English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
English Persian
tongu praxia کنش پریشی زبانی
Other Matches
ldl یک ماوراء زبانی که زبانی را شرح میدهد
agnosia ادراک پریشی
dyscalculia محاسبه پریشی
aphasia زبان پریشی
asymbolia نماد پریشی
parapraxis کنش پریشی
parapraxia کنش پریشی
apraxia کنش پریشی
acatalepsia استدلال پریشی
paralogia استدلال پریشی
dyspraxia کنش پریشی
dyskinesia حرکت پریشی
psychosis روان پریشی
dyslexia خوانش پریشی
logopathy زبان پریشی
dysphasia زبان پریشی
oral dyskinesia حرکت پریشی دهانی
aphrasia زبان پریشی نحوی
organic psychosis روان پریشی عضوی
asomatognosia ادراک پریشی تنی
astereognosis ادراک پریشی بساوشی
tactile agnosia ادراک پریشی بساوشی
ideokinetic apraxia کنش پریشی زنجیرهای
involutional psychosis روان پریشی انحطاطی
motor aphasia زبان پریشی حرکتی
puerperal psychosis روان پریشی پس زایمانی
psychotomimetics داروهای روان پریشی زا
korsakoff's psychosis روان پریشی کرساکف
anosognosia ادراک پریشی نقیصهای
anomia زبان پریشی نامی
anarthria زبان پریشی گفتاری
pibtokto نوعی روان پریشی
auditory agnosia ادراک پریشی شنیداری
auditory aphasia زبان پریشی شنیداری
prison psychosis روان پریشی زندان
diaschisis کارکرد پریشی جانبی
conduction aphasia زبان پریشی رسانشی
color agnosia ادراک پریشی رنگ
circular psychosis روان پریشی ادواری
prosopagnosia ادراک پریشی چهرهای
psychedelic drugs داروهای روان پریشی زا
expressive aphasia زبان پریشی بیانی
buffonery psychosis روان پریشی لودگی
broca's aphasia زبان پریشی بروکا
paraphemia زبان پریشی بیانی
functional psychosis روان پریشی کارکردی
borderline psychosis روان پریشی مرزی
psychoticism روان پریشی گرایی
barbaralalia گفتار پریشی لهجهای
autotopagnosia ادراک پریشی اندامی
reactive psychosis روان پریشی واکنشی
sensory apraxia کنش پریشی حسی
sensory aphasia زبان پریشی حسی
windigo psychosis روان پریشی ویندیگو
simultanagnosia ادراک پریشی همزمانی
wihtiko psychosis روان پریشی ادمخواری
symbiotic psychosis روان پریشی وابستگی
tardive dyskinesia حرکت پریشی دیررس
wihtiko psychosis روان پریشی ویهتیکو
visual aphasia زبان پریشی دیداری
visual agnosia ادراک پریشی دیداری
uraniscolalia گفتار پریشی کامی
toxic psychosis روان پریشی ناشی از سم
unipolar psychosis روان پریشی یک قطبی
senile psychosis روان پریشی پیری
windigo psychosis روان پریشی ادمخواری
affective psychosis روان پریشی عاطفی
alcoholic psychosis روان پریشی الکلی
receptive aphasia زبان پریشی دریافتی
dysphrasia زبان پریشی نحوی
agrammatism زبان پریشی نحوی
acataphasia زبان پریشی نحوی
semantic aphasia زبان پریشی معنایی
monnolingual یک زبانی
linguiform زبانی
lip deep زبانی
monolingual یک زبانی
nuncupatory زبانی
viva voce زبانی
glossal زبانی
glottic زبانی
orally زبانی
lingual زبانی
vivas voce زبانی
oral زبانی
abusiveness بد زبانی
verbal زبانی
linguistic زبانی
linguistically زبانی
by parol زبانی
by word of mounth زبانی
by word of mouth زبانی
nuncupative زبانی
orals زبانی
bilingual دو زبانی
trilingual سه زبانی
allopsychosis روان پریشی دگر محور
holergasia روان پریشی تمام عیار
autopsychosis روان پریشی خود- محور
prepsychotic personality شخصیت پیش روان پریشی
traumatic psychosis روان پریشی اسیب زاد
amnestic aphasia زبان پریشی یاد زدایشی
dyseneia زبان پریشی کری زاد
color anomia زبان پریشی نامی رنگها
epochal psychosis روان پریشی سنین انتقالی
amnestic apraxia کردار پریشی یاد زدایشی
manic depressive psychosis روان پریشی شیدایی افسردگی
presenile psychosis روان پریشی پیش پیری
volubility چرب زبانی
unction چرب زبانی
zubenelgenubi زبانی جنوبی
nuncupate زبانی گفتن
sublingual زیر زبانی
to fix a language زبانی که ازتغییریارشدبازداشتن
to fling d. بد زبانی کردن
vocabular زبانی شفاهی
vivas voce زبانی شفاها`
professed love دوستی زبانی
spiel چرب زبانی
lingulate زبانی شکل
dumb language زبان بی زبانی
bradyglossia کندگویی زبانی
glossopharyngeal زبانی حلقی
polyglots چند زبانی
aphthongia لالی زبانی
chattiness بلبل زبانی
knowledge of a language دانستن زبانی
lapsus linguae لغزش زبانی
polyglot چند زبانی
brief reactive psychosis روان پریشی واکنشی کوتاه مدت
acclamation اخذ رای زبانی
glibly ازروی چرب زبانی
to nuncupate a will زبانی وصیت کردن
spiel چرب زبانی کردن
abusive بد زبانی تجاوز به عصمت
flippancy بی ملاحظگی چرب زبانی
lispling تکلم نوک زبانی
lingual حرف زبانی یا ذو لفی
grammatical error اشتباه دستور زبانی
nervus glossopharyngeus عصب زبانی- حلقی
glossopharyngeal nerve عصب زبانی- حلقی
lingual letters or linguals حروف زبانی یا ذولقی
glibness چرب و نرم تر زبانی
retrolingual واقع در پشت زبان پس زبانی
lisping نوک زبانی صحبت کردن
lisps نوک زبانی صحبت کردن
lisped نوک زبانی صحبت کردن
lisp نوک زبانی صحبت کردن
hard sell فروشندگی باچرب زبانی وفشار
lard ارایش دادن چرب زبانی
to schmooze somebody برای کسی چرب زبانی کردن
illinois test of psycholinguistic ازمون تواناییهای زبانی- روانی ایلینوی
to translate something [from/into a language] برگرداندن [نوشتنی] چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
to butter somebody up برای کسی چرب زبانی کردن
diachronic تحمولات زبانی یک ملت درادوار مختلف تاریخ
lingua زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
naturals زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
metalanguage زبانی که یک زبان برنامه نویسی را شرح میدهد
to translate something [from/into a language] ترجمه [نوشتنی] کردن چیزی [از یک زبان یا به زبانی]
natural زبانی که توسط بشر استفاده و فهمیده میشود
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
vdl زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
transliteration نقل عین تلفظ کلمه یا عبارتی از زبانی بزبان دیگر
native زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
natives زبانی که توسط پردازنده اجرا میشود بدون نیاز به نرم افزار خاص
a dead language <idiom> زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
source language 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
targets زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
coaxing نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxes نوازش کردن چرب زبانی کردن
coaxed نوازش کردن چرب زبانی کردن
coax نوازش کردن چرب زبانی کردن
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
alpha librae زبانی جنوبی کفه جنوبی
beta librae کفه شمالی زبانی شمالی
to pick up a language. <idiom> زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن. [از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com