English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (6 milliseconds)
English Persian
spheroidize گداختن نوسانی
Other Matches
bright anneal روشنی ناشی از گداختن گداختن
oscillatory نوسانی
swingable نوسانی
oscillating نوسانی
swingy نوسانی
pendulous نوسانی
vacillatory نوسانی
fused گداختن
melts گداختن
smelt گداختن
smelted گداختن
smelts گداختن
liquate گداختن
liquation گداختن
smeet گداختن
solubilize گداختن
melt گداختن
melting گداختن
fuse گداختن
undulation جنبش نوسانی
oscillating lubricator روغن ده نوسانی
oscillating motion حرکت نوسانی
oscillating current جریان نوسانی
oscillating quantity کمیت نوسانی
oscillating resistance مقاومت نوسانی
recipocal milling فرزکاری نوسانی
pulsation welding جوشکاری نوسانی
black anneal سیاه گداختن
close aneal گداختن مسدود
full annealing کامل گداختن
re fuse دوباره گداختن
meltability قابلیت گداختن
soft anneal گداختن نرم
lateral and sway bracing حرکات جانبی و نوسانی
oscillating sort مرتب کردن نوسانی
izod pendulum hammer چکش نوسانی ایزود
simple harmonic motion حرکت نوسانی ساده
oscillating sort جور کردن نوسانی
rocks تکان نوسانی دادن
yawing انحراف نوسانی ناو
flail الت نوسانی هر چیزی
flails الت نوسانی هر چیزی
vacillation حرکت نوسانی دودلی
rock تکان نوسانی دادن
flailed الت نوسانی هر چیزی
rocked تکان نوسانی دادن
flailing الت نوسانی هر چیزی
thaws گداختن گرم شدن
flux جاری شدن گداختن
thaw گداختن گرم شدن
thawed گداختن گرم شدن
dissolve گداختن فسخ کردن
dissolves گداختن فسخ کردن
melted گداختن تبدیل شدن
undulaory موجی نوسانی موج نما
liquefied گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy گداختن تبدیل به مایع کردن
liquify گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying گداختن تبدیل به مایع کردن
oscillator دستگاه تولید برق نوسانی دررادیو
batten قاب نوسانی ماشین بافندگی قید
battens قاب نوسانی ماشین بافندگی قید
frit خمیر شیشه وچینی سازی گداختن
infrasonic دارای تواتر و نوسانی پایین تر از شنوایی بشر
glow گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
glowed گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
glows گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
reversal نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
reversals نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
salomon damper خفه کن دینامیکی برای بالانس میل لنگ و از بین بردن نیرهای نوسانی
to try out خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
superheterodyne گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com