Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
landaulet n |
گردونه کوچکی که پوششی دارد |
|
|
Other Matches |
|
waggonette |
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد |
he has a small p in shimran |
او ملک کوچکی درشمیران دارد |
zero insertion force socket |
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند] |
ligule |
زائده کوچکی که بین برگ وغلاف قرار دارد |
clipboards |
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد |
clipboard |
تخته کوچکی که گیرهای برای نگاه داشتن کاغذ دارد |
activity |
چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است |
activities |
چراغ یا LED کوچکی که در مقابل دیسک درایو یا کامپیوتر قرار دارد که بیان میکند چه زمان دیسک درایو مشغول خواندن از یا نوشتن بر دیسک است |
scalar |
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد |
tegumentary |
پوششی |
integumentary |
پوششی |
sheeting |
پوششی لفاف |
covering letters |
نامه پوششی |
hedging |
تبدیل پوششی |
tunica |
غشاء پوششی |
covering troops |
یکانهای پوششی |
caul |
غشاء پوششی |
screening force |
نیروی پوششی |
covering barrier |
مانع پوششی |
covering force |
نیروی پوششی |
screening effect |
اثر پوششی |
coverage |
دفاع پوششی |
lap joint |
اتصال پوششی |
screening fire |
اتش پوششی |
covering letter |
نامه پوششی |
tegmentum |
غشاء پوششی |
tegumnentum |
غشاء پوششی |
fullback |
دفاع پوششی |
full back |
مدافع پوششی |
porte cochere |
در گردونه ور |
carrousel |
گردونه |
rotors |
گردونه |
rotor |
گردونه |
epithelialize |
بافت پوششی شدن |
epithelize |
بافت پوششی شدن |
fascias |
لایه پوششی فیبری |
fascia |
لایه پوششی فیبری |
coating |
پوششی از یک لایه رنگ یا گچ |
locomobile |
گردونه خودرو |
trailer |
یدک گردونه |
pass |
گردونه گدوک |
trailers |
یدک گردونه |
turntable |
صفحه گردونه |
turntables |
صفحه گردونه |
motor car |
گردونه خودرو |
motor cars |
گردونه خودرو |
elevator gear |
گردونه در ارتفاع |
gipsy |
گردونه دوار |
passed |
گردونه گدوک |
drum |
گردونه دوار |
training gear |
گردونه در سمت |
activity wheel |
گردونه فعالیت |
memory drum |
گردونه یاد |
passes |
گردونه گدوک |
knob |
پیچ گردونه |
knobs |
پیچ گردونه |
drummed |
گردونه دوار |
gipsy |
گردونه هرزگرد |
smoked drum |
گردونه ثبت کننده |
color wheel |
گردونه رنگ امیزی |
pill box |
قوطی گردونه کوچک |
slipcover |
پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود |
acanthoma |
اماس سلولهای خارداربافت پوششی مالپیقی |
flier |
درحال پرواز گردونه تیزرو |
wagonette |
گردونه چهار چرخه یک یا چنداسبه |
slug |
جانور تنبل گردونه کندرو |
slugged |
جانور تنبل گردونه کندرو |
slugs |
جانور تنبل گردونه کندرو |
flyers |
درحال پرواز گردونه تیزرو |
fliers |
درحال پرواز گردونه تیزرو |
flyer |
درحال پرواز گردونه تیزرو |
wing covert |
پر پوششی روی پرهای مخصوص پرواز پرنده |
traction engine |
لوکوموتیوی که گردونه هارادرجادههای بی ریل می کشد |
to p a vehicle or horse |
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن |
ralliear |
یکجور گردونه سبک دوچرخه وچهارنفری |
traction engines |
لوکوموتیوی که گردونه هارادرجادههای بی ریل می کشد |
intima |
درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن |
porte cochere |
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه |
flying ambulance |
گردونه تندروبرای بردن زخم خوردگان جنگ |
four in hand |
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد |
landdau |
یکجور گردونه چهارچرخه که پوشش ان دارای دو قسمت است |
kittereen |
یکجور گردونه تک اسبه که درwest indies بکار میبرند |
hydathode |
ساختمان پوششی گیاهان عالی که دارای عمل تراوش مایع میباشند |
ferris wheel |
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره |
littleness |
کوچکی |
smallness |
کوچکی |
tininess |
کوچکی |
pettiness |
کوچکی |
exiguity |
کوچکی |
antistatic mat |
پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا |
emigration |
درون کوچکی |
. The car is gathering momentum. |
اتوموبیل دارد دور بر می دارد |
epsilon |
مقدار کوچکی از هر چیز |
(not a) ghost of a chance <idiom> |
حتی یک شانس کوچکی |
overlays |
بخش کوچکی از برنامه |
detail |
بخش کوچکی از یک شرح |
overlay |
