Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (7 milliseconds)
English
Persian
nautch
که دران رقاص میرقصند
Other Matches
maypole
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
terpsichorean
رقاص
dancer
رقاص
coryphee
رقاص
dancers
رقاص
balance wheel
رقاص ساعت
terpsichore
رقاص رقص
jigger
رقاص رامشگر
hoofer
رقاص حرفهای
funambulist
رقاص یا بازیگرروی بند
artistes
اوازه خوان یا رقاص
artiste
اوازه خوان یا رقاص
She portrays a dancer in the film.
او
[زن]
نقش یک رقاص
[زن]
را در فیلم بازی می کند.
therein
دران
slideway
راهی که دران سر
offing
دران نزدیکی ها
therabout
دران حدود
thereabout
دران حدود
it is not subject to review
دران روا نیست
then
انگاه دران هنگام
therewith
دران هنگام بدانوسیله
polytony
ایجادچند لحن دران واحد
pot liquor
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
i had no voice in that matter
من دران قضیه رایی نداشتم
errors slipped in
اشتباهاتی دران راه یافت
polytonality
ایجاد چندلحن دران واحد
swimming bath
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
thereis not a p of truth init
ذرهای راستی دران نیست
thumbhole
حفرهای که شست دران جابگیرد
scrinium
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
dripping pan
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
mainstream
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
crate
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
flashpoints
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
oast
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
cellaret
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
deadfall
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
dish wash
ابی که دران فرف شسته باشند
dish water
ابی که دران فرف شسته باشند
crates
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
flashingpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
gill net
دامی که چون ماهی دران بیافتد
flashpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
actinology
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
effective beaten zone
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
dry town
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
vortex filament
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
dies non
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
crematorium
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
book message
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
heaths
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
crematoria
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
slugfest
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
crematoriums
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
there is nothing in it
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
heath
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
the bill defined his powers
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
the room was seated for 00
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
lyophobic
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
he is a proficient that art
در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
isocracy
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
polyandry
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
ringthe bull
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
turbulent flow
جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
coulisse
ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
fence month
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
bearbaiting
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
clearinghouse
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
register
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
tragi comedy
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
catastasis
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
jardiniere
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
registers
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
ready reckoner
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
registering
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
polygram
طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
vasculum
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
tie in sales
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
mince pie
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
pantechnicon
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
sachets
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
fugue
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
pot pourri
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
fugues
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
paranoia or noea
دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
to prove an a
اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
group contracts
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
pantechnicons
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
jumble shop
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
handy dandy
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
sachet
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
rigging position
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
marinades
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
portmark
علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinaded
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
funeral home
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
ex ship
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
ex quay
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
dramatic monologue
نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
universal legacy
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
free trade
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
ostensory
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
log rolling
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
esturm
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
estrus
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
delivered at frontier
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
hemophilia
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
positive economics
شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
open cycle reactor system
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
compound bending
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
replenishing phase
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
solariums
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
isocratic
دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
incorporating mill
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
precatory words
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
compound compression
فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
cyclotron
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
turboprop
توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
exhibitionism
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
canard
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
ppm
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
scitovsky double criterion
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com