Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
portfolio
کیف چرمی بزرگ مقام
portfolios
کیف چرمی بزرگ مقام
Other Matches
patriarchate
مقام بطریق یا اسقف بزرگ
ranking
دارای مقام بزرگ و عالی رتبه بندی
patriciate
طبقه اشراف مقام بزرگ زادگان واشراف
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
leathern
چرمی
leatherly
چرمی
leathery
چرمی
taws
تازیانه چرمی
straps
بند چرمی
holster
جلد چرمی
jerkin
نیمتنه چرمی
leather
بند چرمی
bullwhip
شلاق چرمی
jerkins
نیمتنه چرمی
leather
قیش چرمی
valise
کیسه چرمی
holsters
جلد چرمی
medicine ball
توپ چرمی
leather belt
تسمه چرمی
strap
بند چرمی
kid gloves
دستکش چرمی
valises
کیسه چرمی
leather
چرمی کردن
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
gaskets
واشر مقوایی یا چرمی
lederhosen
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
leather trousers
{pl}
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
shiner
کفش چرمی برقی
leather pants
{pl}
[American]
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
cf
مخفف جلد چرمی
gasket
واشر مقوایی یا چرمی
leathers
لباس چرمی محافظ
finger tab
دستکش چرمی سوراخدارکمانگیر
blackjack
چماق یا شلاق چرمی
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
sweatband
نوار چرمی دور کلاه
holster
در جلد چرمی قرار دادن
sweatbands
نوار چرمی دور کلاه
aparejo
نوعی پالان چرمی یا پارچهای
palm and needle
کفه چرمی ملوانی و سوزن
jerkins
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
jerkin
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
holsters
در جلد چرمی قرار دادن
armguard
قطعه چرمی محافظ دست کمانگیر
welt
حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
butting
حلقه چرمی دور دستگیره پارو
welts
حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
trap
فاصله چرمی بین شست انگشتان دستکش
keepers
تورزیر اب حلقه چرمی وصل به تسمه تفنگ
keeper
تورزیر اب حلقه چرمی وصل به تسمه تفنگ
thoroughbrace
تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
sporran
چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
crupper
تکه چرمی که به پشت زین بسته میشود واز زیر دم اسب میگذرد
embassage
مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
sabretache
خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
half bound
درپشت وگوشه هاچرمی ودردوطرف پارچهای چرمی پارچهای
attache case
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
holsters
جلد چرمی هفت تیر وتپانجه جلد
brief case
[briefcase]
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
holster
جلد چرمی هفت تیر وتپانجه جلد
pank
مقام
paripassu
هم مقام
authority
مقام
setting
مقام
settings
مقام
offices
مقام
positioned
مقام
opposite number
هم مقام
foothole
مقام
equipotential
هم مقام
stand
مقام
eminency
مقام
position
مقام
connexions
مقام
places
مقام
placing
مقام
stature
مقام
functioned
مقام
function
مقام
stage
مقام
status
مقام
functions
مقام
stages
مقام
connection
مقام
place
مقام
standing
مقام
rete
مقام
pews
مقام
pew
مقام
eminence
مقام
office
مقام
strap
تسمه تسمه چرمی نوار
portfolio
کیف چرمی
[کیف کاغذ ]
straps
تسمه تسمه چرمی نوار
vicar
قائم مقام
first water
بالاترین مقام
office-holder
صاحب مقام
papal dignity
مقام پاپ
commandery
مقام فرماندهی
colonelcy
مقام سرهنگی
rank
سلسله مقام
placer
مقام دار
prelacy
مقام اسقفی
high-class
والا مقام
eminent
والا مقام
attorneyship
مقام وکالت
man of place
صاحب مقام
oldman
مقام فرماندهی
officeholder
شاغل مقام
locums
قائم مقام
locum
قائم مقام
A musical tone .
مقام ( درموسیقی )
surreptitiously
قائم مقام
mastership
مقام استادی
reinstatement
تثبیت در مقام
status symbols
علامت مقام
status symbol
علامت مقام
eminently
با علو مقام
men of position
صاحبان مقام
office-holders
صاحب مقام
priorate
مقام اسبق
professoriat
مقام استادی
ranked
سلسله مقام
deplume
از مقام انداختن
senatorship
مقام سناتوری
shrievalty
مقام ومنصب
devil may care
بی توجه به مقام
duumvir
شریک مقام
subsitute
قائم مقام
locumtenens
قائم مقام
ducal
مقام دوک
professorship
مقام استادی
professorships
مقام استادی
dignity
مقام رتبه
see of rome
مقام پاپ
roll stand
مقام نورد
wardenship
مقام ریاست
deputies
قائم مقام
ranks
سلسله مقام
capacities
استعداد مقام
viziership
مقام وزارت
vizierate
مقام وزارت
editorship
مقام سردبیری
baronage
مقام بارونی
knighthoods
مقام سلحشوری
viscounty
مقام ویکنت
knighthood
مقام سلحشوری
capacity
استعداد مقام
preferment
مقام افتخاری
stations
مقام مستقرکردن
states
مقام ورتبه
directorates
مقام مدیریت
marquis
مقام مارکیز
directorate
مقام مدیریت
much
عالی مقام
stating
مقام ورتبه
priesthood
مقام کشیش
doctors of eminence
پزشکان پر مقام
stated
مقام ورتبه
state-
مقام ورتبه
stationed
مقام مستقرکردن
station
مقام مستقرکردن
placing
مقام رتبه
places
مقام رتبه
place
مقام رتبه
positioned
مرتبه مقام
state
مقام ورتبه
title
اسم مقام
receivership
مقام امانت
marquess
مقام مارکیز
vice-chancellors
قائم مقام
vice-chancellor
قائم مقام
officiate
مقام رسمی
officiated
مقام رسمی
marquesses
مقام مارکیز
officiates
مقام رسمی
officiating
مقام رسمی
kaiserdom
مقام قیصر
vice chancellor
قائم مقام
titles
اسم مقام
khediviate
مقام خدیو
in power
صاحب مقام
surrogates
قائم مقام
infra dig
دون مقام
surrogate
قائم مقام
papacy
مقام پاپی
marquises
مقام مارکیز
Highness
بلندی مقام
substituting
قائم مقام
dignitary
عالی مقام
peerage
مقام سناتوری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com