Total search result: 204 (16 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
defaulter |
کوتاهی کننده |
defaulters |
کوتاهی کننده |
non feasor |
کوتاهی کننده |
shorrcomer |
کوتاهی کننده |
|
|
Other Matches |
|
brevity |
کوتاهی |
defaults |
کوتاهی |
defaulting |
کوتاهی |
abridgement |
کوتاهی |
concise ness |
کوتاهی |
default |
کوتاهی |
defaulted |
کوتاهی |
shortness |
کوتاهی |
delinquency |
کوتاهی |
non feasnce |
کوتاهی |
succinctness |
کوتاهی |
transience |
کوتاهی |
brachylogy |
کوتاهی |
transience or cy |
کوتاهی |
dwarfishness |
کوتاهی |
lowness |
کوتاهی |
failures |
کوتاهی قصور |
failure |
کوتاهی قصور |
failing |
درصورت کوتاهی از |
compendium |
مختصر کوتاهی |
compend |
کوتاهی اختصار |
failings |
درصورت کوتاهی از |
he did his level best |
کوتاهی نکرد |
defult |
کوتاهی ورزیدن |
negligence |
قصور کوتاهی |
in a short time |
در یک مدت کوتاهی |
for a short time |
بری مدت کوتاهی |
curtness |
کوتاهی وتندی سخن |
skateboard |
وسیله کوتاهی با 4 قرقره |
skateboards |
وسیله کوتاهی با 4 قرقره |
impulses |
پالسی که زمان کوتاهی می ماند |
impulse |
پالسی که زمان کوتاهی می ماند |
hard hack |
بوته کوتاهی که دراتازونی میروید |
to be in d. |
کوتاهی درانجام وفیفه کردن |
to go for a spin |
با خودرو گردش کوتاهی کردن |
initialed |
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند |
impulsive |
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند |
initial |
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند |
initials |
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند |
initialling |
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند |
initialled |
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند |
to step out |
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن |
trunk hose |
شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده |
I have a short trip ahead. |
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم |
i will do my possible |
هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد |
initialing |
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند |
trundle bed |
تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد |
transients |
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد |
transient |
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد |
knickers |
شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد |
led line |
خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند |
to pause |
[برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن |
interspinalis |
ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د |
local area network |
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند. |
transients |
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود |
herdic |
کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند |
Gothic Revival |
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.] |
laniard |
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود |
transient |
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود |
loader |
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد |
gradine |
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.] |
short timer |
پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند |
cards |
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند |
card |
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند |
corrector |
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده |
allocations |
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند |
allocation |
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند |
breach of trust |
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد |
acrostic |
جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده |
flash card |
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد |
barnstorming |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstorms |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstormed |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
barnstorm |
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا |
the quantity of a vowel |
کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت |
splash screen |
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود |
truckle bed |
تختواب کوتاهی که زیر تختواب دیگرقرار گیرد |
loader |
تابع کوتاهی که بخش اول برنامه را باز میکند و از آن به بعد خود پردازنده ها را باز میکند |
altitude/height hold |
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما |
marshaller |
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان |
propounder |
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی |
inhibitor |
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال |
quick disconnect coupling |
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده |
primer |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
sensor |
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده |
primers |
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده |
homogeneous computer network |
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند |
changer |
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری |
detonator |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
vasomotor |
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها |
del credere |
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها |
distractive |
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر |
makgi boowi |
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو |
interceptor |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
interceptors |
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده |
steam fitter |
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار |
detonators |
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده |
search jammer |
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت |
sprining charge |
خرج چال کننده یا گود کننده |
expostulator |
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش |
claqueur |
تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده |
padding |
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها |
suppressive |
خنثی کننده اتش سرکوب کننده |
prepossessing |
مجذوب کننده جلب توجه کننده |
astigmatizer |
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب |
stop order |
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده |
prosecutor |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
preventive |
حفافت کننده جلوگیری کننده |
suberter |
سرنگون کننده تضعیف کننده |
thickeners |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
favourer |
یاری کننده مساعدت کننده |
intermediary |
وساطت کننده مداخله کننده |
modifiers |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
supplicants |
درخواست کننده تضرع کننده |
contractive |
جمع کننده چوروک کننده |
modifier |
اصلاح کننده تعدیل کننده |
venerator |
تکریم کننده ستایش کننده |
hanger |
اویزان کننده معلق کننده |
hangers |
اویزان کننده معلق کننده |
intermediaries |
وساطت کننده مداخله کننده |
striking force |
نیروی تک کننده یا کمین کننده |
thwarter |
خنثی کننده مسدود کننده |
the producer and the consumer |
تولید کننده و مصرف کننده |
practicer |
تمرین کننده مشق کننده |
supplicant |
درخواست کننده تضرع کننده |
vibrator |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
vibrators |
ارتعاش کننده نوسان کننده |
prosecutors |
پیگرد کننده تعقیب کننده |
gesticulant |
اشاره کننده وحرکت کننده |
presentor |
ارائه کننده معرفی کننده |
cogitator |
اندیشه کننده مطالعه کننده |
coordinator |
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده |
trimmer |
دستکاری کننده صاف کننده |
corruptor |
فاسد کننده منحرف کننده |
provisioner |
تدارک کننده تهیه کننده |
whetstone |
تیز کننده تند کننده |
corrupter |
فاسد کننده منحرف کننده |
homager |
تجلیل کننده کرنش کننده |
thickener |
غلیظ کننده پرپشت کننده |
spell binder |
مسحور کننده مجذوب کننده |
sniffy |
افهار تنفر کننده فن فن کننده |
desolater |
ویران کننده متروک کننده |
lifter |
مرتفع کننده برطرف کننده |
presenters |
ارائه کننده معرفی کننده |
desolator |
ویران کننده متروک کننده |
transmitter |
منتقل کننده مخابره کننده |
transmitters |
منتقل کننده مخابره کننده |
designative |
اشاره کننده تعیین کننده |
accaimer |
هلهله کننده تحسین کننده |
toasters |
سرخ کننده برشته کننده |
toaster |
سرخ کننده برشته کننده |
modulator demodulator |
تلفیق کننده- تفکیک کننده |
oppressive |
خورد کننده ناراحت کننده |
insulators |
جدا کننده عایق کننده |
divider |
جدا کننده تقسیم کننده |
insulator |
جدا کننده عایق کننده |
presenter |
ارائه کننده معرفی کننده |
discriminant |
تفکیک کننده جدا کننده |
diverting |
سرگرم کننده منحرف کننده |
acknowledger |
تصدیق کننده قبول کننده |
skeletonizer |
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب |
fuel cooled oil cooler |
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود |
dragger |
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت |
plasticizer |
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش |
procuring activity |
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده |
agent authentication |
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده |
parity bit |
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
components |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
user freindly |
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد |
voltage stabilizer |
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ |
dismantling shot |
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده |
family |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
families |
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند |
tipper |
کج کننده واژگون کننده |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
supporting arms |
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده |
stabilisers |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
flare |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
stabilizer |
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر |
requistioner |
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست |
flares |
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده |
negative true logic |
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد |
delay release sinker |
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری |
desiccant |
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها |
radar picket |
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار |
analysis staff |
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
gyro repeater |
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو |
jumpers |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
jumper |
شوت کننده با پرش پرش کننده |
out side |
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش |
bidders |
کننده |
doer |
کننده |
solvent |
اب کننده |
mauler |
له کننده |
solvents |
اب کننده |
swooner |
غش کننده |
crusher |
له کننده |
fillers |
پر کننده |