English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
cn solution گازاشک اور مایع
Other Matches
canisters نارنجک گازاشک اور
canister نارنجک گازاشک اور
pascal's law هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
liquid liquid chromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
liquid/gas separator مایع
anti icing fluid مایع ضد یخ
aneroid بی مایع
liquid مایع
liquids مایع
fulidal مایع
water مایع
steepest مایع
steep مایع
waters مایع
watered مایع
watering مایع
fluidal مایع
lox اکسیژن مایع
liquified petroleum gas گاز مایع
liquidly بشکل مایع
mercury pool tube لامپ مایع
condensation مایع کردن
liquefaction تبدیل به مایع
liquidity index اندیس مایع
liquefacient مایع کننده
out back چسب مایع
furfuraldehyde مایع الدئیدی
grume مایع چسبناک
liquid ammonia امونیاک مایع
liquescence مایع شدگی
pool cathode tube لامپ مایع
pool tube لامپ مایع
liquid soap صابون مایع
liquid propellant سوخت مایع
liquid glass شیشه مایع
liquid fuel سوخت مایع
liquid exygen اکسیژن مایع
liquid gas گاز مایع
cryogenic liquid مایع سرمازا
cutback bitumen قیر مایع
liquid air هوای مایع
deicer مایع ضدیخ
developer liquid مایع فهور
liquid hydrates مایع هیدراتها
battery liquid مایع باتری
liquid propellant خرج مایع
liquid oxygen اکسیژن مایع
liquid nitrogen نیتروژن مایع
absorption liquid مایع جذب
anti detonant مایع ضد بدسوزی
liquefaction مایع شدن
antidim مایع ضد تشکیل مه
liquid hydrogen هیدروژن مایع
liquefied gas گاز مایع
liquescent مایع شونده
fluid مایع متحرک
fluids مایع متحرک
solvent <adj.> مایع محلل
solvents مایع محلل
soluble glass شیشه مایع
sodium silicate شیشه مایع
sodium metasilicate شیشه مایع
silicate of soda شیشه مایع
spinal fluid مایع نخاعی
liquid foundation کرم مایع
water glass شیشه مایع
vitrous humor مایع زجاجیه
sops غذای مایع
sop غذای مایع
subaqueous زیر مایع
semiliquid مایع چسبنده
glues چسب مایع
pool cathode کاتد مایع
sealing liquid مایع اب بندی
semifluid نیم مایع
semiliquid نیمه مایع
liquid crystals کریستال مایع
liquid state حالت مایع
resolvent <adj.> مایع محلل
gluing چسب مایع
dissolving <adj.> مایع محلل
pool rectifier لامپ مایع
paraffin oil پارافین مایع
glueing چسب مایع
glue چسب مایع
semiliquid مایع غلیظ
liquid crystal کریستال مایع
gas liquid partitions chromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
liquefiable قابل تبدیل به مایع
liquefacient مایع ترشح کننده
hypergol مایع قابل اشتعال
l.n.g گاز مایع طبیعی
eyewash مایع چشم شویی
rapid curing cutback قیر مایع زودگیر
liquid rocket راکت سوخت مایع
out back مایع روان شده
liquid propellant سوخت مایع موشک
liquid propellant خرج پرتاب مایع
liquid membrance electrode الکترود مایع غشایی
liquid measure مقیاس حجم مایع
liquified natural gas گاز مایع طبیعی
slow curing cutback قیر مایع دیرگیر
soldering fluid مایع لحیم کاری
supercooled liquid مایع ابر سرد
superheated liquid مایع ابر گرم
liquid air container مخزن هوای مایع
to strain a liquid صاف کردن یک مایع
liquid air هوای مایع شده
sealing compound مایع درز بند
electrolyte مایع کار الکترولیت
dunks در مایع فرو کردن
condensation مایع کردن گاز
coolant مایع سرد کننده
coolant مایع داخل رادیاتور
coolants مایع سرد کننده
coolants مایع داخل رادیاتور
cerebro spinal fluid مایع مغزی- نخاعی
csf مایع مغزی- نخاعی
liquidizing بصورت مایع دراوردن
liquidizes بصورت مایع دراوردن
liquidized بصورت مایع دراوردن
electrolytes مایع کار الکترولیت
dunk در مایع فرو کردن
dunked در مایع فرو کردن
dunking در مایع فرو کردن
liquidised بصورت مایع دراوردن
liquidises بصورت مایع دراوردن
liquidising بصورت مایع دراوردن
liquidize بصورت مایع دراوردن
diergolic خرج مایع پایدار
diergolic سوخت مایع ثابت
fluidize تبدیل به مایع کردن
flammable liquid مایع اشتعال پذیر
filtrate مایع زیر صافی
filtrate مایع تصفیه شده
gas liquid chromatography کروماتوگرافی مایع گاز
fluidization تبدیل به مایع شدن
liquidated از بین بردن مایع کردن
liquidates از بین بردن مایع کردن
liquidating از بین بردن مایع کردن
thief sample نمونه مایع مخزن ناو
regenerative cooling استفاده از سرمای مایع ورودی
reflux جریان برگشت مایع برگردان
spittle مایع مترشحه از غدد بزاقی تف
hydrocephalus ازدیاد غیر عادی مایع
hydrocephaly ازدیاد غیر عادی مایع
hydrothorax تجمع مایع در حفره جنب
liquidate از بین بردن مایع کردن
liquify گداختن تبدیل به مایع کردن
soak بوسیله مایع اشباع شدن
soaks بوسیله مایع اشباع شدن
grid pool tube لامپ مایع شبکه دار
solgel نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
liquefied گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies گداختن تبدیل به مایع کردن
LCD صفحه نمایش کریستال مایع
ascites جمع شدن مایع در شکم
eutectic change تبدیل مایع به جسم جامدزودگداز
cavitation ایجاد حبابهای داخل یک مایع
liquefying گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy گداختن تبدیل به مایع کردن
desorption جدا کردن گاز از مایع
geraniol الکل اشباع شده مایع و معطر
g.l.c. gas-liquidchromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
dip فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
spread [منتشر کردن مایع روی سطح]
dips فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
ullage حجم بالای سطح مایع تانک
fluidic مایع مانند جسم سیال یامایع
pyridine قلیای مایع بیرنگ وازت دار
oleate نمک الی اسید اولئیک مایع روغنی
octane هیدروکربنهای مایع و پارافینی ایزومریک بفرومول 81H8C
ink مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
consolute ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
pint پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
pints پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
cleanest مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleans مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
aerosols تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
electrophoresis حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
clean مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleaned مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
fluid dram واحد سنجش مایعات برابر با8/1 اونس مایع
aerosol تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
liquid crystal displays صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
cryogenic liquid گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
liquid crystal display صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
aftershave [مایع خوشبویی که مردان بعد از اصلاح به صورت می زنند.]
soakage مقدار مایع جذب شده بوسیله خیس خوری
liquid crystal bar graph panel indicator شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
memiscus زاویه تماس بین سطح مایع وجدار فرف
aerosol ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosols ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
to effuse از خود بیرون [بروز] دادن [مانند مایع نور بو یا کیفیت]
cloud point دمایی که در ان مایع سردشونده شروع به کدر ومات شدن میکند
crystal کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
crystals کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
hydathode ساختمان پوششی گیاهان عالی که دارای عمل تراوش مایع میباشند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com