English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (7 milliseconds)
English Persian
first order transition گداز مرتبه یک
Other Matches
melt گداز
smelting گداز
melting گداز
liquation گداز
deliquescence گداز
fusions گداز
melts گداز
fusion گداز
infusible گداز نا پذیر
slag گداز اتشفشانی
nuclear fusion گداز هستهای
liquation گداز ابگونسازی
melting point نقطه گداز
melting furnace کوره گداز
fusible گداز پذیر
liquefiable گداز پذیر
liquation گداز جزیی
fusible زود گداز
fusibility گداز پذیری
fusibility قابلیت گداز
fusion point نقطه گداز
infusibility گداز نا پذیری
iron founder اهن گداز
f.n.p نقطه گداز
fusions گداز ذوب
fusions ذوب گداز
transient flow جریان گداز
fusion ذوب گداز
fusion گداز ذوب
foundries کارخانه گداز فلز
MP مخفف نقطهی گداز
MPs مخفف نقطهی گداز
flux گداز تغییرات پی درپی
melting point نقطه ذوب یا گداز
foundry کارخانه گداز فلز
soldering flux گداز اور لحیم کاری
ablation [melting of snow or ice] گداز [آب شدن] [سطح کوه یخ یا برف]
enmasse یک مرتبه
order مرتبه
all of a sudden یک مرتبه
echelon مرتبه
thrice سه مرتبه
rank مرتبه
ranks مرتبه
once in a whiled یک مرتبه
ranked مرتبه
echelons مرتبه
second class دومین مرتبه
pooh bah عالی مرتبه
order of matrix مرتبه ماتریس
second order مرتبه دوم
semidiurnal دو مرتبه در روز
order of magnitude مرتبه بزرگی
low order مرتبه پایین
three fold سه دفعه سه مرتبه
manyfold چندین مرتبه
third order reaction واکنش مرتبه سه
first order reflection انعکاس مرتبه یک
ninth نهمین مرتبه
ninths نهمین مرتبه
stair مرتبه درجه
positioned مرتبه مقام
position مرتبه مقام
exalted بلند مرتبه
elevated بلند مرتبه
nth در مرتبه بیشمار
placing وهله مرتبه
bond order مرتبه پیوند
places وهله مرتبه
place وهله مرتبه
hierarchies مرتبه بندی
hierarchy مرتبه بندی
first order reaction واکنش مرتبه یک
first order مرتبه اول
m مرتبه دوازدهم یاسیزدهم
second order conditions شرایط مرتبه دوم
second order factor عامل مرتبه دوم
second order reaction واکنش مرتبه دوم
flare up <idiom> یک مرتبه عصبانی شدن
top flight اعلی ترین مرتبه
to pull short یک مرتبه جلوگیری کردن
second derivative مشتق مرتبه دوم
pseudo first order reaction واکنش شبه مرتبه یک
higher order factor عامل مرتبه بالا
baronetcy مقام و مرتبه بارونی
low order bit بیت مرتبه پایین
spheres مرتبه حدود فعالیت
sphere مرتبه حدود فعالیت
derivatives of higher order مشتقهای مرتبه بالا [ریاضی]
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
vellicate دوبار دودفعه دو مرتبه دوبرابر
nineteens نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
etesian سالی یک مرتبه واقع شونده
to stop short یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
nineteen نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
ablate کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
knight bachelor پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
debutant دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
outclassed دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
spline در گرافیک کامپیوتری کثیرالجملهای چند قطعهای با تدوام مرتبه اول بین قطعههای ان
berber knot گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com