Dictiornary-Farsi | گذشته فعل امدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
came	گذشته فعل امدن


Other Matches

due out	از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
yesternight	شب گذشته
departed	گذشته
bygone	گذشته
foreby	گذشته
forepassed	گذشته
forepast	گذشته
foretime	گذشته
historical	گذشته
spun or span	گذشته
asides	گذشته از
What is past is past . what is gone is gone .	گذشته ها گذشته
agone	گذشته
aside from	گذشته از
by gone	گذشته
old	گذشته
older	گذشته
oldest	گذشته
bypast	گذشته
gone by	گذشته
aside	گذشته از
last a	گذشته
last night	شب گذشته
past	گذشته
preceded	گذشته
beyoned the pale	از حد گذشته
over with	گذشته
due out	گذشته
and certainly not <conj.>	گذشته از
to say nothing of <conj.>	گذشته از
let [leave] alone <conj.>	گذشته از
not to speak of <conj.>	گذشته از
not to mention <conj.>	گذشته از
furthermore	از این گذشته
belatedly	ازموقع گذشته
further on	از این گذشته
belated	ازموقع گذشته
nostalgia	حسرت گذشته
upheld	گذشته uphold
past tense	زمان گذشته
past	گذشته از ماورای
yesterday	زمان گذشته
bled	گذشته Bleed
yesteryear	سال گذشته
regression	بازگشت به گذشته
sprang	گذشته gnirps
bygone	چیزهای گذشته
retroactive	معطوف به گذشته
outdid	گذشته outdo
out of date	از تاریخ گذشته
next week	هفته گذشته
last year	سال گذشته
lastmonth	ماه گذشته
over and above	گذشته ازاین
past years	سالهای گذشته
redolence	خاطرات گذشته
self devoted	از خود گذشته
self giving	از خود گذشته
stale cheque	چک تاریخ گذشته
sup.latest or last	تازه گذشته
sware	گذشته swear
the year past	سال گذشته
the preterite tense	زمان گذشته
the present and the past	گذشته و حال
the present and the past	حال و گذشته
last week	هفته گذشته
last sunday	یکشنبه گذشته
swore	گذشته sweatr
pt	زمان گذشته
rode	گذشته ride
also	گذشته از این
whish	بسرعت گذشته
ultimo	در ماه گذشته
retrospective falsification	تحریف گذشته
ultimo	ماه گذشته
by gone	قدیمی گذشته ها
by gone	چیزهای گذشته
desperado	از جان گذشته
ex post	به اعتبار گذشته
furthermore <adv.>	از این گذشته
in a. to this	گذشته ازاین
in the p	درزمان گذشته
the past tense	زمان گذشته
the present and the past	اکنون و گذشته
over and above <adv.>	گذشته از این
in addition <adv.>	از این گذشته
moreover <adv.>	از این گذشته
on top of this <adv.>	از این گذشته
over and above <adv.>	از این گذشته
beyond that <adv.>	از این گذشته
on top of that <adv.>	از این گذشته
on to <adv.>	از این گذشته
additionally <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
further [moreover] <adv.>	از این گذشته
forby <adv.>	از این گذشته
besides <adv.>	از این گذشته
what is more <adv.>	گذشته از این
beyond that <adv.>	گذشته از این
backs	عقبی گذشته
on top of that <adv.>	گذشته از این
on to <adv.>	گذشته از این
additionally <adv.>	از این گذشته
also [moreover] <adv.>	از این گذشته
aside from that <adv.>	از این گذشته
also [moreover] <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
aside from that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on to <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
beyond that <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
what is more <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
forby <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
furthermore <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
over-	گذشته اضافی
over	گذشته اضافی
further [moreover] <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
in addition <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
moreover <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
on top of this <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
over and above <adv.>	به جز آن [گذشته از این]
besides <adv.>	گذشته از این
exposed	سر راه گذشته
further [moreover] <adv.>	گذشته از این
forby <adv.>	گذشته از این
aside from that <adv.>	گذشته از این
also [moreover] <adv.>	گذشته از این
desperate	از جان گذشته
retrospective view [on]	نگاه به گذشته
expired	گذشته از موعد
late	تازه گذشته
retrospect	شامل گذشته
in addition <adv.>	گذشته از این
retrospect	نگاه به گذشته
on top of this <adv.>	گذشته از این
moreover <adv.>	گذشته از این
additionally <adv.>	گذشته از این
what is more <adv.>	از این گذشته
furthermore <adv.>	گذشته از این
back	عقبی گذشته
long-	دیر گذشته ازوقت
not to mention	گذشته از قطع نظر از
The water has risen over his head . <proverb>	آب از سرش گذشته است .
see in the past makes saw	فعل see در گذشته sawمیشود
overdue	از موعد گذشته منقضی
latest	تازه گذشته اینده
retroact	شامل گذشته شدن
gladiators	پهلوان از جان گذشته
gladiator	پهلوان از جان گذشته
passe	کهنه مسلک گذشته
overdue draft	برات سررسید گذشته
the last two years	دوسال اخیر یا گذشته
(a) while back <idiom>	هفتها یا ماهای گذشته
In the course of the past centuries.	درطی قرنهای گذشته
Joking apart.	از شوخی گذشته ( جدی )
secondary	حاکی از زمان گذشته
took	زمان گذشته فعل take
long	دیر گذشته ازوقت
longer	دیر گذشته ازوقت
ultimo	مربوط به ماه گذشته
longest	دیر گذشته ازوقت
longs	دیر گذشته ازوقت
ex post facto	شامل اصول گذشته
During the past few days.	طی چند روز گذشته
got	زمان گذشته فعل get
longed	دیر گذشته ازوقت
To review the past in ones minds eye .	گذشته را از نظر گذراندن
one cannot put back the time <proverb>	زمان گذشته نیاید به بر
sought	گذشته و قسمت سوم seek
slept	گذشته و قسمت سوم sleep
slotted	قسمت سوم و گذشته slot
adside from	صرفنظر از اینکه گذشته از این
letter of d ult	مامه سوم ماه گذشته
past	پیشینه وابسته بزمان گذشته
of late years	دراین چند سال گذشته
over a	گذشته ازسن بلوغ یا12سال
retroactively	چنانکه شامل گذشته شود
spoiled or spoilt	گذشته و قسمت سوم spoil
strove	گذشته وقسمت سوم strive
her prime of life is past	عنفوان جوانی وی گذشته است
sped	گذشته و قسمت سوم speed
chickens come home to roost <idiom>	چوب کارهای گذشته را خوردن
in the last fortnight	دراین پانزده روز گذشته
Act according to the previous procedure.	بترتیب گذشته عمل کنید
shone	گذشته و اسم مفعول shine
lit	زمان گذشته فعل light
let bygones be bygones <idiom>	فراموش کردن اتفاقات گذشته
knelt	گذشته و قسمت سوم kneel
rapped	گذشته و قسمت سوم rap
He is past work.	دیگر از سن کار کردنش گذشته
wist	دانستن گذشته فعل wit
we cannot undo the past	چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
kamikaze	خلبان ازجان گذشته ژاپنی
unwound	زمان گذشته و اسم مفعول unwind
halcyon	ایام خوب گذشته روز ارام
unstuck	زمان گذشته و اسم مفعول unstick
heuristic	آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
high time	اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
the past	چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
pled	زمان گذشته و اسم مفعول plead
repaid	زمان گذشته و اسم مفعول repay

came