Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
The conference is scheduled for bahman 20 .
کنفرانس قرار است 20 بهمن تشکیل شود
Other Matches
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
dumbarton oaks conference
کنفرانس "دومبارتون اکس " کنفرانس منعقده در ساختمان دومبارتون اکس واقع درواشنگتن به سال 4491 که طی ان دولتهای امریکا بریتانیا
sluff
بهمن چه
avalanches
بهمن
snow devil
بهمن
lauwine
بهمن
snow slip
بهمن
avalanche
بهمن
avalanch
بهمن
avalanche cord
ریسمان بهمن
ion avalanche
بهمن یون
electron avalanche
بهمن الکترونی
electron avalanche
بهمن الکترون
mud avalanche
بهمن گلی
avalanches
بشکل بهمن فرودامدن
avalanche
بشکل بهمن فرودامدن
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
conclave
کنفرانس
colloquia
کنفرانس
conference
کنفرانس
colloquium
کنفرانس
conclaves
کنفرانس
conferences
کنفرانس
peace conference
کنفرانس صلح
lecturing
کنفرانس درس
lectured
کنفرانس درس
lecture
کنفرانس درس
lectures
کنفرانس درس
huddles
کنفرانس مخفیانه
circuit
اتحادیه کنفرانس
shipping conference
کنفرانس کشتیرانی
computer conferencing
کنفرانس کامپیوتری
conference terms
شرایط کنفرانس
huddle
کنفرانس مخفیانه
circuits
اتحادیه کنفرانس
auditoriums
تالار کنفرانس
auditorium
تالار کنفرانس
huddling
کنفرانس مخفیانه
huddled
کنفرانس مخفیانه
auditoria
تالار کنفرانس
powwow
کنفرانس پرتشریفات
protocols
صورت جلسه کنفرانس
teleconference
کنفرانس از راه دور
round table
کنفرانس میز گرد
protocol
صورت جلسه کنفرانس
news conference
مصاحبه و کنفرانس مطبوعاتی
news conferences
مصاحبه و کنفرانس مطبوعاتی
lecture
درس دادن با گفتارتنها کنفرانس
lecturing
درس دادن با گفتارتنها کنفرانس
lectures
درس دادن با گفتارتنها کنفرانس
lectured
درس دادن با گفتارتنها کنفرانس
wcce
کنفرانس جهانی کامپیوترها در تعلیم و تربیت
ncc
Conference NationalComputer کنفرانس ملی کامپیوتر
the rules of protocol
قوانین قرارداد
[صورت جلسه کنفرانس]
world conference of computer in educatio
کنفرانس بین المللی اموزش کامپیوتر
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
big five
بیشتر باthe بزرگان پنجگانه . نامی است که در کنفرانس صلح پاریس 9191 به فرانسه امریکا
writ of error
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classify
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
general act
قرارداد عمومی سندی است که شرکت کنندگان در کنفرانس تنظیم نموده مفاد ان را مانند قسمتی ازقوانین داخلی بر خود لازم الاتباع اعلام می نمایند
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
the concert of europe
منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
incorporation
تشکیل
entelechy
تشکیل
establishment
تشکیل
establishments
تشکیل
endomorphism
تشکیل
endomorphy
تشکیل
heat of formation
گرمای تشکیل
sporogeny
تشکیل هاگ
hematopoiesis
تشکیل خون
argillaceous
تشکیل شده از رس
antitrust
مخالف تشکیل
metamerism
تشکیل حلقهای
formation constant
ثابت تشکیل
spermatogenesis
تشکیل نطفه
constitutes
تشکیل دادن
organises
تشکیل دادن
preformation
تشکیل قبلی
gleization
تشکیل خاک رس
forms
تشکیل دادن
sacculation
تشکیل کیسه
constitute
تشکیل دادن
constituted
تشکیل دادن
siltation
تشکیل لجن
constituting
تشکیل دادن
formation
صف ارایی تشکیل
osteogenesis
تشکیل استخوان
formative
تشکیل دهنده
to erect into
تشکیل دادن از
organisers
تشکیل دهنده
organizer
تشکیل دهنده
organizers
تشکیل دهنده
umbilication
تشکیل ناف
orogenesis
تشکیل کوه
the house went into secret session
تشکیل داد
sporogenesis
تشکیل هاگ
strobilation
تشکیل رشته
bonding
تشکیل پیوند
placentation
تشکیل جفت
stratification
تشکیل چینه
tournament
تشکیل مسابقات
tournaments
تشکیل مسابقات
stratification
تشکیل طبقات
antidim
مایع ضد تشکیل مه
annulation
تشکیل حلقه
vacuolation
تشکیل حفره
organising
تشکیل دادن
flagellation
تشکیل تاژک
organize
تشکیل دادن
organizes
تشکیل دادن
foetation
تشکیل جنین
organizing
تشکیل دادن
fibrillation
تشکیل الیاف
enthalpy of formation
انتالپی تشکیل
form
تشکیل دادن
formed
تشکیل دادن
former
تشکیل دهنده
ossification
تشکیل استخوان
capital formation
تشکیل سرمایه
embryogen
تشکیل جنین
embryogeny
تشکیل جنین
molar enthalpy of formation
انتالپی مولی تشکیل
molar heat of formation
گرمای مولی تشکیل
epigenesis
تشکیل نطفه ازنو
venues
محل تشکیل دادگاه
piedmont
تشکیل شده در کوهپایه
colonizes
تشکیل مستعمره دادن
back bonding
تشکیل پیوند برگشتی
lymphopoiesis
تشکیل بافت لنفی
deposit fund account
اعتبار تشکیل سرمایه
nuclei
هسته تشکیل دهنده
bed
تشکیل طبقه دادن
beds
تشکیل طبقه دادن
nucleus
هسته تشکیل دهنده
syndicator
تشکیل دهنده اتحادیه
back bonding
تشکیل پیوند از پشت
constituents
جزء تشکیل دهنده
formed
تشکیل دادن ساختن
vertebration
تشکیل ستون فقرات
colonised
تشکیل مستعمره دادن
colonizing
تشکیل مستعمره دادن
colonized
تشکیل مستعمره دادن
colonize
تشکیل مستعمره دادن
colonising
تشکیل مستعمره دادن
troop program
برنامه تشکیل یکانها
colonises
تشکیل مستعمره دادن
vesiculation
تشکیل کیسه یا تاول
to form a habit
تشکیل عادت دادن
domestic capital formation
تشکیل سرمایه داخلی
constituent
سازه تشکیل دهنده
deposit fund account
حساب تشکیل سرمایه
overall formation constant
ثابت تشکیل کلی
oogenesis
تشکیل و تکامل تخم
form
تشکیل دادن ساختن
entelechy
مرحله تشکیل وتحقق
constituent
جزء تشکیل دهنده
constituents
سازه تشکیل دهنده
nucleate
تشکیل هسته دادن
venue
محل تشکیل دادگاه
involucrum
تشکیل استخوان جدید
haematogenesis
تشکیل خون تولیدخون
bond formation energy
انرژی تشکیل پیوند
gangs
جمعیت تشکیل دادن
gang
جمعیت تشکیل دادن
guard cell
گیاهی را تشکیل میدهند
differentiates
دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiate
دیفرانسیل تشکیل دادن
chemical bonding
تشکیل پیوند شیمیایی
forms
تشکیل دادن ساختن
syndicate
تشکیل اتحادیه دادن
syndicate
اتحادیه تشکیل دادن
syndicates
تشکیل اتحادیه دادن
syndicates
اتحادیه تشکیل دادن
preform
قبلا تشکیل دادن
fundametal
بنیادی تشکیل دهنده
rate of capital formation
نرخ تشکیل سرمایه
constitutive
تشکیل دهنده ساختمانی
force development
برنامه تشکیل یکانها
pods
تشکیل نیام دادن
convenes
تشکیل جلسه دادن
unformed
تشکیل نشده ناساخت
acidic
تشکیل دهندهء اسید
pod
تشکیل نیام دادن
ossification
مرحله تشکیل استخوان
differentiating
دیفرانسیل تشکیل دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com