Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 207 (11 milliseconds)
English	Persian
an overgrown ox	گاو زیاد بزرگ شده
Search result with all words
gob	کلوخه مقدار بزرگ و زیاد
gobs	کلوخه مقدار بزرگ و زیاد
overpot	در گلدان زیاد بزرگ کاشتن
by far <idiom>	با تفاوت زیاد،بزرگ
biblical proportions	به اندازه بسیار زیاد [بزرگ]
Senneh	سنه [نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
Other Matches
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
superabundant	زیاد
egregiously	زیاد
profusely	زیاد
heavily	زیاد
greatly	زیاد
outrageously	زیاد
populous	زیاد
widely	زیاد
high	زیاد
heart break	غم زیاد
effusively	زیاد
highest	زیاد
overly	زیاد
over and above	زیاد
too much	زیاد
highs	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
swingeing	زیاد
intense	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
thick	زیاد
thicker	زیاد
too	زیاد
in quantities	زیاد
supererogatory	زیاد
intensively	زیاد
immoderate	زیاد
tremendously	زیاد
hugely	زیاد
generous	زیاد
extensive	زیاد
very	زیاد
squeamishness	زیاد
ranksack	زیاد
vastly	زیاد
overmuch	زیاد
thickest	زیاد
to a large extent	زیاد
fulsome	زیاد
immane	زیاد
large adv	زیاد
profoundly	زیاد
in excess	زیاد
squeamishly	زیاد
mortally	زیاد
much	زیاد
extortionate	زیاد
mickle or muckle	زیاد
muckle	زیاد
great-	زیاد
greatest	زیاد
not a lettle	زیاد
late	زیاد
many	زیاد
extortionary	زیاد
numerous	زیاد
excessive	زیاد
heartbreak	غم زیاد
rife	زیاد
intensely	زیاد
widest	زیاد
mickle	زیاد
great	زیاد
wider	زیاد
wide	زیاد
plaguily	زیاد
plethoric	زیاد
copious	زیاد
highly	زیاد
no end of	زیاد
glaring	زیاد
superrabundant	خیلی زیاد
over estimate	زیاد براوردکردن
in large	بمقدار زیاد
tabes	لاغری زیاد
tabes	ضعف زیاد
high pressure	فشار زیاد
hypercathexis	نیروگذاری زیاد
hyperemployment	اشتغال زیاد
subtility	دقت زیاد
hyperidrosis	تعرق زیاد
swingeing damages	خسارات زیاد
in large	بمقیاس زیاد
superelevation	ارتفاع زیاد
heavy	زیاد سخت
over blow	زیاد دمیدن
increaser	زیاد کننده
intensification	زیاد کردن
longing	ارزوی زیاد
longings	ارزوی زیاد
over confident	زیاد مطمئن
expanses	فضای زیاد
superrabundant	زیاد فراوان
increscent	زیاد شونده
expanse	فضای زیاد
over issue	زیاد انتشاردادن
fixation	عشق زیاد
fixations	دلبستگی زیاد
to toll up	زیاد شدن
overbusy	زیاد مشغول
fixations	عشق زیاد
high altitude	ارتفاع زیاد
violent pain	درد زیاد
large-scale	بمقدار زیاد
high altitude	از ارتفاع زیاد
heavy poll	رایهای زیاد
abound	زیاد بودن
overdrssed	زیاد اراسته
ecstasy	حظ یاخوشی زیاد
ecstasies	حظ یاخوشی زیاد
grnish	زیاد کردن
large scale	بمقدار زیاد
to run rup	زیاد کردن
fixation	دلبستگی زیاد
to be left	زیاد امدن
high yielding farms	با بازده زیاد
over ripe	زیاد رسیده
overblown steel	فولاد با دم زیاد
high yield	با بازده زیاد
high vacuum	خلاء زیاد
high spin	چرخش زیاد
overmoke	زیاد سیگارکشیدن
h.f.	بسامد زیاد
to overleap oneself	زیاد دورافتادن
high precison	دقت زیاد
overwork	زیاد کارکردن
overworked	زیاد کارکردن
overworking	زیاد کارکردن
overburdensome	زیاد سنگین
overworks	زیاد کارکردن
heighten	زیاد کردن
over anxious	زیاد دل واپس
polyphagia	اشتهای زیاد
punctiliousness	دقت زیاد
queazy	زیاد دقیق
quick wit	هوش زیاد
tremendous	مقدار زیاد
mort	مقدار زیاد
much rain	باران زیاد
overwrite	زیاد نوشتن
vehemently	باحرارت زیاد
quillet	دقت زیاد
raff	خیلی زیاد
vehement	باحرارت زیاد
rapturously	با شعف زیاد
musk cat	گریه زیاد
overvoltage	فشار زیاد
ravenous hunger	گرسنگی زیاد
long range	با برد زیاد
cambers	افزایش زیاد
polymathy	دانش زیاد
polyuria	ادرار زیاد
pretentiously	با ادعای زیاد
magna cum laude	با امتیاز زیاد
overlabour	زیاد کارکردن
pretentiousness	ادعایی زیاد
profound interest	دلبستگی زیاد
profuse of gilfts	زیاد بخشنده
mass bombing	بمباران زیاد
macro	رشد زیاد
particularity	دقت زیاد
mass casualties	تلفات زیاد
prosternation	سستی زیاد
prosternation	ضعف زیاد
camber	افزایش زیاد
ravenousness	گرسنگی زیاد
long precision	دقت زیاد
proliferate	زیاد شدن
onding	بارندگی زیاد
propagating	زیاد کردن
proliferated	زیاد شدن
struck with teror	زیاد ترسیده
glares	درخشندگی زیاد
over anxiety	دل واپسی زیاد
heavier	زیاد سخت
glared	درخشندگی زیاد
glare	درخشندگی زیاد
proliferates	زیاد شدن
overstock	زیاد پر کردن
proliferating	زیاد شدن
heavies	زیاد سخت

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com