کنده گوسفندانداز
husked
پوست کنده
hulled
پوست کنده
olympic lift
کنده یک چاک
carve
کنده کاری کردن
carved
کنده کاری کردن
chalcogrophy
کنده کاری روی مس
carves
کنده کاری کردن
chalcographer
کنده کاری روی مس
Bluntly. Without mincing words.
صاف وپوست کنده
make no bones about something
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
groats
گندم یاجوپوست کنده
talk turkey
<idiom>
رک و پوست کنده گفتن
cutting chisel
اسکنه کنده کاری
loggats
کنده کوچک دیرک
loggets
کنده کوچک دیرک
dug in
سنگر کنده شده
carvings
کنده کاری کردن
I had a very hard time ot it.
دراینکار پوستم کنده شد
flump
تلوتلوخوردن کنده زدن
trunk
الوار کنده چوب
plainer
ساده پوست کنده
blocks
کنده مانع ورادع
plainest
ساده پوست کنده
plains
ساده پوست کنده
blocked
کنده مانع ورادع
block
کنده مانع ورادع
intagliated
کنده کاری شده
rock hewn
از کوه کنده شده
record blocking
کنده یی کردن مدارک
ptisan
گندم پوست کنده
break ground
لنگر از زمین کنده شد
olympic lift and cross face
کنده حصیر مال
trunks
الوار کنده چوب
quarried
ازکان کنده شده
logged
از کنده پاک شده
plain
ساده پوست کنده
shelled almond
بادام پوست کنده
point takedown with inside standing leg
زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
The handle of the bucket has come off.
دسته سطل کنده شده
to stub a piece
از کنده یاریشه پاک کردن
ivory carving
کنده کاری روی عاج
it peels better
بهتر پوست ان کنده میشود
anchor's aweight
لنگر از زمین کنده شده
she is a peach
هلوی پوست کنده است
aweigh
لنگر اززمین کنده شده
sidero graphy
کنده کاری روی پولاد
zincograph
روی کنده کاری شده
ditch
ابرو کنار راه کنده
ditched
ابرو کنار راه کنده
ivory carving
کنده کاری روی عاج
ditches
ابرو کنار راه کنده
man-to-man
<idiom>
مستقیم یارک وپوست کنده
stew in one's own juice
<idiom>
افتادن درچاهی که خود کنده
as fresh as a rose
<idiom>
مثل هلوی پوست کنده
near leg pickup and leg block
زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
My buttons mave come off.
تکمه های لباسم کنده شده
groat
بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
plainspoken
صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
router
ابزار کنده کاری لیسه نجاری
To give it straight from the shoulder.
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
divot
چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
hominy grits
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
glyptics
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
These oranges peel easily.
این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
departure end
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
olympic lift
بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
straight from the shoulder
<idiom>
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
driven well
چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
a corduroy road
جاده باتلاقی
[که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
log
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
hominy
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
logs
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
dumb well
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
frumenty
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
ablate
کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
fishbone mine
سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
backlog
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
lithoglyptics
کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
abated
[سطح سنگ تراشیده شده یا کنده شده]
butt
ته درخت
quincunx
درخت به
butted
ته درخت
butts
ته درخت
tamarisk
درخت گز
tree
درخت
quince
درخت به
quinces
درخت به
vines
درخت مو
woody
پر درخت
treeless
بی درخت
copaiba
درخت
flower
درخت گل
xyloid
پر درخت
flowers
درخت گل
thick with trees
پر از درخت
vine
درخت مو
abat
سد درخت
humification
تولیدخاک درخت
jacaranda
درخت جوالدوز
ironwood
درخت اهن
lotos
درخت کنار
lote
درخت سدر
plane
[Platanus]
درخت چنار
long tom
درخت الواراسترالیایی
walnut tree
درخت گردو
locus tree
درخت خرنوب
the foot of the tree
پای درخت
leatherwood
درخت میشن
locus tree
درخت اقاقیا
locust tree
درخت اقاقیا
knurr
گره درخت
knur
گره درخت
pink hawthorn
درخت زالزالک
kapur
درخت کافور
jujube
درخت عناب
judas tree
درخت ارغوان
lentisk
درخت مصطکی
dendroid
بشکل درخت
dendrology
درخت شناسی
duramen
میان درخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com