English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
to wind up کوک کردن اماده کردن گلوله
Other Matches
clue گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
to cut out بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
launches به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
outfit سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
makes درست کردن ساختن اماده کردن
make درست کردن ساختن اماده کردن
prepares اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to gather up جمع اوری کردن اماده کردن
redact اماده چاپ کردن تحریر کردن
preparing اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare اماده کردن ساختن ترکیب کردن
bombarding بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards بمباران کردن گلوله باران کردن
winterize اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
list شیار کردن اماده کردن
dight اماده کردن مجهز کردن
gird اماده کردن محکم کردن
readied اماده کردن
primes اماده کردن
harnessing اماده کردن
get ready اماده کردن
setting up اماده کردن
prepare اماده کردن
to string up اماده کردن
sets اماده کردن
accommodated اماده کردن
drafts اماده کردن
belay اماده کردن
prepares اماده کردن
prime اماده کردن
preparing اماده کردن
draft اماده کردن
confect اماده کردن
ready اماده کردن
harness اماده کردن
readies اماده کردن
readying اماده کردن
primed اماده کردن
harnessed اماده کردن
drafted اماده کردن
accommodates اماده کردن
unlimber اماده کردن
pre treatment اماده کردن
preparation اماده کردن
preparations اماده کردن
provide اماده کردن
set اماده کردن
supplying اماده کردن
supply اماده کردن
make ready اماده کردن
to pickle a rod for اماده کردن
supplied اماده کردن
provides اماده کردن
ball گلوله کردن
to round up گلوله کردن
bullet-proof ضد گلوله کردن
clew گلوله کردن
forearm قبلا اماده کردن
knock up سردستی اماده کردن
trains اماده کردن اسب
forearms قبلا اماده کردن
knock-up سردستی اماده کردن
geared کردن اماده کارکردن
set up اماده تیراندازی کردن
to fit with اماده کردن برای
gear کردن اماده کارکردن
trained اماده کردن اسب
fitting out اماده کردن ناو
forespeak قبلا اماده کردن
train اماده کردن اسب
do up اماده استفاده کردن
gears کردن اماده کارکردن
knock-ups سردستی اماده کردن
spot مشاهده کردن گلوله ها
discharge خالی کردن گلوله
slug گلوله باران کردن
slugged گلوله باران کردن
shell off گلوله باران کردن
lack vt با گلوله سوراخ کردن
slugs گلوله باران کردن
shoots پرتاب کردن گلوله
spots مشاهده کردن گلوله ها
shoot پرتاب کردن گلوله
cannonade گلوله باران کردن
forthcomming اماده برای ارائه کردن
sensate اماده پذیرش حس احساس کردن
get ready اماده شدن حاضر کردن
make ready اماده شدن حاضر کردن
to provide oneself خودرا اماده یا مجهز کردن
snow farming اماده کردن پیست اسکی
spot کشف کردن اماده پرداخت
spots کشف کردن اماده پرداخت
to study up خود را اماده امتحانات کردن
ground readiness اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
edit اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
marshal در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edited اماده چاپ کردن تغییر دادن
marshaled در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshaling در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
edited تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
winterization اماده کردن برای کار در زمستان
crammed خودرا برای امتحان اماده کردن
cram خودرا برای امتحان اماده کردن
roadworthy اماده مسافرت قابل سفر کردن
cramming خودرا برای امتحان اماده کردن
crams خودرا برای امتحان اماده کردن
marshalled در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
marshals در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
groom اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
mountee اژیر مخصوص اماده کردن توپهای ناو
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
tropicalization اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
grooms اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
stabilization برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
aircraft turn around اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
sketch پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketched پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
sketches پیش نویس چیزی را اماده کردن طرح خلاصه
despatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
dispatch انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
disposable personal income پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
civilian preparedness for war اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
windage حرکت سمتی اثر باد درمنحرف کردن گلوله
paddocks منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
staging area فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
paddock منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
bombardment گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardments گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
rig the ship فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
crammer کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
predigest بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
shelling بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
spooling یلهای نوار اماده شدن قسمتی از سیستم جهت پردازش ان قرقره کردن
lineup اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
stand off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-offs برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
supercritical حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
trends مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
misses موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
frangible bullet گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
fire ball گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
dizen دسته یا بسته کتان وکنف کتان را اماده کردن
water displacement زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
premature عمل پیشرس پیش از وقت عمل کردن گلوله
on guard اماده توپگیری اماده برای توگیری
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
ogive ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
dud منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
maximum ordinate حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
ramp alert اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
warning order دستور اماده باش اعلام اماده باش
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
side spray بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
laager هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
ballistics of penetration شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
alert force نیروهای اماده باش نیروهای اماده
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com