Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 204 (10 milliseconds)
English	Persian
ride	گردش سواره
rides	گردش سواره
Search result with all words
cavalcade	سواری گردش سواره
cavalcades	سواری گردش سواره
Other Matches
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
mounted	سواره
roadways	سواره رو
roadway	سواره رو
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
dismounted	غیر سواره
foot infantry	غیر سواره
dismounted	به طورغیر سواره
mounted messenger	پیک سواره
cavalry	سواره نظام
overrode	سواره گذشتن از
overrides	سواره گذشتن از
horseback archery	تیراندازی سواره
override	سواره گذشتن از
horse	سواره نظام
yeomanry	سواره نظام
dragoon	سواره نظام
to ride one down	سواره بکسی
dragoons	سواره نظام
horseman	سواره نظام
overridden	سواره گذشتن از
dragonnades	بوسیله سواره نظام
joust	نیزه بازی سواره
phylarch	فرمانده سواره نظام
jousts	نیزه بازی سواره
he rolled them by	سواره از پهلوی انها رد شد
ironside	نام سواره نظام
jousted	نیزه بازی سواره
jousting	نیزه بازی سواره
buck	دولادولا رفتن سواره نظام
dragoon	سواره نظام راهدایت کردن
yeomanry	سواره نظام سرباز داوطلب
dragoons	سواره نظام راهدایت کردن
bucks	دولادولا رفتن سواره نظام
cornetcy	پرچم داری سواره نظام
equites	سواره نظام صاحب امتیاز
ranger	تفنگ دار سواره هنگ سوار
hussar	سرباز سواره نظام سبک اسلحه
pindari	غارتگر سواره درهندوستان درسدههای 71و 81
rangers	تفنگ دار سواره هنگ سوار
chevalier	سرباز سواره نظام و مسلح سوار
stag hunting	شکار اهو با حالت سواره وکمک تازیها
mounted	به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
petronel	یکجور تپانچه بزرگ که سواره نظام شدههای 61و 71بکارمیبردند
tilted	شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilt	شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilts	شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
sabretache	خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
on the rove	در گردش
paseo	گردش
race	گردش
jaunts	گردش
jaunt	گردش
strolls	گردش
water circulation	گردش اب
strolled	گردش
stroll	گردش
meander	گردش
meandered	گردش
meanders	گردش
revolution	گردش
revolutions	گردش
rev	گردش
revs	گردش
revved	گردش
revving	گردش
meandering	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
twirl	گردش
twirled	گردش
ambulation	گردش
rotation	گردش
circumrotation	گردش
traverse	گردش
traversed	گردش
traverses	گردش
traversing	گردش
hike	گردش
hiked	گردش
hikes	گردش
hiking	گردش
promenade	گردش
promenades	گردش
cycles	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
cycled	گردش
twirling	گردش
twirls	گردش
run	گردش
runs	گردش
nutation	گردش
maeander	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
itineration	گردش
itineracy	گردش
flowline	خط گردش
flowine	خط گردش
raced	گردش
races	گردش
cycle	گردش
walking	گردش
circuit	گردش
flowed	گردش
perambulation	گردش
wrested	گردش
wresting	گردش
wrests	گردش
gyration	گردش
gyrations	گردش
travels	گردش
flows	گردش
turn	گردش
circulation	گردش
progressing	گردش
circuits	گردش
turns	گردش
progresses	گردش
progressed	گردش
progress	گردش
traveled	گردش
flow	گردش
canters	گردش
period	گردش
movement	گردش
cantered	گردش
turnover	گردش
cantering	گردش
trip	گردش
operation	گردش
excursions	گردش
excursion	گردش
periods	گردش
travel	گردش
trips	گردش
circulations	گردش
canter	گردش
tripped	گردش
wrest	گردش
horse guards	گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
clockwise rotation	گردش به راست
circulationg air	هوای در گردش
to make an excursion	گردش کردن
wheels	گردش ناو
clockwise rotation	گردش براست
rpm	گردش در دقیقه
to make an excursion	به گردش رفتن
cash flow	گردش وجوه
circuit	مسیر گردش
turning circle	دایره گردش
turnaround time	زمان گردش
angle of rotation	زاویه گردش
circuits	مسیر گردش
turning effect	اثر گردش
gyroscope	گردش بین
budget cycle	گردش بودجه
capital turnover	گردش سرمایه
cash flows	وجوه در گردش
rambling	گردش کننده
circulation capital	سرمایه در گردش
circulation of money	گردش پول
currency circulation	گردش پول
circulating asset	دارایی در گردش
gyroscopes	گردش بین
circulative	گردش کننده
movableness	گردش دار
gyringly	گردش کنان
gyre	گردش دایره
to go for a walk	گردش رفتن
go for a walk	گردش رفتن
raceway	حلقه گردش
fractional rotation	گردش کسری
rate of turn	میزان گردش
revolving fund	اعتبار در گردش
right handed rotation	گردش به راست
flow of production	گردش تولید
promenader	گردش کننده
program flow	گردش برنامه
negative caster	گردش معکوس
money in circulation	پول در گردش
nyuctitropism	گردش برگ در شب
turnover	گردش معاملات
operating capital	سرمایه در گردش
itinerate	گردش کردن
trading capital	سرمایه در گردش
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
circulations	مسیر گردش
pleasure ground	گردش گاه
flow of information	گردش اطلاعات
flow of income	گردش درامد
cycle of water	گردش اب در طبیعت
cycle of the room	گردش ماه
the turn of a wheel	گردش چرخ
cooling water circulation	گردش اب سرد
control flow	گردش کنترل
continous running	گردش دائمی
continous cycle	گردش دائمی
to be in a whirl	گردش کردن
take a walk	گردش کردن
to go for a stroll	گردش کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com