Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
move of a planet
گردش یا حرکت سیاره
Other Matches
circumvolution
گردش حرکت پیچاپیچ
backwash
حرکت اب در نتیجه گردش پروانه
moving pivot
نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
planet
سیاره
planets
سیاره
minor planet
سیاره خرد
queen of heaven
خرده سیاره
planeted
سیاره نشین
planetology
سیاره شناسی
planetary
وابسته به سیاره
planetoid
سیاره خرد
asteroids
خرده سیاره
asteroid
خرده سیاره
asteroids
سیاره خرد اخترواره
asteroid
سیاره خرد اخترواره
constant displacement pump
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
planetarium
سیاره نما ستاره دیدگاه
planetariums
سیاره نما ستاره دیدگاه
mean distance
فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
flowchart template
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
lander
فضاپیمایی که میتواند به ارامی روی سطح سیاره موردنظر بنشیند
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
equation of exchange
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
nodes
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
movement
گردش
cantering
گردش
ambulation
گردش
counterclockwise rotation
گردش به چپ
flows
گردش
canter
گردش
progressing
گردش
cantered
گردش
trips
گردش
travels
گردش
flow
گردش
traveled
گردش
travel
گردش
progress
گردش
flowed
گردش
progressed
گردش
progresses
گردش
canters
گردش
excursion
گردش
itineracy
گردش
wrested
گردش
turnover
گردش
wresting
گردش
wrests
گردش
circuit
گردش
gyration
گردش
circuits
گردش
gyrations
گردش
flowine
خط گردش
water circulation
گردش اب
itineration
گردش
left handed rotation
گردش به چپ
excursions
گردش
turn
گردش
operation
گردش
circumrotation
گردش
turns
گردش
wrest
گردش
paseo
گردش
on the rove
در گردش
nutation
گردش
perambulation
گردش
maeander
گردش
flowline
خط گردش
circulations
گردش
revolution
گردش
revolutions
گردش
strolls
گردش
anticlockwise rotation
گردش به چپ
cycles
گردش
strolled
گردش
rotation
گردش
hiked
گردش
hike
گردش
traversing
گردش
traverses
گردش
traversed
گردش
traverse
گردش
stroll
گردش
circulation
گردش
revved
گردش
revving
گردش
races
گردش
raced
گردش
revs
گردش
cycled
گردش
cycle
گردش
race
گردش
rev
گردش
runs
گردش
trip
گردش
jaunt
گردش
hikes
گردش
meanders
گردش
meandering
گردش
meandered
گردش
meander
گردش
hiking
گردش
period
گردش
periods
گردش
promenade
گردش
promenades
گردش
tripped
گردش
walking
گردش
jaunts
گردش
twirl
گردش
run
گردش
twirling
گردش
twirls
گردش
twirled
گردش
stabile
بدون حرکت بی حرکت
roam
گردش کردن
negative caster
گردش معکوس
money in circulation
پول در گردش
right handed rotation
گردش به راست
circulated
به گردش در اوردن
bloodstream
رگ گردش خون
bloodstreams
رگ گردش خون
raceway
حلقه گردش
rate of turn
میزان گردش
roamed
گردش کردن
revolved
گردش کردن
round robin
با گردش نوبت
sashay
گردش سفر
gander
: گردش کردن
movableness
گردش دار
ganders
: گردش کردن
nyuctitropism
گردش برگ در شب
peripatetic
گردش کننده
operating capital
سرمایه در گردش
perambulate
گردش کردن در
revolving fund
اعتبار در گردش
perambulated
گردش کردن در
pleasure ground
گردش گاه
program flow
گردش برنامه
promenader
گردش کننده
perambulates
گردش کردن در
perambulating
گردش کردن در
circulate
گردش کردن
circulate
به گردش در اوردن
trading capital
سرمایه در گردش
roaming
گردش کردن
roams
گردش کردن
circulates
به گردش در اوردن
circulates
گردش کردن
revolves
گردش کردن
circulated
گردش کردن
revolve
گردش کردن
cash flow
گردش وجوه
circulationg air
هوای در گردش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com