Dictiornary-Farsi | کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (12 milliseconds)

English	Persian
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری


Other Matches

brazing	لحیم کاری لحیم مسی
soldering fluid	مایع لحیم کاری
solderable	قابل لحیم کاری
soldring iron	هویه لحیم کاری
lead tin solder	قلع لحیم کاری
dip brazing	لحیم کاری غوطهای
soldering iron	هویه لحیم کاری
soldering blowpipe	چراغ لحیم کاری
induction brazing	لحیم کاری القائی
soldering irons	هویه لحیم کاری
soldering flux	گداز اور لحیم کاری
blow torch	چراغ لحیم کاری [ابزار]
hatchat soldering copper	هویه لحیم کاری چکشی
sweating heat	گرمای لحیم کاری غیر مستقیم
forging	قطعه اهنگری کوره کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
impotence	کاری
curry powder	کاری
curry powders	کاری
feckful	کاری
flower piece	گل کاری
slobbery	تف کاری
malfunction	کژ کاری
malfunctioned	کژ کاری
malfunctions	کژ کاری
under employment	کم کاری
curries	کاری
curry	کاری
plastering	گچ کاری
electroplating	اب کاری
currie	کاری
effective	کاری
intent on doing anything	کاری
hypofunction	کم کاری
impotency	کاری
plasterwork	گچ کاری
active	کاری
inaction	بی کاری
parget	گچ کاری
ammunition chest	شانه فشنگ قلاب نوار فشنگ
drilling	مته کاری
fretwork	منبت کاری
reconditions	نو کاری کردن
etches	تیزاب کاری
forming	فرم کاری
insagacity	ندانم کاری
lubrication	روغن کاری
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
cladding	پوشش کاری
frette	منبت کاری
etched	تیزاب کاری
fretwork	منبت کاری
etch	تیزاب کاری
Flugelaltar	توری کاری
cloisonne	مینا کاری
fret	منبت کاری
smelting	ذوب کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری
brickwork	سفت کاری
touch off <idiom>	شروع کاری
mining	معدن کاری
glazing	شیشه کاری
decoration	زینت کاری
decorations	زینت کاری
come to <idiom>	شروع کاری
misconduct	خلاف کاری
acrography	گچ کاری برجسته
extruded	چکش کاری
Geometrical	مشبک کاری
reconditioned	نو کاری کردن
tongue lash	فحش کاری
elegance	ریزه کاری
extravagantly	با افراط کاری
plumbing	سرب کاری
acting	فعال کاری
recondition	نو کاری کردن
squalor	کثافت کاری
active cell	خانه کاری
extruding	چکش کاری
hammering	چکش کاری
plating	روکش کاری
energetic	جدی کاری
by way of reciprocation	به جای [کاری]
frustrate	بدل کاری
frustrates	بدل کاری
frustrating	بدل کاری
afforestation	جنگل کاری
extrudes	چکش کاری
in return	درعوض [کاری]
extrude	چکش کاری
illumination	تذهیب کاری
illuminations	تذهیب کاری
latticework	شبکه کاری
metallurgy	فلز کاری
pique	منبت کاری
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
burnishing	صیقل کاری
burnishing	پرداخت کاری
metalwork	فلز کاری
in return	به جای [کاری]
workbench	محیط کاری
workstation	ایستگاه کاری
workstations	ایستگاه کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
sew	سوزن کاری
insulation	عایق کاری
bas-relief	برجسته کاری
cladding	روکش کاری
punching	منگنه کاری
workbenches	محیط کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
specialization	ویژه کاری
in return	در تلافی [کاری]
brocade	زری کاری
welding	جوش کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
folding press	پرس خم کاری
scabbing	تیشه کاری
roughening by picking	تیشه کاری
rice field	برنج کاری
reshaping	روانه کاری
reservedness	احتیاط کاری
repetition of an act	تکرار کاری
relievo	برجسته کاری
purview of an occupation	حدود کاری
probationership	ازمایش کاری
pomiculture	میوه کاری
plaster background	دورنمای گچ کاری
perfidiousness	خیانت کاری
scrimshaw	هنرمنبت کاری
flagitiousness	تبه کاری
stonemasonry	سنگ کاری
drilling work	مته کاری
steelwork	فولاد کاری
dry farm	دیم کاری
stannary	قلع کاری
stalactite work	مقرنس کاری
ingraving	کنده کاری
sinfulness	خطا کاری
factorage	حق العمل کاری
fairing	صیقل کاری
fal lal	ریزه کاری
fiendishness	تبه کاری
figuration	شیرین کاری
finishing touches	دست کاری
patchery	وصله کاری
parquetry	موزاییک کاری
lighterage	دوبه کاری
graving	کنده کاری
habitual way of doing anything	کردن کاری
lead work	سرب کاری
lay off	فصل کم کاری
latticing	شبکه کاری
lattice work	شبکه کاری
hole punching	منگنه کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
hours of business	ساعتهای کاری
hunkerism	محافظه کاری
hydrotreating	هیدروژن کاری
hypothyroidism	کم کاری تیروئید
i will see sbout it	یک کاری می کنم
glyptics	کنده کاری
malefaction	تبه کاری
neglectfulness	غفلت کاری
negativism	منفی کاری
mosaic work	موزائیک کاری
molding operation	قالب کاری
molding operation	فرم کاری
misprision	خلاف کاری
galvanization	رویینه کاری
meshwork	شبکه کاری
measure of prevention	احتیاط کاری
masonery	سنگ کاری
marquetery	خاتم کاری
marquetery	منبت کاری
marbling	مرمر کاری
maleficence	تبه کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
studious to do a thing	بکردن کاری
an active man	مرد کاری
brick work	اجر کاری
brickworks	سفت کاری
you are welcome	کاری نکردم
bumping tool	ابزار خم کاری
business hours	ساعت کاری
workspace	فضای کاری
working storage	انباره کاری
working storage	حافظه کاری