Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
matador
گاوباز اصلی
matadors
گاوباز اصلی
Other Matches
bullfighter
گاوباز
bullfighters
گاوباز
torero
گاوباز پیاده
matadors
گاوباز اسپانیولی
matador
گاوباز اسپانیولی
cuadrilla
تیم مددکار گاوباز
torero
گاوباز یا عضو تیم گاوبازی
picador
عضو گروه گاوباز سوار نیزه دار
burladero
دیوار چوبی محافظ هنگام تعقیب شدن گاوباز بوسیله گاو
bazer
سوارکاری که درکنار گاومیراند و او را در مسیری قرار میدهد تا گاوباز بهتربتواند روی ان بپرد
VL bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
master
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file
پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered
سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura
نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board
که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
prototypic
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
initial reserves
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapling
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal
وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
staple
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled
جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
generation
کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
mainstays
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay
مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file
فایل اصلی پرونده اصلی
fundamental unit
یکای اصلی واحد اصلی
base unit
یکای اصلی واحد اصلی
base camp
پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering
بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals
که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP
پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel
تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document
اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source
1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass
قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
arch
اصلی
arch-
اصلی
inherent
اصلی
head
اصلی
principle
اصلی
arches
اصلی
organic
اصلی
line link
خط اصلی
cardinals
اصلی
cardinal
اصلی
majoring
اصلی
majored
اصلی
major
اصلی
genuine
اصلی
elementarily
اصلی
firsthand
اصلی
fundametal
اصلی
immanent
اصلی
ingrown
اصلی
isogeny
هم اصلی
main attack
تک اصلی
parent
اصلی
main deck
پل اصلی
main door
در اصلی
main stem
خط اصلی
initialed
اصلی
initialing
اصلی
initialled
اصلی
initialling
اصلی
initials
اصلی
primitive
اصلی
primal
اصلی
functional
اصلی
elementary
اصلی
texts
اصلی
text
اصلی
normative
اصلی
fundamental
اصلی
initial
اصلی
main
<adj.>
اصلی
principals
اصلی
trunk
خط اصلی
trunks
خط اصلی
main
خط اصلی
elemental
اصلی
mastered
اصلی
master
اصلی
main line
خط اصلی
main lines
خط اصلی
principal
اصلی
primarily
اصلی
aboriginal
اصلی
aboriginals
اصلی
germinal
اصلی
primary
اصلی
essential
اصلی
essentials
اصلی
intrinsic
اصلی
masters
اصلی
primordial
اصلی
first-hand
اصلی
quintessential
اصلی
seminal
اصلی
mainline
خط اصلی
primed
اصلی
prime
اصلی
radical
اصلی
basics
اصلی
mainline
اصلی
mainlining
اصلی
mainlining
خط اصلی
mainlines
اصلی
mainlines
خط اصلی
mainlined
خط اصلی
original
اصلی
radicals
اصلی
originals
اصلی
mainlined
اصلی
essential
<adj.>
اصلی
major
<adj.>
اصلی
quintessential
<adj.>
اصلی
rudimental
اصلی
substantive
[essential]
<adj.>
اصلی
vital
<adj.>
اصلی
primes
اصلی
native code
کد اصلی
proto
اصلی
basic
اصلی
avenue
خیابان اصلی
master switch
کلید اصلی
cardinal numbers
عدد اصلی
master switches
کلید اصلی
main line
کانال اصلی
mainspring
انگیزه اصلی
prime mover
محرک اصلی
prime movers
محرک اصلی
main line
نهر اصلی
main lines
نهر اصلی
main lines
کانال اصلی
inessential
غیر اصلی
inessentials
غیر اصلی
mainspring
دلیل اصلی
avenues
خیابان اصلی
primary colours
رنگهای اصلی
substances
ماده اصلی
principal stress
خستگی اصلی
principal clause
قضیه اصلی
principal reason
علت اصلی
principal punishment
مجازات اصلی
primary
مقدماتی اصلی
principal planets
سیارات اصلی
principal in the first degree
مجرم اصلی
constituent
جزء اصلی
constituents
جزء اصلی
principal contractor
پیمانکار اصلی
original language
زبان اصلی
substance
ماده اصلی
principal stress
تنش اصلی
meat
غذای اصلی
meats
غذای اصلی
main road
جاده اصلی
main road
راه اصلی
main roads
جاده اصلی
proenomen
نام اصلی
principle point
مبداء اصلی
headquarters
شعبه اصلی
principle axis
محور اصلی
habitat
جای اصلی
habitats
جای اصلی
authentic document
مدرک اصلی
main roads
راه اصلی
initialed
اصلی اغازی
initialed
پاراف اصلی
high-altar
محراب اصلی
crown cornice
کتیبه اصلی
initialing
اصلی اغازی
crown cornice
قرنیز اصلی
initialing
پاراف اصلی
cour d'honneur
حیاط اصلی
initialled
اصلی اغازی
initialled
پاراف اصلی
concourse
سالن اصلی
initialling
اصلی اغازی
initialling
پاراف اصلی
initial
پاراف اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com