Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
glow	گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
glowed	گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
glows	گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
Other Matches
glow discharge lamp	لامپ تخلیه کنتاکتی
incandescent cathode discharge	تخلیه کاتد ملتهب
bright anneal	روشنی ناشی از گداختن گداختن
glow lamp	لامپ کنتاکتی
glow tube	لامپ کنتاکتی
grid glow tube	لامپ کنتاکتی
contact drop	افت کنتاکتی
single contact lamp	لامپ تک کنتاکتی
contact microphone	میکروفون کنتاکتی
contact detector	اشکارساز کنتاکتی
cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation	تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
incandescent	ملتهب
fervent	ملتهب
glowed	برافروختن
overheated	برافروختن
overheat	برافروختن
glow	برافروختن
overheats	برافروختن
glows	برافروختن
lighting filament	رشته ملتهب
incandescent source	منبع ملتهب
to kindle up	ملتهب ساختن
reheating furnace	کوره ملتهب
incandescent cathode	کاتد ملتهب
incandescent body	جسم ملتهب
bright anneal	ملتهب شدن
incandescent filament	رشته ملتهب
hot cathode	کاتد ملتهب
kindles	گرفتن برافروختن
kindled	گرفتن برافروختن
kindle	گرفتن برافروختن
to be like waving a red flag in front of a bull [American]	کسی را برافروختن
to be like a red rag to a bull [British]	کسی را برافروختن
incandescent cathode lamp	لامپ کاتد ملتهب
continous anealing furnace	کوره ملتهب دائمی
clearing	تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings	تخلیه محل تخلیه بیماران
to overheat oneself	برافروختن بجوش امدن
provokes	برافروختن خشمگین کردن
provoke	برافروختن خشمگین کردن
relume	برافروختن مشتعل کردن
provoked	برافروختن خشمگین کردن
solubilize	گداختن
smelts	گداختن
smeet	گداختن
smelted	گداختن
smelt	گداختن
liquation	گداختن
melting	گداختن
melt	گداختن
fuse	گداختن
melts	گداختن
fused	گداختن
liquate	گداختن
re fuse	دوباره گداختن
black anneal	سیاه گداختن
full annealing	کامل گداختن
close aneal	گداختن مسدود
spheroidize	گداختن نوسانی
soft anneal	گداختن نرم
meltability	قابلیت گداختن
dissolve	گداختن فسخ کردن
flux	جاری شدن گداختن
melted	گداختن تبدیل شدن
dissolves	گداختن فسخ کردن
thaw	گداختن گرم شدن
thawed	گداختن گرم شدن
thaws	گداختن گرم شدن
liquefied	گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy	گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying	گداختن تبدیل به مایع کردن
liquify	گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies	گداختن تبدیل به مایع کردن
frit	خمیر شیشه وچینی سازی گداختن
aeromedical unit	یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
inflaming	دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames	دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflame	دارای اماس کردن ملتهب کردن
to try out	خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
unloading	تخلیه
exhausts	تخلیه
exhaust	تخلیه
unstuffing	تخلیه
discharged	تخلیه
discharges	تخلیه
landing, storage, delivery	تخلیه
emptying	تخلیه
LSD	تخلیه
disembarkation	تخلیه
discharge	تخلیه
evacuation	تخلیه
evacuated	تخلیه
evacuates	تخلیه
evacuating	تخلیه
evacuate	تخلیه
depletion	تخلیه
stripping	تخلیه
electric discharge	تخلیه الکتریکی
education pipe	لوله تخلیه
discharge cock	شیر تخلیه
electrical discharge	تخلیه برقی
electron discharge	تخلیه الکترونها
exhaust stroke	مرحله تخلیه
discharge chute	سرسره تخلیه
exhaust chute	ناودان تخلیه
evacuant	تخلیه کننده
discharge recorder	تخلیه نگار
escape channel	مجرای تخلیه اب
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
discharging wharf	اسکله تخلیه
discharge resistance	مقاومت تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
undulatory discharge	تخلیه مواج
discharge pressure	فشار تخلیه
discharge conveyor	نوار تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
discharger of a capacitor	تخلیه خازن
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharge opening	راهگاه تخلیه
discharging berth	اسکله تخلیه
discharge of chips	تخلیه براده ها
discharge nozzle	فواره تخلیه
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge end	محل تخلیه
clearing out [of a place]	تخلیه [فضایی]
discharge end	سمت تخلیه
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
drain plug	پیچ تخلیه
discharge valve	سوپاپ تخلیه
residual discharge	تخلیه مانده
medical recovery	تخلیه پزشکی
surging discharge	تخلیه نوشی
tipper	تخلیه کننده
relief well	چاه تخلیه
medical evacuation	تخلیه بیماران
medical evacuation	تخلیه پزشکی
medical evacuation	تخلیه بهداری
main discharge	تخلیه اصلی
neural discharge	تخلیه عصبی
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
sluiceway	دهانه تخلیه
point discharge	تخلیه نقطهای
ozone depletion	تخلیه اوزون
oscillating discharge	تخلیه مواج
road clearance	تخلیه جاده
roll on/roll off	بارگیری- تخلیه
rotary discharger	تخلیه گر گردان
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
site clearance	تخلیه کارگاه
lightning discharge current	جریان تخلیه
high rate discharge	تخلیه شدید
glow discharge	تخلیه تابنده
glow discharge	تخلیه تابناک
flaming discharge	تخلیه مشتعل
impulse discharge	تخلیه ضربهای
to offload	تخلیه کردن
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
internal discharge	تخلیه داخلی
disembarkation	تخلیه کردن
drains	تخلیه کردن
vacating	تخلیه کردن
vacates	تخلیه کردن
vacated	تخلیه کردن
vacate	تخلیه کردن
sluice	دریچه تخلیه
blow off	شیر تخلیه
discharges	تخلیه الکتریکی
evacuating	تخلیه کردن
brush discharge	تخلیه جارویی
discharge	تخلیه بار
chain of evacuation	سیستم تخلیه
evacuates	تخلیه کردن
discharge	تخلیه الکتریکی
unload	تخلیه کردن
catharsis	تخلیه هیجانی
abreaction	تخلیه هیجانی
draining	تخلیه کردن
drained	تخلیه کردن
unloads	تخلیه کردن
drain	تخلیه کردن
air evacuation	تخلیه هوایی
sluices	دریچه تخلیه
area evacuation	تخلیه منطقهای
unloaded	تخلیه کردن
bank sluice	دریچه تخلیه
battlefield evacuation	تخلیه پزشکی
sluiced	دریچه تخلیه
corollary discharge	تخلیه تبعی
depletion layer	ناحیه تخلیه
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
depletion zone	ناحیه تخلیه
dejecta	تخلیه مدفوع
depletion barrier	ناحیه تخلیه
depletion area	ناحیه تخلیه
corona discharge	تخلیه الکتریکی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com