Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (2 milliseconds)
English	Persian
fusible	گداز پذیر
liquefiable	گداز پذیر
Search result with all words
infusible	گداز نا پذیر
Other Matches
deliquescence	گداز
liquation	گداز
fusions	گداز
fusion	گداز
melting	گداز
melt	گداز
smelting	گداز
melts	گداز
liquation	گداز جزیی
fusible	زود گداز
fusibility	گداز پذیری
fusions	گداز ذوب
first order transition	گداز مرتبه یک
nuclear fusion	گداز هستهای
melting furnace	کوره گداز
melting point	نقطه گداز
slag	گداز اتشفشانی
fusibility	قابلیت گداز
fusions	ذوب گداز
fusion	ذوب گداز
fusion	گداز ذوب
infusibility	گداز نا پذیری
transient flow	جریان گداز
iron founder	اهن گداز
liquation	گداز ابگونسازی
f.n.p	نقطه گداز
fusion point	نقطه گداز
melting point	نقطه ذوب یا گداز
flux	گداز تغییرات پی درپی
MPs	مخفف نقطهی گداز
foundry	کارخانه گداز فلز
foundries	کارخانه گداز فلز
MP	مخفف نقطهی گداز
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
soldering flux	گداز اور لحیم کاری
ablation [melting of snow or ice]	گداز [آب شدن] [سطح کوه یخ یا برف]
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
ablate	کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
pliable	خم پذیر
pi acceptor	پی پذیر
solvable	حل پذیر
soluble	حل پذیر
cleavable	رخ پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
fatig	خستگی پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
protractile	امتداد پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
reducible	تقلیل پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
exepandable	بسط پذیر
refutable	تکذیب پذیر
regulable	تنظیم پذیر
expandable	بسط پذیر
protean	شکل پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
extensible	توسعه پذیر
expiable	کفاره پذیر
placative	تسکین پذیر
plunderable	چپاول پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
expansible	گسترش پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
remediable	درمان پذیر
executable	اجرا پذیر
remediable	چاره پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
endurable	تحمل پذیر
severable	تفکیک پذیر
shapeable	شکل پذیر
electron acceptor	الکترون پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
spoilable	فساد پذیر
spottable	لکه پذیر
stainable	لکه پذیر
sufferable	تحمل پذیر
enumerable	شمارش پذیر
remediable	گزیر پذیر
executable	انجام پذیر
extendible	کشش پذیر
evitable	اجتناب پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
revocable	ابطال پذیر
rotatable	چرخش پذیر
semi solvable	نیم حل پذیر
evadable	طفره پذیر
subduable	تسخیر پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
healable	درمان پذیر
glass jaw	بوکسوراسیب پذیر
generable	زایش پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
deceivable	فریب پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
improvable	بهبود پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
increasable	افزایش پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
impressible	تاثیر پذیر
improvably	اصلاح پذیر
flxible	خمش پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
fixable	ثبات پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
partible	بخش پذیر
passible	فساد پذیر
penetrable	رخنه پذیر
perfectible	کمال پذیر
perturbable	اشوب پذیر
pervious	نفوذ پذیر
fatigable	خستگی پذیر
pilable	انحنا پذیر
figurable	شکل پذیر
limitable	محدودیت پذیر
miscible	امیزش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
mutable	تغییر پذیر
fissionable	شکافت پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
fissile	شکاف پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
placable	دلجویی پذیر
feasible <adj.>	انجام پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	انجام پذیر
makeable <adj.>	انجام پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	انجام پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
terminable <adj.>	بطلان پذیر
subjugable	تسخیر پذیر
tunably	تنظیم پذیر
tuneable	تنظیم پذیر
vacillatory	تغییر پذیر
vanquishable	شکست پذیر
vicissitudinous	تحول پذیر
visitable	دیدار پذیر
voidable <adj.>	بطلان پذیر
wallydraigle	تاثیر پذیر
weariless	خستگی نا پذیر
lowest common denominator	مردم پذیر
lowest common denominators	مردم پذیر
stretchier	کشش پذیر
stretchier	فراخی پذیر
tunable	تنظیم پذیر
transmutable	دگرگونی پذیر
superimposable	انطباق پذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com