Dictiornary-Farsi | کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 168 (9 milliseconds)

English	Persian
critical coupling	کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی


Other Matches

critical limit	حد بحرانی
climacteric	بحرانی
acute	بحرانی
decretory	بحرانی
decretive	بحرانی
critical	بحرانی
marginal	بحرانی
exigent	فشاراور بحرانی
critical height	ارتفاع بحرانی
critical mass	جرم بحرانی
critical velocity	سرعت بحرانی
critical height	بلندی بحرانی
acritical	غیر بحرانی
critical pollution	الودگی بحرانی
razor edge	موقعیت بحرانی
critical isotherm	هم دمای بحرانی
critical coupling	تزویج بحرانی
critical heat flux	شارحرارتی بحرانی
critical current	شدت بحرانی
critical valve	مقدار بحرانی
critical density	چگالی بحرانی
critical assembly	ترتیب بحرانی
critical area	ناحیه بحرانی
critical depth	عمق بحرانی
critical flow	جریان بحرانی
critical angle	زاویه بحرانی
critical amplification	تقویت بحرانی
critical altitude	ارتفاع بحرانی
critical activity	فعالیت بحرانی
critical frequency	فرکانس بحرانی
cretical flow	جریان بحرانی
critical damping	میرائی بحرانی
critical damping	خفیدگی بحرانی
critical region	ناحیه بحرانی
critical region	منطقه بحرانی
critical	حیاتی بحرانی
critical magnitude	اندازه بحرانی
critical speed	سرعت بحرانی
nicks	موقع بحرانی
nicking	موقع بحرانی
nicked	موقع بحرانی
nick	موقع بحرانی
critical temperature	دمای بحرانی
Critical Regonalism	منطقه ی بحرانی
juncture	موقع بحرانی
critical period	دوره بحرانی
critical point	نقطه بحرانی
critical point	نقطه بحرانی
critical value	ارزش بحرانی
critical path	مسیر بحرانی
critical pressure	فشار بحرانی
critical resistance	مقاومت بحرانی
critical concentration	میزان تمرکز بحرانی
critical temperature	درجه حرارت بحرانی
critical date	مدت زمان بحرانی
critical degree of polymerization	درجه بحرانی بسپارش
critical deformation	تغییر شکل بحرانی
critical grid current	جریان بحرانی شبکه
critical grid current	شدت بحرانی شبکه
critical path analysis	تحلیل مسیر بحرانی
critical path method	روش مسیر بحرانی
critical isotherm	منحنی هم دمای بحرانی
critical infinte cylinder	قطر بحرانی استوانه
critically	بطور بحرانی یا وخیم
critical grid voltage	ولتاژ بحرانی شبکه
critical resistance	مقدار مقاومت بحرانی
critical molecular mass	جرم مولکولی بحرانی
critical wave legth	طول موج بحرانی
thermal critical point	نقطه ی بحرانی حرارتی
flood stage	تراز بحرانی طغیان
cpm	روش مسیر بحرانی
critcal fore pressure	فشار حد خلاء بحرانی
critical backing pressure	فشار حد خلاء بحرانی
critical angle of attack	زاویه حمله بحرانی
critical anode distance	فاصله بحرانی اندی
critical closing speed	سرعت بحرانی پایین
critical grid bias	ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical cooling rate	میزان سرد کنندگی بحرانی
supercritical fluid chromatography	کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
to recover from something	جبران کردن [مثال از بحرانی]
epitasis	دوره بحرانی وشدت مرض
to recover from something	ترمیم شدن [مثال از بحرانی]
critical heat flux ratio	نسبت شار حرارتی بحرانی
to recover from something	به حالت اول درآمدن [مثال از بحرانی]
critical build up resistance	مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
s.f.c	chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity.	هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
to turn the corner <idiom>	بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
supercritical fluid chromatography/mass	spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
s.f.c/m.s	mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
critical path analysis	استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
curie point	دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
zero hour	لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
therewith	به پیوست
tie bar	پیوست
bond	پیوست
clutching	پیوست
appendage	پیوست
annex	پیوست
annexes	پیوست
annexing	پیوست
enclosure	پیوست
enclosures	پیوست
clutches	پیوست
clutched	پیوست
clutch	پیوست
appendages	پیوست
coupling	پیوست
appendixes	پیوست
constipation	پیوست
annexation	پیوست
appendix	پیوست
attributed <adj.> <past-p.>	پیوست شده
attached <adj.> <past-p.>	پیوست شده
electron coupling	پیوست الکترونی
annexed <adj.> <past-p.>	پیوست شده
enclosed <adj.> <past-p.>	پیوست شده
transformer coupling	پیوست ترانسفورماتور
affixed <adj.> <past-p.>	پیوست شده
affected [added] <adj.> <past-p.>	پیوست شده
reunions	باز پیوست
intermediate coupling	پیوست واسطه
unites	بهم پیوست
uniting	بهم پیوست
mains coupling	پیوست شبکه
reunion	باز پیوست
unite	بهم پیوست
sleeve coupling	پیوست تزویجی
inductive coupling	پیوست القائی
inductance coupling	پیوست القائی
electric coupling	پیوست الکتریکی
coupling of circuits	پیوست مدارها
impedance coupling	پیوست امپدانس
coupling factor	ضریب پیوست
dog clutch	پیوست دندانهای
clutch coupling	پیوست کلاج
flange coupling	پیوست صفحهای
coupling element	عنصر پیوست
inductive exposure	پیوست القائی
intelligence annex	پیوست اطلاعاتی
coupling resistance	مقاومت پیوست
jaw clutch coupling	پیوست دندانه
intelligence annex	پیوست اطلاعات
input coupling	پیوست ورودی
inductive flux linkage	پیوست القائی
artillery annex	پیوست توپخانه
main coupling transformer	ترانسفورماتور پیوست شبکه
coupling impedance	مقاومت فاهری پیوست
hose coupling	پیوست لوله پلاستیکی
appending	اویختن پیوست کردن
impedance feedback	پیوست برگشت امپدانس
append	اویختن پیوست کردن
appended	اویختن پیوست کردن
appends	اویختن پیوست کردن
input coupling loop	حلقه پیوست ورودی
coupling coil	سیم پیچ پیوست
railroad coupling	پیوست یا تزویج راه اهن
coupling instability	نااستواری پیوست تزلزل تزویج
inductive feedback	پیوست برگشت وارونه القائی
enclose	به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclosing	به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
encloses	به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
attach	پیوست کردن ضمیمه کردن
attaches	پیوست کردن ضمیمه کردن
attaching	پیوست کردن ضمیمه کردن
coupling transformer	ترانسفورماتور تزویج ترانسفورماتور پیوست
international labour organization	سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد