Dictiornary-Farsi | گذرگاه داخلی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
internal bus	گذرگاه داخلی


Other Matches

underpass	گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
overpass	گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
overpasses	گذرگاه فوقانی گذرگاه زبرین
underpasses	گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
incretion	ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
squawks	مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked	مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawk	مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
exchanged stabilization fund	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
storage	1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
passed	گذرگاه
crossing	گذرگاه
pass	گذرگاه
paths	گذرگاه
path	گذرگاه
pathway	گذرگاه
roads	گذرگاه
ferried	گذرگاه
bypassing	گذرگاه
ferries	گذرگاه
trajectory	گذرگاه
trajectories	گذرگاه
causeway	گذرگاه
causeways	گذرگاه
defiling	گذرگاه
defiles	گذرگاه
defiled	گذرگاه
ferry	گذرگاه
ferrying	گذرگاه
passes	گذرگاه
bypasses	گذرگاه
road	گذرگاه
passageway	گذرگاه
passageways	گذرگاه
bypassed	گذرگاه
bypass	گذرگاه
defile	گذرگاه
pathways	گذرگاه
allure	گذرگاه
gateway	گذرگاه
bus	گذرگاه
bused	گذرگاه
buses	گذرگاه
bussing	گذرگاه
busing	گذرگاه
bussed	گذرگاه
gateways	گذرگاه
run way	گذرگاه
busses	گذرگاه
gang way	گذرگاه
alura	گذرگاه
passage way	گذرگاه
passages	گذرگاه
ailure	گذرگاه
passage	گذرگاه
alure	گذرگاه
shaft tunnel	گذرگاه محور
shaft tunnel	گذرگاه شفت
channeled	گذرگاه ابی
channeling	گذرگاه ابی
gangways	راهرو گذرگاه
channelled	گذرگاه ابی
aisle	گذرگاه طولی
arcade	گذرگاه طاقدار
system bus	گذرگاه سیستم
channel	گذرگاه ابی
storm lane	گذرگاه طوفان
gangway	راهرو گذرگاه
channels	گذرگاه ابی
association pathway	گذرگاه ارتباطی
exhaust passage	گذرگاه خروجی
archways	گذرگاه طاقدار
narrows	گذرگاه تنگ
cart crossing	گذرگاه ارابه
fishway	گذرگاه ماهی
beach exit	گذرگاه ساحلی
bidirectional bus	گذرگاه دوطرفه
bidirectional bus	گذرگاه دوسویه
by pass	گذرگاه فرعی
bus driver	محرک گذرگاه
archway	گذرگاه طاقدار
pedestrian crossings	گذرگاه پیاده
pedestrian crossings	گذرگاه پیادگان
traject	عبور گذرگاه
partial two level forked junction	گذرگاه زیر و رو
data bus	گذرگاه داده
nerve path	گذرگاه عصبی
control bus	گذرگاه کنترل
motor path	گذرگاه حرکتی
cattle crossing	گذرگاه چارپایان
level crossings	گذرگاه همکف
level crossing	گذرگاه همکف
pedestrian crossing	گذرگاه پیادگان
pedestrian crossing	گذرگاه پیاده
bus system	سیستم گذرگاه
external auditory meatus	گذرگاه برونی گوش
input output bus	گذرگاه ورودی- خروجی
mid channel buoy	بویه میان گذرگاه
way	راه عبور گذرگاه
partial two level forked junction	گذرگاه زیر و زبر
bused	بااتوبوس رفتن گذرگاه
bussing	بااتوبوس رفتن گذرگاه
busses	بااتوبوس رفتن گذرگاه
bus	بااتوبوس رفتن گذرگاه
buses	بااتوبوس رفتن گذرگاه
busing	بااتوبوس رفتن گذرگاه
bussed	بااتوبوس رفتن گذرگاه
gorges	گذرگاه تنگ بین دو کوه
passed	گذرگاه کارت عبور گذراندن
passes	گذرگاه کارت عبور گذراندن
bypass	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypasses	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
gorge	گذرگاه تنگ بین دو کوه
gorging	گذرگاه تنگ بین دو کوه
address bus	گذر آدرس گذرگاه نشانی
bypassing	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
gorged	گذرگاه تنگ بین دو کوه
diasy chain	انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
bypassed	کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
middle ground buoy	بویه زمین میان گذرگاه
pass	گذرگاه کارت عبور گذراندن
absorption	[گذرگاه بین جرز و سطح دیوار]
dromos	[راهروی باریک و طولانی به گذرگاه کندویی]
tubal	وابسته به لوله رحمی یا گذرگاه تخم
ppd	Device Protection Port دستگاه حفافت گذرگاه
daisy chain interrupt	یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
anie	داخلی
municipal	داخلی
innate	داخلی
intramural	داخلی
indoor	داخلی
interior	داخلی
territorial	داخلی
in	داخلی
internal door	در داخلی
interiors	داخلی
domestic	داخلی
in-	داخلی
inner	داخلی
internal	داخلی
inside	داخلی
internal medicine	طب داخلی
endogenous	داخلی
esoteric	داخلی
insides	داخلی
ben	داخلی
domestic disturbances	اغتشاشات داخلی
domestic dualism	دوگانگی داخلی
home consumption	مصرف داخلی
internal force	نیروی داخلی
internal pole	قطب داخلی
internal modulation	مدولاسیون داخلی
home currency	پول داخلی
home trade	تجارت داخلی
home made	ساخت داخلی
internal erosion	فرسایش داخلی
home market	بازار داخلی
home product	محصولات داخلی
home rule	حکومت داخلی
domestic disturbances	اختلافات داخلی
domestic economy	اقتصاد داخلی
domestic emergencies	بحرانهای داخلی
internal insulation	ایزولاسیون داخلی
domestic emergencies	موادضروری داخلی
internal memory	حافظه داخلی
internal loss	تلف داخلی
endogenous variable	متغیر داخلی
endoparasite	انگل داخلی
internal impedance	امپدانس داخلی
endosmosis	حلول داخلی
internal impedance	مقاومت داخلی
ductless gland	غددمترشح داخلی
internal heating	گرمایش داخلی
internal friction	اصطکاک داخلی
domestic industry	صنعت داخلی
domestic market	بازار داخلی
domestic products	محصولات داخلی
domestic trade	بازرگانی داخلی
internal furnace	کوره داخلی
internal modem	مدم داخلی
inside hinge	لولای داخلی
internal clock	ساعت داخلی
interior guard	نگهبان داخلی
interior ballistics	بالیستیک داخلی
interior architecture	معماری داخلی
interior affairs	امور داخلی
internal conductor	سیم داخلی
internal connection	اتصال داخلی
interference drag	پسای داخلی
internal consistency	سازگاری داخلی
interconnection	اتصالی داخلی
internal consumption	مصرف داخلی
intercommunication	ارتباط داخلی
inside wing	بال داخلی
internal crack	ترک داخلی
interior span	دهانه داخلی
interior wall	دیوار داخلی
intermediate structure	ساختمان داخلی