Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
the cow parts the hoofs |
گاو سمهای شکافته دارد |
|
|
Other Matches |
|
fissiped |
سم شکافته جانور سم شکافته |
scalar |
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد |
furcate |
از هم شکافته |
cloven |
شکافته |
reft |
شکافته |
artiodactyl |
سم شکافته |
laciniate |
شکافته |
parted |
شکافته |
artiodactylous |
سم شکافته |
laciniated |
شکافته |
bifid |
شکافته |
pedatifid |
شکافته |
cloven footed |
سم شکافته |
cloven hoofed |
سم شکافته |
artiodactylous |
دارای سم شکافته |
fissidactyl |
پنجه شکافته |
artiodactyl |
دارای سم شکافته |
labium |
لب شکافته گلبرگ |
furcate |
از هم شکافته شدن |
split screen |
صفحه شکافته |
split-screen |
صفحه شکافته |
fissiped |
پنجه شکافته |
cloven foot |
دارای پا یا سم شکافته |
forked |
چنگال مانند شکافته |
cut in |
چاک خورده شکافته |
labiate |
وابسته بگیاهان لب شکافته |
labiate |
دارای گلی که لبه جامش شکافته |
exploded view |
منظره شکافته شده مدل بریده |
palmatifid |
دارای شکافی شبیه پنجه دست شکافته پنجه |
. The car is gathering momentum. |
اتوموبیل دارد دور بر می دارد |
Walls have ears <idiom> |
دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح] |
labor theory of value |
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد |
labiate |
لب شکافته کردن لب دار کردن |
zero insertion force socket |
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند] |
surface of rupture |
سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت |
enclave economices |
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند |
walls here ears |
دیوار موش دارد موش گوش دارد |
cleavable |
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن |
there is a time for everything |
دارد |
he is ill with fever |
تب دارد |
chain |
دارد. |
he has a rage for money |
دارد |
he has worms |
دارد |
hast |
او دارد |
chains |
دارد. |
are there any remarks? |
دارد |
heavy fighting is in progress |
دارد |
has |
دارد |
god is |
خداوجود دارد |
it depends [on] |
بستگی دارد [به] |
There is something wrong with the ... |
... عیب دارد. |
he has an a. to grind |
مقصود دارد |
what the odds |
چه اهمیت دارد |
he is 0 years old |
او ده سال دارد |
what hurt is there in that |
چه زیانی دارد |
what matter? |
چه اهمیت دارد |
There is a knack in it . |
یک فنی دارد |
he has an axe to grind |
غرض دارد |
He has a day off. |
او مرخصی دارد. |
the reason is two fold |
دودلیل دارد |
he has a maggot in his head |
وسواس دارد |
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , |
بزرگ دارد |
he has a spite against me |
بامن لج دارد |
the reason is manifold |
چنددلیل دارد |
the probability is |
احتمال دارد |
it is usual with him |
عادت دارد |
I owe him a dept of gratitude. |
حق بگردنم دارد |
viruses |
وجود دارد |
multungulate |
که بیش از دو سم دارد |
it has sides |
سه پهلو دارد |
he is fifty |
تمام دارد |
Windows GDI |
بیتی دارد |
But one leg to the fowl. <proverb> |
مرغ یک پا دارد . |
Buttonhole |
کتی که در دو طرف دکمه دارد |
our library is well stocked |
خوبی دارد |
he speaks to the purpose |
قصدی دارد |
he tops .0 metres |
یک مترونیم قد دارد |
not a patch on |
چه دخلی دارد |
walls have ears |
گوش دارد |
figure on <idiom> |
بستگی دارد به |
virus |
وجود دارد |
it is sufficiently stamped |
کسرتمبر دارد |
there is a rumour that |
شهرت دارد که |
it is very important |
بسیار اهمیت دارد |
it is worth 0 rials |
ده ریال ارزش دارد |
in all like |
احتمال کلی دارد |
he is f. of money |
پول فراوان دارد |
biased |
آنچه اریب دارد |
batteries |
که یک باتری پشتیبان دارد |
Does it matter if I dont come ? |
اشکالی دارد اگرنیایم ؟ |
He is against [opposed to] me . |
با من ضد است. [ضدیت دارد] |
well and good |
باشد چه ضرر دارد |
delectus |
برای ترجمه دارد |
back |
که یک باتری پشتیبان دارد |
it is particularly difficult |
یک اشکال بخصوصی دارد |
he is in a hurry to go |
عجله دارد برفتن |
it is particularly difficult |
یک دشواری ویژه دارد |
She has got regular teeth . |
دندانهای منظمی دارد |
it is wringing |
خیلی تراست یا اب دارد |
he must needs go |
بیخوداصرار دارد برفتن |
battery |
که یک باتری پشتیبان دارد |
likelihood |
احتمال کلی دارد |
It is much sought after |
خیلی طالب دارد. |
he has much merit |
خیلی قابلیت دارد |
to bring grist to the mill |
نان دراب دارد |
he insists on going |
اصرار دارد برفتن |
significance |
معنای مخصوص دارد |
it stand well with him |
بامن نظرمساعدی دارد |
it is of frequent |
خیلی مورد دارد |
he keeps my a |
حساب مراونگه می دارد |
She has a subtle charm. |
جذابیت ظریفی دارد |
She has a delightfully mellow voice . |
صدای گرمی دارد |
he is rightly named |
اسم بامسمائی دارد |
he is in the know |
