English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
queen's gambit accepted گامبی وزیر پذیرفته شده
Search result with all words
alekhine's variation واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
queen's gambit declined گامبی وزیر پذیرفته نشده
Other Matches
albin counter gambit گامبی متقابل البین در گامبی وزیر شطرنج
king's gambit declined گامبی شاه پذیرفته نشده
queen's gambit گامبی وزیر شطرنج
canal's variation واریاسیون کانال در گامبی وزیر شطرنج
capablanca's freeing manoeuvre مانوررهایی بخش کاپابلانکادر گامبی وزیر
prague variation واریاسیون پراگ در گامبی وزیر شطرنج
ragozin system سیستم راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
ragozin variation واریاسیون راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
gambit of aleppo نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
blackmar diemer gambit گامبی بلکمر- دیمر در پیاه وزیر شطرنج
mason gambit گامبی میسن در گامبی شاه گامبی کرس
lesser bishop's gambit گامبی فیل کوچک در گامبی شاه شطرنج
philidor gambit گامبی گرکو-فیلیدور در گامبی شاه شطرنج
breyer gambit گامبی بریر در گامبی شاه شطرنج
hanstein gambit گامبی هانشتاین در گامبی شاه شطرنج
allgaier gambit گامبی الگایر در گامبی شاه شطرنج
muzio gambit گامبی موتسیو در گامبی شاه شطرنج
cunningham gambit گامبی کانینگم در گامبی شاه شطرنج
kieseritzky gambit گامبی کیزریتسکی در گامبی شاه شطرنج
rice gambit گامبی رایس در گامبی کیزریتسکی
king's bishop gambit گامبی فیل شاه در گامبی شاه شطرنج
gambits گامبی
gambit گامبی
evans gambit گامبی اوانس
polish gambit گامبی زوکرتورت
polish gambit گامبی لهستانی
counter gambit گامبی متقابل
polerio's gambit گامبی پولریو
evans gambit گامبی اونز
philidor gambit گامبی فیلیدور
alleppo gambit گامبی الپو
keres gambit گامبی کرس
keres gambit گامبی میسن
lvov gambit گامبی زوکرتورت
latvian gambit گامبی لاتویایی
lemberg gambit گامبی لمبرگ
lvov gambit گامبی لووف
gambit of aleppo گامبی حلب
alfred wolf gambit گامبی لاندشتراسه
zukertort gambit گامبی زوکرتورت
lemberg gambit گامبی زوکرتورت
alleppo gambit گامبی حلب
avowed پذیرفته
received پذیرفته
taken پذیرفته
unquestioned پذیرفته
agreed to پذیرفته
adopted پذیرفته
accepted پذیرفته
agreed پذیرفته
benoni counter gambit گامبی متقابل بنونی
greco counter gambit گامبی متقابل گرکو
paris gambit گامبی پاریس شطرنج
king's gambit گامبی شاه شطرنج
greco counter gambit گامبی لاتویایی شطرنج
he was received to membership بعضویت پذیرفته شد
passed <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
his was granted دعایش پذیرفته شد
authorized <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
to pass muster پذیرفته شدن
to go down پذیرفته شدن
agreed <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
allowed <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
approved <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> پذیرفته شده
admitted پذیرفته شده
tarrasch defence دفاع تاراش در گامبی وزیرشطرنج
tchigorin defence دفاع چیگورین در گامبی وزیرشطرنج
pillsbury attack حمله پیلزبری در گامبی وزیرشطرنج
orthodox defence دفاع ارتودکس در گامبی وزیرشطرنج
staunton gambit گامبی استاونتن در دفاع هلندی
westphalia defence دفاع وستفالی در گامبی وزیرشطرنج
marshall defence دفاع مارشال در گامبی وزیرشطرنج
slav defence دفاع اسلاو در گامبی وزیرشطرنج
queen's pawn counter gambit گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
lasker's defence دفاع لاسکر در گامبی وزیرشطرنج
adams gambit گامبی ادامز در بازی وینی
volga gambit گامبی ولگا در پیاده وزیرشطرنج
slav accepted اسلاو پذیرفته شده
persona non grata شخص پذیرفته نشده
slav declined اسلاو پذیرفته نشده
inductee استخدامی پذیرفته شده
administrative acceptees پرسنل پذیرفته شده
acceptably چنانچه پذیرفته شود
accepted barbarism غلط مشهور یا پذیرفته
steinitz gambit گامبی اشتاینیتس در بازی شطرنج وینی
anti meran gambit گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
staunton defence دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
goring gambit گامبی گورینگ در بازی شطرنج اسکاتلندی
danish gambit گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
hennig schara gambit گامبی هنیگ- شارا دردفاع تاراش
becker's defence دفاع بکر در گامبی شاه شطرنج
morra gambit گامبی مورا در دفاع سیسیلی شطرنج
blamenfeld counter gambit گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
benko gambit گامبی بنکو در دفاع بنونی شطرنج
matriculated در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
to be called at the bar به سمت وکالت پذیرفته شدن
