English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (5 milliseconds)
English Persian
little pitchers have long ears کودکان غالبا گوششان تیزاست
Other Matches
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
oft غالبا
nine times out ten غالبا
freuqently غالبا
very often غالبا
some غالبا
He usually drops by to see me . غالبا" می آید اینجا بدیدن من
I usually knock off at 6. غالبا" ساعت 6 دست از کار می کشم
NetBIOS استاندارد دستورات که غالبا استفاده میشود.
Iranian goods are usally solid. جنس ساخت ایران غالبا" محکم است
To drag a country into war . کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
geek یکی از بازیکنان بالماسکه وکارناوال که غالبا دارای ماسک منقاردار است
one for one مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
ethic غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
biddy basketball بسکتبال کودکان
pedobaptism تعمید کودکان
pediatrics امراض کودکان
pediatrics پزشکی کودکان
matron سرپرست کودکان
institutionalized children کودکان پناهگاهی
infantile paralysis فلج کودکان
play fellow همبازی کودکان
child's play بازی کودکان
touch wood یکجوربازی کودکان
disadvantaged children کودکان محروم
disturbed children کودکان پریشان
wading pool استخر کودکان
exceptional children کودکان استثنایی
doggie سگ بزبان کودکان سگ کوچک
playrooms اتاق بازی کودکان
undies زیر پوش کودکان
pedology مبحث بهداشت کودکان
school age children کودکان واجب التعلیم
pemphigus تاول کوفتی کودکان
playroom اتاق بازی کودکان
playground ball توپ پلاستیکی کودکان
puerile breathing تنفس خرخری کودکان
piadology شناسایی حالات کودکان
pediatrician ویژه گر بیماریهای کودکان
child labor laws قوانین کار کودکان
baby farm محل نگهداری کودکان
paedophilia میل جنسی به کودکان
puds دست در زبان کودکان
infant mortality مرگ و میر کودکان
pud دست در زبان کودکان
children's apperception test ازمون اندریافت کودکان
pediatric مربوط به امراض کودکان
nursery rhymes اشعار مخصوص کودکان
nursery rhyme اشعار مخصوص کودکان
child death rate نرخ مرگ و میر کودکان
poliomyelitic وابسته به بیماری فلج کودکان
PO پبشاب دان بزبان کودکان
poliomyelitic مبتلا به بیماری فلج کودکان
floor hockey هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
unicef (= united nations international یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
Mentally retarded children. کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
nursery governess بانویی که کودکان را هم پرستاروهم اموزگاراست پرستار اموزگار
hornbook کاغذی که در ان الفباء برای کودکان دبستان می نوشتند
stockinette پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
Guilt for poorly behaved children usually lies with the parents. بد رفتاری کودکان معمولا اشتباه از پدر و مادر است.
pediatrics or pae شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند
leading string ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
scaramouch دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
stockinet پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
scaramouche دلقک بزدل وکتک خور منایش کودکان ایتالیا
roller coaster راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
Santa Claus شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
wppsi مقیاس هوشی وکسلر برای کودکان پیش اموزشگاهی ودبستانی
roller-coasters راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coaster راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
minor league دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
sand man لولویی که خاک درچشم کودکان پاشیده انهارا خواب الود میکند
oedipal وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
go cart چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
walking chair چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
Turkaman rugs فرش های ترکمن [اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
night gown جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com