اطلاع ویژه دارد |
it speaks well for him |
بامن نظرمساعد دارد |
it askes for attention |
توجه لازم دارد |
it needs to be done carefully |
اینکارتوجه لازم دارد |
He takes my advice. He listens to me. |
از من حرف شنوایی دارد |
Somebody is beating at (upon)the door. |
یک کسی دارد در می زند |
he has much merit |
بسیار شایستگی دارد |
tea is preferable to water |
چایی بر اب ترجیح دارد |
what is wrong with that? |
مگراین چه عیبی دارد |
that bridge has openings |
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد |
that word is obsolescent |
ان واژه کم کم دارد مهجور |
There is always a right way of doing everything. |
هرکاری راهی دارد |
He writes well . he wields a formidable pen . |
قلم خوبی دارد |
My hair is falling. |
موهایم دارد می ریزد |
the cat has nine lives |
سگ هفت جان دارد |
How long is the ticket valid? |
بلیت تا کی اعتبار دارد؟ |
bigamists |
زنی که دوشوهر دارد |
the export of ... is granted the premium. |
صدور ... جایزه دارد. |
He is distantly related to us . |
نسبت دوری با ما دارد |
He has influential contacts everywhere. |
همه جا دست دارد |
bass |
کسی که صدای بم دارد |
length |
خط با طول جر حرف دارد |
he has Roman nose |
او بینی عقابی دارد |
and there an end. |
و پایان وجود دارد. |
The kettel is boiling. |
قوری دارد می جوشد |
He writes a legible ( beautiful ) hand . |
خط خوانایی ( قشنگه ) دارد |
(not to be) sneezed at <idiom> |
ارزش داشتن را دارد |
She has a soft voice |
صدای نرمی دارد |
Every flow must have its ebb. <proverb> |
هر فرازى نشیبى دارد. |
There are ticks in every trade . <proverb> |
هر کار لمى دارد . |
rubrician |
کتاب نماز دارد |
She has engaging manners . |
رفتار گیرایی دارد |
There are two sides to every question . <proverb> |
هر مساله ای دو جنبه دارد. |
lengths |
خط با طول جر حرف دارد |
basses |
کسی که صدای بم دارد |
bigamist |
زنی که دوشوهر دارد |
There is only one condition attached to it . |
فقط یک شرط دارد |
he bears out his name |
اسم بامسمایی دارد |
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. |
شهوت کلام دارد |
what does it meant |
یعنی چه چه معنی دارد |
the party is led by him |
او بر ان حزب ریاست دارد |
With his foul temper. |
با اخلاق سگه که دارد |
the switch is on |
برق جریان دارد |
To bring pressure to bear . To exert pressure . |
فشار خون دارد |
She has a lovely (nice) voice. |
صدای قشنگه دارد |
the work is in full swing |
کاربخوبی جریان دارد |
double decker |
هرچیزیکه دو لایه دارد |
She has a lovely ( nice ) voice. |
صدای قشنگه دارد |
backs |
که یک باتری پشتیبان دارد |
what is that to you |
به شما جه دخلی دارد |
there removred revolution |
شورشی که شهرت دارد |
he has a loose tongue |
دهان لقی دارد |
dichord |
سازیکه هرنغمه ان دوسیم دارد |
he is rather i. than sick |
بهم خوردگی یاساکت دارد |
There is a mountain of difficulties . |
کوهی از مشکلات وجود دارد |
he has a small p in shimran |
او ملک کوچکی درشمیران دارد |
Has he gone nust ? Is he out of his mind ? |
مگر مغزش عیب دارد؟ |
he has a spite against me |
بامن کینه یاعداوت دارد |
He is distantly related to me . |
بامن نسبت دوری دارد |
A big head has a big ache. <proverb> |
سر بزرگ درد زیادى هم دارد. |
A cat has nine lives . <proverb> |
گربه هفت جان دارد . |
administrators |
تنظیم و نگهداری شبکه دارد |
administrator |
تنظیم و نگهداری شبکه دارد |
he is an influence in politics |
فلانی نفوذ سیاسی دارد |
It is going from bad to worse . |
وضع دارد بد ترهم می شود |
double breasted |
کتی که در دو طرف دکمه دارد |
Is there a television? |
آیا تلویزیون وجود دارد؟ |
What a lovely tall figure she has . |
چه قد وبا لای قشنگه دارد |
He is a man with a kind heart. |
قلب مهربان ورئوفی دارد |
chaplains |
کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد |
he has a fine p in the town |
اوخانه خوبی در شهر دارد |
gigman |
کسیکه درشکه تک اسبه دارد |
requests |
چیزی که کسی تقاضایش را دارد |
requesting |
چیزی که کسی تقاضایش را دارد |
She has a warm heart. |
قلب گرم ومهربانی دارد |
ex-directory |
شخصی که چنین شمارهای را دارد |
requested |
چیزی که کسی تقاضایش را دارد |
She is beginning to lose her looks . |
قیافه اش را دارد از دست می دهد |
Is there electricity? |
آیا برق وجود دارد؟ |
Is there drinking water? |
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟ |
request |
چیزی که کسی تقاضایش را دارد |
chaplain |
کشیشی که عبادتگاه ویژه دارد |
The bus to ... stops here. |
اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد. |
What's up with him? |
مگر او [مرد] چه عیبی دارد؟ |
What's in it for me? <idiom> |
این چه سودی برای من دارد؟ |
the odds are that he will doit |
احتمال دارد که انکار را بکند |
toggle |
یچ الکتریکی که فقط دو وضعیت دارد |