English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
pyxidium کپسول گیاهی که نیمی از ان در اثر شکفتن بازواز نیم پایینش جدا میگردد مجری
Other Matches
botanical ترکیب یامشتقی از مواد گیاهی وداروهای گیاهی
vegetable jelly دلمه گیاهی ژلاتین گیاهی
slaking شکفتن
nips شکفتن
burst شکفتن
open شکفتن
flourishes شکفتن
flourished شکفتن
opened شکفتن
flourish شکفتن
opens شکفتن
nipped شکفتن
nip شکفتن
bursts شکفتن
anthesis عمل شکفتن غنچه
dehisce دهن باز کردن شکفتن
half نیمی
one half of نیمی از
in force مجری
performers مجری
performer مجری
executor مجری
effecter مجری
executors مجری
administrative مجری
executives مجری
operator مجری
operators مجری
executive مجری
half of my time نیمی ازوقت من
to come into effect مجری شدن
came into force مجری شدن
executive program برنامه مجری
sewer tunnel مجری فاضلاب
to take effect مجری شدن
administrator وصی و مجری
administrators وصی و مجری
effector اندام مجری
one is half of two یکی نیمی است از دو
capsules کپسول
cachet کپسول
capsule کپسول
conductresses ابگذر- مجرا- مجری
conductress ابگذر- مجرا- مجری
solgel نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
foibles نیمی از شمشیر از وسط تانوک
foible نیمی از شمشیر از وسط تانوک
microphone button کپسول میکروفون
theca پوشش کپسول
gas bubbler کپسول گاز
gas from cylinder گاز کپسول
microphone capsule کپسول دهنی
fortes نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
forte نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
ichthyocentaur جانورافسانهای که نیمی ادم ونیمی ماهی
air tank کپسول هوای غواصی
hand extinguisher کپسول اتش نشانی
acapsular بی حقه بدون کپسول
high pressure cylinder کپسول فشار قوی
fire extinguishers کپسول اتش نشانی
spermatophore کپسول یا کیسه منی
fire extinguisher کپسول اتش نشانی
encapsulate بصورت کپسول دراوردن
encapsulates بصورت کپسول دراوردن
blasting cap کپسول دمندگی یا اتشباری
encapsulating بصورت کپسول دراوردن
mutton chop دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند
theriaanthropism پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند
half حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
telephone transmitter میکروفن تلفن کپسول دهنی
capsular دارای خصوصیات کپسول مجوف
thecal دارای پوشش کپسول دار
thecate دارای پوشش کپسول دار
therianthropic وابست به موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانور بودند
reversal نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversals نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
half دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
en واحد اندازه گیری که معادل نیمی از یک ein است
haploid دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
No less than half the students failed the test. کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
buddy breathing شرکت 2 نفر در یک کپسول هوا در زیر اب
pandean نام رب النوع چراگاه هاوجنگلها که نیمی ادم ونیمی بزبود
minotaur جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن
to halve two timbers دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
prill بصورت کپسول دراوردن سیال وجاری ساختن
k valve شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
septicidal مربوط به کپسول میوه که ازطول خود شکفته شود
j valve سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
yield of lime نسبت حجم اهک شکفته شده به حجم ان قبل از شکفتن
job lots مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
job lot مجموعه کالاهایی که در یک مرحله تولید میگردد
half مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
hyperinsulinism درخون که موجب کم شدن قند خون میگردد
gastrin هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
backsliding کسی که پس از ترکیکعادت بد به عادت سابق خود باز میگردد
royalty پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
accommodation bill براتی که جهت کمک یا ضمانت فردی تهیه میگردد
treasury stock سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
linocut چاپی که بوسیله کلیشه روی مشمع ایجاد میگردد
grace note نتی که به اهنگ برای زیبایی اصلی اضافه میگردد
ashless dispersant oil نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
fox fire نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
royalties پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
grout curtain لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
bays حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
herbaceous گیاهی
vegetable گیاهی
vegetal گیاهی
herbescent گیاهی
vegetative گیاهی
paraboloid سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
earthquake factor مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
vegetable fiber الیاف گیاهی
honeydew شهد گیاهی
vegtable fat چربی گیاهی
vegetive گیاهی روینده
vegetality حالت گیاهی
loose smut زنگ گیاهی
phytogeography جغرافیای گیاهی
phyton واحد گیاهی
jassid افت گیاهی
plant food غذای گیاهی
sap wood شیره گیاهی
herbal dye رنگینه گیاهی
vegetation زندگی گیاهی
sap شیره گیاهی
sapped شیره گیاهی
saps شیره گیاهی
pectin دلمه گیاهی
pectin ژلاتین گیاهی
auxin هورمون گیاهی
floral zone منطقه گیاهی
floral ornament تزیینات گیاهی
bacterium میکروبهای گیاهی
latex شیره گیاهی
aphis شپشک گیاهی
blights زنگ گیاهی
blighting زنگ گیاهی
blight زنگ گیاهی
vegetation پوشش گیاهی
mildew زنگ گیاهی
phytochorology جغرافیای گیاهی
milked شیره گیاهی
phytogeopraphy جغرافیای گیاهی
botanical pesticide افت کش گیاهی
plant geography جغرافیای گیاهی
geographical botany جغرافیای گیاهی
milks شیره گیاهی
geobotany جغرافیای گیاهی
milk شیره گیاهی
bolster layer بالش گیاهی
galenical داروی گیاهی
milking شیره گیاهی
girt تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
polyester نمک الی مرکبی که تغلیظ شده ودر پلاستیک سازی مصرف میگردد
lumen واحد تشعشع برابر مقدارنوری که از یک شمع معمولی بین المللی ساطع میگردد
pollinose شبیه گرده گیاهی
paleobotany سنگواره شناسی گیاهی
phytobiology علم الحیات گیاهی
phytoecology بوم شناسی گیاهی
plant ecology بوم شناسی گیاهی
phytosociology جامعه شناسی گیاهی
psyllidae شپشههای جهنده گیاهی
mungo گیاهی از تیره روناسیان
Manila از الیاف گیاهی نساجی
plant-dyes رنگینه های گیاهی
humus خاک گیاهی هرموس
phytogenic دارای منشاء گیاهی
psylla شپشههای جهنده گیاهی
lenticel خلل وفرج گیاهی
fire blast یرقان سوزنده گیاهی
vitta لوله یا منفذ گیاهی
underwood گیاهی که در زیردرختی روییده
trichomic کرک گیاهی مویک
trichome کرک گیاهی مویک
to pull up a plant گیاهی را ازریشه دراوردن
guard cell گیاهی را تشکیل میدهند
lymphoblast سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
whitcomb body جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
yellow bile مادهء زردی که در قدیم میگفتند از کبد ترشح میشود و موجب ایجادحالت سودایی میگردد
deciduous گیاهی که در زمستان برگ میریزد
pollen counts درصد گردههای گیاهی در هوا
pollen count درصد گردههای گیاهی در هوا
irid گیاهی از جنس سوسن یازنبق
trailers گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
excrescency اماس گیاهی یا حیوانی برامدگی
trailer گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
verticillium قارچ ناقص افت گیاهی
turgor ورم سلولهای زنده گیاهی
turgor اتساع غشاء پروتوپلاسم گیاهی
dragon's head گیاهی از نوع ترنجان یا اژدرباشی
dragon head گیاهی از نوع ترنجان یا اژدرباشی
covering letters نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
ogive شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
mandrel جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
covering letter نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com