Dictiornary-Farsi | کیف اداری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 124 (2 milliseconds)

English	Persian
brief case [briefcase]	کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
attache case	کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]


Search result with all words

superstructure	سازمانهای اداری ومدیریه کشور
superstructures	سازمانهای اداری ومدیریه کشور
formally	مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
general	شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals	شرکت مربوط به امور اداری اصلی
services	قسمتهای اداری ادارات نظامی
workday	ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays	ایام کار اداری ساعات کار اداری
red tape	فرمالیته اداری
bureau	هیئت اداری
bureaus	هیئت اداری
nihilism	اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
paperwork	تشریفات اداری
formal	مقید به اداب ورسوم اداری
formal	اداری
bureaucracies	رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracies	تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracy	رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy	تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrat	مامور اداری
bureaucrat	اداری
bureaucrat	فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats	مامور اداری
bureaucrats	اداری
bureaucrats	فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
officialdom	سیستم اداری
nepotism	انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
officially	از طریق اداری
office automation	خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
departmental	اداری
bureaucratic	وابسته به امور اداری
officer	مامور کارمند اداری
officers	مامور کارمند اداری
ministerial	وابسته به وزیر یا کشیش اداری
unofficial	غیر اداری
official	اداری
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
administrative	اداری
administerial	اداری
administration building	ساختمان اداری
administration building	قسمت اداری
administrative acceptees	پرسنل قبول شده از نظر اداری
administrative approval	موافقتنامه اداری
administrative budget	بودجه اداری
administrative capacity	فرفیت اداری
administrative channels	مجاری اداری
administrative channels	طرق اداری
administrative command	یکان اداری
administrative command	فرماندهی اداری
administrative data processing	پردازش دادههای اداری
administrative escort	ناو اسکورت اداری
administrative escort	ناو اداری
administrative flight	پرواز اداری
administrative flight	هواپیمای اداری
administrative landing	پیاده شدن اداری
administrative landing	پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative law	قوانین اداری
administrative law	حقوق اداری
administrative lead time	زمان اداری دریافت اماد
administrative march	راهپیمایی اداری
administrative movement	حرکت اداری
administrative net	شبکه اداری
administrative order	دستور اداری
administrative publications	نشریات اداری
administrative segregation	زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
administrative services	خدمات اداری
administrative services	قسمتهای اداری
administrative shippings	ارسال اماد به طریق اداری
administrative storage	انبار کردن به طریق اداری
administrative tribunal	دادگاه اداری
administrative wheeled vehicle fleet	کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
administratively	بطور اداری
bureaucrasy	رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucrasy	حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucreacy	رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
bureaucreat	گماشته اداری
business hours	ساعت اداری
capitulary	عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
circular letter	بخشنامه اداری
circular letter	نامه اداری
deck department	قسمت اداری ناو
departmental intelligence	اطلاعات اداری
departmentally	ازلحاظ اداری
disciplinary court	دادگاه انتظامی محکمه اداری
executory	اداری
extra official	بیرون ازوفایف اداری
federal government	دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
fiscal station	قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
general administration cost	هزینه عمومی اداری
genitourinary	وابسته به دستگاه اداری تناسلی
interdict	حکم نهی حکم اداری
key personnels	کادر اداری اصلی
malfeasance	خطای اداری
management expenses	مخارج اداری
office building	ساختمان اداری
office computer	کامپیوتر اداری
office hours	ساعات اداری
office information system	سیستم اطلاعات اداری
office work	کار اداری
official communications	مکاتبات اداری
Other Matches

prefectorial	وابسته به اداری
office chair	مبل اداری
office chair	صندلی اداری
a white collar job	کار اداری
officialism	سیستم اداری
overhead gharges	هزینه اداری
prefectoral	وابسته به اداری
prefecture	حوزه اداری
service element	عنصر اداری
office swivel chair	صندلی گردان اداری
placeman	صاحب منصب اداری
provisional order	دستور موقت اداری
officialism	رسمیت مقررات اداری
service echelon	رده اداری و خدماتی
out of [outside] office hours	خارج از ساعات اداری
Outside office hours.	خارج از وقت اداری
red tapism	رعایت تشریفات اداری به حدافراط
administrative(financial,legal)process.	جریان اداری (مالی .حقوقی )
admin	تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
workflow	نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
transfer processing	امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
apparatus [machinery]	سازمان [سازمان اداری ]