Dictiornary-Farsi | گردش اب در طبیعت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
cycle of water	گردش اب در طبیعت
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت


Other Matches

lusus natarae	بازی طبیعت خوش مزگی طبیعت
lusus naturae	بازی طبیعت خوشمزگی طبیعت
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
Mother Nature	طبیعت
quality	طبیعت
temperament	طبیعت
temperaments	طبیعت
inclination	طبیعت
physios	طبیعت
qualities	طبیعت
physio	طبیعت
nature	طبیعت
consubstantial	هم طبیعت
natures	طبیعت
navigating	طبیعت ذات
tao	مسیر طبیعت
Mother Nature	طبیعت مهربان
navigates	طبیعت ذات
navigated	طبیعت ذات
navigate	طبیعت ذات
still life	طبیعت بیجان
nature	طبیعت سرشت
naturalism	طبیعت پردازی
naturalist	طبیعت گرا
naturalist	طبیعت شناس
naturalists	طبیعت گرا
naturalists	طبیعت شناس
natures	طبیعت سرشت
human nature	طبیعت انسان
naturalism	طبیعت گرایی
natural endowments	بخششهای طبیعت
second nature	طبیعت ثانوی
gift of nature	هدیه طبیعت
hyperphysical	فوق طبیعت
hyperphyscal	مافوق طبیعت
gift of nature	نعمت طبیعت
freaks of nature	غرائب طبیعت
against nature	مخالف طبیعت
landscape architecture	معماری طبیعت
lusus natarae	غرابت طبیعت
contrary to nature	بر خلاف طبیعت
metaphsical	طبیعت حکمتی
earthiness	طبیعت خاکی
hu man nature	طبیعت انسانی
lusus naturae	غرابت طبیعت
animality	طبیعت حیوانی
i a the beauties of nature	من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
unnaturally	بر خلاف اصول طبیعت
unnatural	بر خلاف اصول طبیعت
metaphsics	دانش ماورای طبیعت
naturalistic	مبنی بر طبیعت بازی
fantasticality	طبیعت خیالی یاوسواسی بوالهوسی
all nature looked green	طبیعت سراسر سبز بود
humanist	مطالعه کننده طبیعت یا امورانسانی
natural selection	فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
natural phenomena	حوادث طبیعی تجلیات طبیعت
metaphisical	مربوط به علم ماوراء طبیعت
four forces of nature	چهار نیروی بنیادی طبیعت
they are cured by nature	طبیعت انها را درمان میکند
herbescent	اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
denature	طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
it occurs in nature as a gas	در طبیعت بشکل گاز یافت میشود
anthropogenic	مربوط به برخورد وتماس بشر با طبیعت
naturalism	فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
nature [of things]	سرشت [ماهیت] [خوی] [ذات] [طبیعت]
Pre-Raphaelite	مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
Pre-Raphaelites	مکتب بازنمایی طبیعت آنطور که هست
anthroposophy	علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
earthliness	دنیوی بودن مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
metaphysically	از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
natural philosopher	فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
catastrophism	اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
His sculptures blend into nature as if they belonged there.	مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
physiocrat	کسیکه معتقداست که زمین یگانه سرچشمه ثروت است وحکومت بایدتابع طبیعت باشد
physiocrats	اقتصاددانان فرانسوی قرن هیجده که معتقد بودند زمین و طبیعت یگانه منبع ثروت است
desert	[طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
feminality	طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
idiocrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
idiosyncrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
trips	گردش
flowed	گردش
race	گردش
turnover	گردش
tripped	گردش
maeander	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
cycled	گردش
trip	گردش
cycle	گردش
flow	گردش
jaunt	گردش
jaunts	گردش
twirl	گردش
twirled	گردش
twirling	گردش
twirls	گردش
run	گردش
runs	گردش
flows	گردش
paseo	گردش
on the rove	در گردش
nutation	گردش
raced	گردش
races	گردش
circuit	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
promenade	گردش
promenades	گردش
circulations	گردش
walking	گردش
revved	گردش
flowline	خط گردش
flowine	خط گردش
ambulation	گردش
circulation	گردش
circumrotation	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
periods	گردش
itineration	گردش
itineracy	گردش
traverse	گردش
traversed	گردش
traverses	گردش
traversing	گردش
period	گردش
hike	گردش
hiked	گردش
hikes	گردش
hiking	گردش
rotation	گردش
perambulation	گردش
excursions	گردش
canters	گردش
movement	گردش
turns	گردش
cantering	گردش
cantered	گردش
canter	گردش
meander	گردش
turn	گردش
meandering	گردش
excursion	گردش
wrest	گردش
wrested	گردش
wresting	گردش
wrests	گردش
gyration	گردش
gyrations	گردش
traveled	گردش
operation	گردش
meanders	گردش
revving	گردش
meandered	گردش
progress	گردش
progressed	گردش
travels	گردش
cycles	گردش
progresses	گردش
stroll	گردش
strolled	گردش
strolls	گردش
circuits	گردش
revolution	گردش
travel	گردش
rev	گردش
revs	گردش
progressing	گردش
revolutions	گردش
water circulation	گردش اب
go for a walk	گردش رفتن
cooling water circulation	گردش اب سرد
control flow	گردش کنترل
flow of production	گردش تولید
turn-over	گردش معاملات
gyre	گردش دایره
to go for a walk	گردش رفتن
continous cycle	گردش دائمی
continous running	گردش دائمی
sales {pl}	گردش معاملات
fractional rotation	گردش کسری
flow of information	گردش اطلاعات
excurse	گردش کردن
flow direction	جهت گردش
excursionist	گردش کننده
flow of income	گردش درامد
eyre	گردش دورانی
rev	گردش بر دقیقه
flow of expenditure	گردش هزینه
number of revolutions	گردش بر دقیقه
cycle of the room	گردش ماه
daily round	گردش روزانه
data flow	گردش داده ها
speed of rotation	گردش بر دقیقه
rotational speed	گردش بر دقیقه
revs per minute	گردش بر دقیقه
field trip	گردش علمی
rpm	گردش بر دقیقه