Dictiornary-Farsi | گردش کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 246 (38 milliseconds)

English	Persian
circulate	گردش کردن
circulated	گردش کردن
circulates	گردش کردن
revolve	گردش کردن
revolved	گردش کردن
revolves	گردش کردن
roam	گردش کردن
roamed	گردش کردن
roaming	گردش کردن
roams	گردش کردن
rove	گردش کردن
roved	گردش کردن
roves	گردش کردن
promenade	گردش کردن
promenades	گردش کردن
excurse	گردش کردن
itinerate	گردش کردن
take a walk	گردش کردن
to be in a whirl	گردش کردن
to go for a stroll	گردش کردن
to take a stroll	گردش کردن
to make an excursion	گردش کردن
to go places	گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]


Search result with all words

walk	گردش کردن پیاده رفتن
walked	گردش کردن پیاده رفتن
walks	گردش کردن پیاده رفتن
trip	سفر کردن گردش کردن
tripped	سفر کردن گردش کردن
trips	سفر کردن گردش کردن
movement	گردش جابجا کردن تحرک
perambulate	گردش کردن در
perambulated	گردش کردن در
perambulates	گردش کردن در
perambulating	گردش کردن در
gander	: گردش کردن
ganders	: گردش کردن
paddock	منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks	منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
constitutionalize	برای بهداشت مزاج گردش کردن
demonetization	خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
demonetization	سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
swagger cane	عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
to take a walk	گردش کردن یا رفتن
to have a look round [around] the shops [British E]	برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round [around] the stores [American E]	برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to go for a spin	با خودرو گردش کوتاهی کردن
Other Matches

constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
left handed rotation	گردش به چپ
periods	گردش
run	گردش
races	گردش
raced	گردش
maeander	گردش
itineracy	گردش
progressing	گردش
progresses	گردش
progressed	گردش
progress	گردش
itineration	گردش
runs	گردش
period	گردش
jaunt	گردش
strolls	گردش
circulations	گردش
strolled	گردش
wrests	گردش
gyration	گردش
gyrations	گردش
circulation	گردش
wresting	گردش
wrested	گردش
twirls	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
twirling	گردش
flowine	خط گردش
twirled	گردش
twirl	گردش
wrest	گردش
promenade	گردش
circuits	گردش
circuit	گردش
turnover	گردش
hiking	گردش
hikes	گردش
hiked	گردش
hike	گردش
promenades	گردش
stroll	گردش
flowline	خط گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
meanders	گردش
water circulation	گردش اب
movement	گردش
canters	گردش
cantering	گردش
cantered	گردش
rev	گردش
revs	گردش
revved	گردش
traveled	گردش
revving	گردش
meandering	گردش
meandered	گردش
travel	گردش
meander	گردش
canter	گردش
ambulation	گردش
rotation	گردش
turns	گردش
traversing	گردش
traverses	گردش
traversed	گردش
traverse	گردش
cycle	گردش
cycled	گردش
cycles	گردش
turn	گردش
jaunts	گردش
operation	گردش
perambulation	گردش
paseo	گردش
walking	گردش
trips	گردش
tripped	گردش
trip	گردش
circumrotation	گردش
race	گردش
on the rove	در گردش
nutation	گردش
excursions	گردش
excursion	گردش
revolution	گردش
revolutions	گردش
flowed	گردش
flows	گردش
travels	گردش
flow	گردش
to make an excursion	به گردش رفتن
fractional rotation	گردش کسری
circulate	به گردش در اوردن
circulated	به گردش در اوردن
money in circulation	پول در گردش
negative caster	گردش معکوس
peripatetic	گردش کننده
promenader	گردش کننده
the turn of a wheel	گردش چرخ
rotation	گردش مشاغل
operation	گردش جنبش
movableness	گردش دار
rotation	گردش روتاسیون
flow direction	جهت گردش
flow of expenditure	گردش هزینه
flow of income	گردش درامد
flow of information	گردش اطلاعات
flow of production	گردش تولید
rolled	چرخش گردش
nyuctitropism	گردش برگ در شب
bloodstreams	رگ گردش خون
bloodstream	رگ گردش خون
program flow	گردش برنامه
right handed rotation	گردش به راست
revolving fund	اعتبار در گردش
pleasure ground	گردش گاه
itinerancy	در بدری گردش
circulation	مسیر گردش
rate of turn	میزان گردش
raceway	حلقه گردش
circuits	مسیر گردش
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
circuit	مسیر گردش
go for a walk	گردش رفتن
to go for a walk	گردش رفتن
circulates	به گردش در اوردن
operating capital	سرمایه در گردش
trading capital	سرمایه در گردش
sashay	گردش سفر
circulations	مسیر گردش
round robin	با گردش نوبت
gyre	گردش دایره
gyringly	گردش کنان
train ride	گردش با قطار
field trip	گردش علمی
rides	گردش سواره
wheel	گردش ناو
wheeling	گردش ناو
wheels	گردش ناو
budget cycle	گردش بودجه
turnover	گردش معاملات
gyroscope	گردش بین
capital turnover	گردش سرمایه
gyroscopes	گردش بین
rolls	چرخش گردش
promenades	گردش رفتن
promenade	گردش رفتن
roll	چرخش گردش
sales {pl}	گردش معاملات
turn-over	گردش معاملات
volume of sales	گردش معاملات
data flow	گردش داده ها
daily round	گردش روزانه
continous cycle	گردش دائمی
circulating capital	سرمایه در گردش
circulation capital	سرمایه در گردش
circulation of money	گردش پول
currency circulation	گردش پول
circulationg air	هوای در گردش
circulative	گردش کننده
clockwise rotation	گردش به راست
continous running	گردش دائمی
control flow	گردش کنترل
rambling	گردش کننده
cash flows	وجوه در گردش
turning effect	اثر گردش
cycle of water	گردش اب در طبیعت
cycle of the room	گردش ماه
turning circle	دایره گردش
turnaround time	زمان گردش
cooling water circulation	گردش اب سرد
circulating asset	دارایی در گردش
clockwise rotation	گردش براست
walkabouts	گردش پیاده
river trip	گردش رودخانه ای
cycled	دوره گردش
eyre	گردش دورانی
cash flow	گردش وجوه
cycle	دوره گردش
cycles	دوره گردش
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
rpm	گردش در دقیقه
walkabout	گردش پیاده
excursionist	گردش کننده
revolutions per minute	گردش بر دقیقه
passageways	غلام گردش
passageway	غلام گردش
working capital	سرمایه در گردش
revs per minute	گردش بر دقیقه
ride	گردش سواره
angle of rotation	زاویه گردش
speed of rotation	گردش بر دقیقه
rotational speed	گردش بر دقیقه
number of revolutions	گردش بر دقیقه
rev	گردش بر دقیقه
rpm	گردش بر دقیقه
circulatory system	دستگاه گردش خون