Dictiornary-Farsi | گردش دورانی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
eyre	گردش دورانی


Search result with all words

circular flow of income	گردش دورانی درامد
Other Matches

constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
vertiginous	دورانی
mawashi	دورانی
out flanking	دورانی
rotary	دورانی
dollyo	دورانی
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
mawashi geri	ضربه دورانی پا
turbo compressor	کمپرسور دورانی
revolution	سرعت دورانی
revolving	گردنده دورانی
rotary drilling	حفاری دورانی
turning movement	احاطه دورانی
revolutions	سرعت دورانی
rotational inertia	لختی دورانی
rotational	چرخشی دورانی
rotation inertia	لختی دورانی
rotation flow	شارش دورانی
turning movement	حرکت دورانی
rotary pump	پمپ دورانی
rotary switch	کلید دورانی
encirclement	احاطه دورانی
concentricity	حرکت دورانی
concentric running	حرکت دورانی
circular frequency	تکرار دورانی
diode lamp	دیود دورانی
dollyo chagi	ضربه دورانی پا
cyclic pitch	گام دورانی
cyclical budget	بودجه دورانی
cyclical unemployment	بیکاری دورانی
centrifugal pump	پمپ دورانی
vertical envelopement	حرکت دورانی قائم
concentricity test	ازمایش حرکت دورانی
circular dischroism	دو رنگ نمایی دورانی
kwon toul chigi	ضربه مشت دورانی
moom dolly chagi	ضربه پا به عکس دورانی
evolution	چرخش حرکت دورانی
cyclic pitch control	کنترل گام دورانی
gyratory crusher	سنگ شکن دورانی
moom dollyo bandea dollyo chagi	ضربه پا برعکس دورانی
gyratory breaker	سنگ شکن دورانی
semi roller	پرتاب دورانی گوی بولینگ
cycle	:بصورت دورانی فاهر شدن
cycled	:بصورت دورانی فاهر شدن
screwing	حرکات دورانی یخهای دریایی
cycles	:بصورت دورانی فاهر شدن
semi spinner	پرتاب دورانی گوی بولینگ
rock	حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocked	حرکت دورانی بال به دور بدنه
rocks	حرکت دورانی بال به دور بدنه
circulations	حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
vortex flow	جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
circulation	حرکت دورانی سیال دراطراف یک جسم یا نقطه
rotaglider	گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
coffee grinder	حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
expansion bearing	تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
coffee grinders	حرکت دورانی یک پای ژیمناست با دو دست روی زمین
gear ratio	نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
blast hole drill	مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
kelly	قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
taped	وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes	وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape	وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
counterclockwise rotation	گردش به چپ
jaunt	گردش
meander	گردش
revved	گردش
revs	گردش
ambulation	گردش
revolution	گردش
revolutions	گردش
stroll	گردش
rev	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
strolled	گردش
meanders	گردش
revving	گردش
strolls	گردش
meandered	گردش
meandering	گردش
jaunts	گردش
twirl	گردش
itineracy	گردش
rotation	گردش
walking	گردش
traverse	گردش
traversed	گردش
traverses	گردش
traversing	گردش
flowine	خط گردش
hike	گردش
hiked	گردش
hikes	گردش
hiking	گردش
circumrotation	گردش
promenade	گردش
cycles	گردش
cycled	گردش
twirled	گردش
twirling	گردش
twirls	گردش
run	گردش
runs	گردش
paseo	گردش
flowline	خط گردش
on the rove	در گردش
nutation	گردش
race	گردش
raced	گردش
races	گردش
maeander	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
itineration	گردش
cycle	گردش
promenades	گردش
travel	گردش
canters	گردش
cantering	گردش
flows	گردش
cantered	گردش
canter	گردش
circuits	گردش
circuit	گردش
traveled	گردش
turns	گردش
turn	گردش
progressing	گردش
progresses	گردش
progressed	گردش
travels	گردش
circulations	گردش
period	گردش
periods	گردش
flowed	گردش
flow	گردش
trips	گردش
tripped	گردش
trip	گردش
turnover	گردش
progress	گردش
circulation	گردش
wrest	گردش
gyrations	گردش
excursions	گردش
water circulation	گردش اب
perambulation	گردش
operation	گردش
wrested	گردش
wresting	گردش
gyration	گردش
excursion	گردش
movement	گردش
wrests	گردش
cycle of water	گردش اب در طبیعت
flow of income	گردش درامد
revolutions per minute	گردش بر دقیقه
flow direction	جهت گردش
field trip	گردش علمی
flow of expenditure	گردش هزینه
excurse	گردش کردن
to go for a stroll	گردش کردن
to take a stroll	گردش کردن
river trip	گردش رودخانه ای
rpm	گردش در دقیقه
walkabouts	گردش پیاده
the turn of a wheel	گردش چرخ
walkabout	گردش پیاده
data flow	گردش داده ها
rpm	گردش بر دقیقه
rev	گردش بر دقیقه
number of revolutions	گردش بر دقیقه
rotational speed	گردش بر دقیقه
continous cycle	گردش دائمی
speed of rotation	گردش بر دقیقه
sales {pl}	گردش معاملات
turn-over	گردش معاملات
clockwise rotation	گردش براست
clockwise rotation	گردش به راست
continous running	گردش دائمی
control flow	گردش کنترل
daily round	گردش روزانه
turning effect	اثر گردش
turning circle	دایره گردش
revs per minute	گردش بر دقیقه
turnaround time	زمان گردش
to make an excursion	به گردش رفتن
cycle of the room	گردش ماه
to make an excursion	گردش کردن
cooling water circulation	گردش اب سرد
excursionist	گردش کننده
flow of information	گردش اطلاعات
trading capital	سرمایه در گردش
revolving fund	اعتبار در گردش
right handed rotation	گردش به راست
itinerate	گردش کردن
pleasure ground	گردش گاه
money in circulation	پول در گردش
operating capital	سرمایه در گردش
nyuctitropism	گردش برگ در شب

eyre