Dictiornary-Farsi | گردش و مسافرت لنگر گاه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
riding	گردش و مسافرت لنگر گاه


Other Matches

the incidents of a journey	رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
trek	کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks	کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked	کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking	کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
aweigh	تازه لنگر برداشته دارای لنگر اویزان
anchor watch	گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
trips	مسافرت مسافرت کردن
trip	مسافرت مسافرت کردن
tripped	مسافرت مسافرت کردن
anchor in sight	لنگر بالاست لنگر را دیدم
capstan	میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
journey	مسافرت
locomotion	مسافرت
traveled	مسافرت
journeys	مسافرت
travels	مسافرت
journeying	مسافرت
journeyed	مسافرت
travel	مسافرت
tours	مسافرت
touring	مسافرت
toured	مسافرت
tour	مسافرت
walkabout	مسافرت پیاده
walkabouts	مسافرت پیاده
royal progress	مسافرت شاهانه
visited	مسافرت معاینه
jaunts	مسافرت کوچک
jaunt	مسافرت کوچک
river trip	مسافرت رودخانه ای
hitchhike	مسافرت مفتی
trip ticket	بلیط مسافرت
visits	مسافرت معاینه
dromomania	جنون مسافرت
passport	اجازه مسافرت
passports	اجازه مسافرت
peregrinations	مسافرت دور
peregrination	مسافرت دور
visit	مسافرت معاینه
camels	مسافرت کردن باشتر
churchills v to moscow	مسافرت چرچیل به مسکو
trip ticket	برگه اجازه مسافرت
camel	مسافرت کردن باشتر
trial trip	مسافرت ازمایشی یا امتحانی
To travel night and day .	شب وروز مسافرت کردن
travelogs	سخنرانی درباره مسافرت
travelogue	سخنرانی درباره مسافرت
Get ready for the journey(trip)	برای مسافرت حاضر شو
travelogues	سخنرانی درباره مسافرت
yachting	مسافرت با قایق تفریحی
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
train journey from ... over ... to ...	مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
sailed	مسافرت با قایق بادی
sail	مسافرت با قایق بادی
package holiday	مسافرت بسته بندی
package tour	مسافرت بسته بندی
all-expense tour	مسافرت بسته بندی
campaign	مسافرت درداخل کشور
campaigned	مسافرت درداخل کشور
campaigning	مسافرت درداخل کشور
campaigns	مسافرت درداخل کشور
sailings	مسافرت با قایق بادی
traversabel	سخنرانی درباره مسافرت
port	مامن مبدا مسافرت
waybill	خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
foy	سوری که بخاطر مسافرت میدهند
roadability	راهواری قابل مسافرت در جاده
We have a long journey before us .	مسافرت طولانی در پیش داریم
passenger mile	طول راه مسافرت به حسب میل
commuting	مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commutes	مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
itinerate	سیار بودن مسافرت تبلیغاتی کردن
commuted	مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commute	مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
mal de mer	سرگیجه وحالت قی در نتیجه مسافرت با کشتی
roadworthy	اماده مسافرت قابل سفر کردن
stow away	مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
I have a short trip ahead.	قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
I travel tomorrow [afternoon] .	من فردا [بعد از ظهر] به مسافرت می روم.
astronautics	مطالعهء امکان مسافرت بکرات دیگر
flying	بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
How long does the crossing take?	چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
road test	ازمایش امادگی وسائط نقلیه برات مسافرت
command sponsored dependent	بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
traveling fellowship	بورس تحصیلی شامل هزینه مسافرت وتحقیقات در خارج از محل خود
anchors	: لنگر
anchoring	لنگر
weight	لنگر
moment	لنگر
anchoring	: لنگر
moments	لنگر
makefast	لنگر
anchor	: لنگر
anchors	لنگر
anchor	لنگر
swinge	لنگر
prickly a	لنگر
brake weight	لنگر
stockless anchor	لنگر
moment of resistence	لنگر مقاوم
grappling irons	لنگر چهارشاخه
anchor shackle	بخوی لنگر
maximum moment	لنگر بیشینه
riding lights	چراغ لنگر
grappling irons	لنگر قایق
grappling iron	لنگر چهارشاخه
wharves	لنگر انداختن
maximum moment	حداکثر لنگر
killick	لنگر سبک
anchor line cable	کابل لنگر
torque	لنگر پیچشی
resisting moment	لنگر مقاوم
stocked	میله لنگر
anchor light	چراغ لنگر
stock	میله لنگر
wharfs	لنگر انداختن
underfoot	لنگر زیر پا
cats	اویختن لنگر
wharf	لنگر انداختن
cat	اویختن لنگر
anchor work	کار با لنگر
mooring buoy	بویه لنگر
moment of inertia	لنگر جبر
moment equation	معادله لنگر
moor	لنگر انداختن
boat anchor	لنگر قایق
bower anchor	لنگر سینه
c.q.r. anchor	لنگر خمیده
anchored	لنگر انداخته
fly wheel	چرخ لنگر
cable officer	افسر لنگر
cable party	گروه لنگر
foul anchor	لنگر گیرکرده
chain cable	زنجیر لنگر
drogue	لنگر چتری
failure moment	لنگر گسیختگی
fisherman's anchor	لنگر قایق
fisherman's bend	گره لنگر
fixed end moment	لنگر گیرداری
bill board	تخته لنگر
bending moment	لنگر خمشی
moored	لنگر انداختن
moors	لنگر انداختن
captain of the forecastle	سر گروه لنگر
anchor strop	بند لنگر
anchor watch	نگهبان لنگر
anchorages	لنگر انداختن
anchorage	لنگر انداختن
kedge anchor	لنگر پاشنه
jews harp	حلقه لنگر
aweigh	لنگر بالاست
ice anchor	لنگر یخی
hawse pipe	چشمه لنگر
hawse pipe	چشمی لنگر
flexural moment	لنگر خمشی
riding anchor	لنگر نگهدارنده
flywheels	چرخ لنگر
flywheel	چرخ لنگر
shank	ساق لنگر
statical moment	لنگر سطحی
statical moment	لنگر ایستایی
stream anchor	لنگر ضد جریان اب
swivel piece	مدور لنگر
shank	بازوی لنگر
fluke	قلاب لنگر
riding anchor	لنگر اولی
sea anchor	لنگر کشتی
sea anchor	لنگر چتری
sea anchor	لنگر دریا
windlass	دوار لنگر
flukes	ناخن لنگر
fluke	ناخن لنگر
windlasses	وینچ لنگر
windlasses	دوار لنگر
anchor cable	کابل لنگر
anchor buoy	بویه لنگر
anchor bolt	پیچ لنگر
anchor ball	گوی لنگر
anchor at short stay	لنگر بلند
grappling	لنگر گاه
tier	زنجیر لنگر
tiers	زنجیر لنگر
anchor cable	طناب لنگر
windlass	وینچ لنگر
turning moment	لنگر واژگونی
anchor detail	تیم لنگر
weigh anchor	لنگر کشیدن
sash cord	طناب لنگر
sash cords	طناب لنگر
anchor detail	بیگاری لنگر
additional moment	لنگر مکمل
restraining moment	لنگر گیرداری
grappling iron	لنگر قایق
anchoring	لنگر کشتی .
anchoring	: لنگر انداختن