to meet with a repulse پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
matriculate در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
to pass for پذیرفته یا شناخته شدن بجای
matriculates در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculates در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculating در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculated در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculating در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculate در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
milner bary gambit گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
alfred wolf gambit گامبی الفرد وولف در گشایش رتی شطرنج
falkbeer counter gambit گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
asylee پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
naturalises بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
a bitter pill to swallow <idiom> یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
naturalizes بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalize بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
naturalising بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
recognized asylum seeker پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
person entitled to asylum پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
naturalizing بتابعیت کشوری در امدن پذیرفته شدن
queens وزیر
min وزیر
queen وزیر
Secretary of State وزیر
vizier وزیر
wizier وزیر
Secretaries of State وزیر
the then minister وزیر
secretaries وزیر
ministers وزیر
ministers :وزیر
minister وزیر
minister :وزیر
secretary وزیر
vizi وزیر
margins تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
specification کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
Nothing can excuse such impoliteness. هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
margin تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
the finance minister is up وزیر مالیه
grand vizier نخست وزیر
secretary of state for home affairs وزیر امورداخله
queens وزیر شطرنج
queen وزیر شطرنج
secretary of state for home affairs وزیر کشور
secretary of defense وزیر دفاع
Downing Street نخست وزیر
premier نخست وزیر
Secretaries of State وزیر خارجه
premiers نخست وزیر
minister of finance وزیر اقتصاد
secretary of state for defence وزیر دفاع
secretary of defence وزیر دفاع
head of the state نخست وزیر
Prime Minister نخست وزیر
cham cell or of the e. وزیر دارایی
minister plenipotentiary وزیر مختار
Prime Ministers نخست وزیر
mintster of public works وزیر فوائدعامه
minister without portfolio وزیر مشاور
minister resident وزیر مقیم
Attorney General وزیر دادگستری
Chancellors of the Exchequer وزیر دارایی
queening وزیر کردن
Chancellor of the Exchequer وزیر دارایی
Attorneys General وزیر دادگستری
Secretary of State وزیر خارجه
councillor at ministry وزیر مشاور
primeminister نخست وزیر
non matriculated دوره دبیرستان را بپیان نرسانده یا بدانشگاه پذیرفته نشده
Chancellors of the Exchequer وزیر خزانه داری
Chancellor of the Exchequer وزیر خزانه داری
minister of foreign affairs وزیر امور خارجه
Federal Attorney General وزیر دادگستری فدرال
Federal Prosecutor General وزیر دادگستری فدرال
charge d'affaires نایب وزیر مختار
secretary of state for foreign affairs وزیر امور خارجه
secretary of the army وزیر نیروی زمینی
deputy minister قائم مقام وزیر
minister وزیر مختار کشیش .
queen's fianchetto defence دفاع فیانکتوی وزیر
queen's wing جناح وزیر شطرنج
to recive the portfolio of war وزیر جنگ شدن
foreign minister وزیر امور خارجه
ministers وزیر مختار کشیش .
minister for foreign affairs وزیر امور خارجه
acting minister of war کفیل وزیر جنگ
queen side جناح وزیر شطرنج
colle system سیستم کوله در پیاده وزیر
assistant secretary of the army معاون وزیر نیروی زمینی
deputy primeminister قائم مقام نخست وزیر
eight queens problem مسئله هشت وزیر شطرنج
ministerial وابسته به وزیر یا کشیش اداری
underpromote ترفیع پیاده به غیر وزیر
queen's pawn opening گشایش پیاده وزیر شطرنج
queen's pawn game بازی پیاده وزیر شطرنج
queen's indian defence دفاع هندی وزیر شطرنج
approval متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
approval توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
premiers نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
under secretary زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
The minisiter cant cope with it. از دست وزیر اینکار بر نمی آید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com