Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
clockwise rotation	گردش براست
Other Matches
eyes right!	نظر براست !
right turn	براست راست
sinistrorse	چپ پیچ پیچیده از چپ براست
sinistrorsal	چپ پیچ پیچیده از چپ براست
caracol	نیم دوره براست یاچپ
antistrophe	حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
rectal	وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
stroll	گردش
on the rove	در گردش
paseo	گردش
meander	گردش
meandered	گردش
meandering	گردش
meanders	گردش
revolutions	گردش
strolls	گردش
rev	گردش
strolled	گردش
revved	گردش
revving	گردش
flowline	خط گردش
revs	گردش
ambulation	گردش
perambulation	گردش
wrested	گردش
wresting	گردش
wrests	گردش
gyration	گردش
wrest	گردش
gyrations	گردش
water circulation	گردش اب
operation	گردش
excursion	گردش
excursions	گردش
movement	گردش
nutation	گردش
cycles	گردش
walking	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
rotation	گردش
traverse	گردش
traversed	گردش
traverses	گردش
traversing	گردش
circumrotation	گردش
hike	گردش
hiked	گردش
hikes	گردش
hiking	گردش
promenade	گردش
cycled	گردش
cycle	گردش
jaunt	گردش
jaunts	گردش
twirl	گردش
twirled	گردش
twirling	گردش
twirls	گردش
maeander	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
itineration	گردش
run	گردش
runs	گردش
itineracy	گردش
flowine	خط گردش
race	گردش
raced	گردش
races	گردش
promenades	گردش
turnover	گردش
circuits	گردش
circulations	گردش
canter	گردش
cantered	گردش
cantering	گردش
canters	گردش
travel	گردش
circuit	گردش
traveled	گردش
trip	گردش
periods	گردش
tripped	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
trips	گردش
flow	گردش
period	گردش
flows	گردش
travels	گردش
progress	گردش
progressed	گردش
progressing	گردش
turns	گردش
turn	گردش
progresses	گردش
revolution	گردش
flowed	گردش
circulation	گردش
excursionist	گردش کننده
cycle of the room	گردش ماه
capital turnover	گردش سرمایه
continous cycle	گردش دائمی
sales {pl}	گردش معاملات
flow of expenditure	گردش هزینه
angle of rotation	زاویه گردش
flow of production	گردش تولید
budget cycle	گردش بودجه
flow of information	گردش اطلاعات
turn-over	گردش معاملات
flow of income	گردش درامد
field trip	گردش علمی
flow direction	جهت گردش
eyre	گردش دورانی
control flow	گردش کنترل
continous running	گردش دائمی
take a walk	گردش کردن
currency circulation	گردش پول
revs per minute	گردش بر دقیقه
circulationg air	هوای در گردش
rotational speed	گردش بر دقیقه
number of revolutions	گردش بر دقیقه
rev	گردش بر دقیقه
rpm	گردش بر دقیقه
cooling water circulation	گردش اب سرد
circulation of money	گردش پول
circulation capital	سرمایه در گردش
excurse	گردش کردن
cash flows	وجوه در گردش
circulative	گردش کننده
circulating asset	دارایی در گردش
revolutions per minute	گردش بر دقیقه
data flow	گردش داده ها
speed of rotation	گردش بر دقیقه
daily round	گردش روزانه
cycle of water	گردش اب در طبیعت
circulating capital	سرمایه در گردش
clockwise rotation	گردش به راست
to make an excursion	گردش کردن
to take a stroll	گردش کردن
to go for a stroll	گردش کردن
to be in a whirl	گردش کردن
the turn of a wheel	گردش چرخ
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
sashay	گردش سفر
to make an excursion	به گردش رفتن
turnaround time	زمان گردش
river trip	گردش رودخانه ای
walkabout	گردش پیاده
rpm	گردش در دقیقه
turning effect	اثر گردش
turning circle	دایره گردش
round robin	با گردش نوبت
movableness	گردش دار
money in circulation	پول در گردش
walkabouts	گردش پیاده
itinerate	گردش کردن
itinerancy	در بدری گردش
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
gyringly	گردش کنان
gyre	گردش دایره
to go for a walk	گردش رفتن
go for a walk	گردش رفتن
fractional rotation	گردش کسری
negative caster	گردش معکوس
nyuctitropism	گردش برگ در شب
right handed rotation	گردش به راست
train ride	گردش با قطار
revolving fund	اعتبار در گردش
rate of turn	میزان گردش
raceway	حلقه گردش
promenader	گردش کننده
program flow	گردش برنامه
pleasure ground	گردش گاه
trading capital	سرمایه در گردش
operating capital	سرمایه در گردش
roamed	گردش کردن
roll	چرخش گردش
rolls	چرخش گردش
rides	گردش سواره
ride	گردش سواره
passageways	غلام گردش
passageway	غلام گردش
cycle	دوره گردش
cycled	دوره گردش
cycles	دوره گردش
rambling	گردش کننده
circulate	به گردش در اوردن
working capital	سرمایه در گردش
rotation	گردش مشاغل
rotation	گردش روتاسیون
operation	گردش جنبش
roam	گردش کردن
ganders	: گردش کردن
gander	: گردش کردن
revolves	گردش کردن
roaming	گردش کردن
roams	گردش کردن
revolved	گردش کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com