بخش کوچکی از برنامه |
microcephalia |
سر کوچکی جمجمه کوچک |
overlaying |
بخش کوچکی از برنامه |
detailing |
بخش کوچکی از یک شرح |
puniness |
تازه کاری جوانی کوچکی |
dollies |
چرخ کوچکی شبیه قرقره |
dolly |
چرخ کوچکی شبیه قرقره |
lobular |
شبیه قطعه کوچکی از چیزی |
cards |
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک |
parcel |
دسته قطعه کوچکی از زمین |
parcels |
دسته قطعه کوچکی از زمین |
card |
قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک |
kit or kit violon |
ویولون کوچکی که پیشترهااموزگاران رقص می نواختند |
vestries |
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد |
vestry |
نمازخانه کوچکی که متصل بکلیسا میباشد |
rear party |
نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار |
doodads |
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد |
flocculus |
دسته کوچکی از الیاف پشمی کلف خورشید |
racket ball |
گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند) |
salami technique |
سرقت مقادیر کوچکی ازدارایی بسیار زیاد |
coppice wood |
بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند |
centriole |
ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه |
doodad |
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد |
slab |
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD |
slabs |
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD |
copsewood |
بته هاودرختان کوچکی که درزیردرختان بزرگ میرویند |
leprechaun |
جن کوچکی که هرکس انراگرفتارمیساخت گنجهای نهفته راپیدامیکرد |
lockets |
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک |
locket |
قوطی کوچکی برای یادگارهای خیلی کوچک |
hypodermic syringe |
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود |
fescue |
چوب کوچکی که بوسیله ان اموزگار چیزی را به شاگردنشان میدهد |
holm |
جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی |
credit union |
موسسهای که به اشخاص کم درامد وام های کوچکی میدهد |
bronchial tubes |
برنشهای متوسط نایژه و مجراهای کوچکی که از آن منشعب میشود |
gablet |
[سنتوری کوچکی بالای شمع پشت بند] [معماری] |
superscript |
ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود. |
vacuole |
گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد |
undergrowth |
بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید |
water level |
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب |
altar-niche |
[تو رفتگی در محراب کلیسا که اغلب نیایشگاه کوچکی است.] |
soundest |
پوششی که صدا را در چاپگر پر و صدا قط ع میکند |
sound |
پوششی که صدا را در چاپگر پر و صدا قط ع میکند |
sounded |
پوششی که صدا را در چاپگر پر و صدا قط ع میکند |
sounds |
پوششی که صدا را در چاپگر پر و صدا قط ع میکند |
Walls have ears <idiom> |
دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح] |
kilderkin |
چلیک یابشکه کوچکی معادل نصف یاربع بشکه معمولی |
estuary |
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل |
pin |
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد |
pinning |
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد |
vanity boxŠcaseŠor bag |
قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد |
swagger cane |
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند |
junction |
جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند |
pinned |
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد |
estuaries |
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل |
lanternpinion |
چرخ کوچکی که میلههای عمودی داردو مانند است به فانوس |
junctions |
جعبه کوچکی که تعداد سیم بهم وصل شده اند |
rockoon |
پرتابه یا موشک کوچکی که بوسیله بالون درارتفاع زیادمنفجر شود |
labor theory of value |
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد |
vaude |
نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد |
handcar |
چهارچرخه کوچکی که بوسیله دست یا موتورکوچکی روی خط اهن حرکت میکند |
sachets |
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند |
sachet |
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند |
arrow pointer |
پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید |
epicanthus |
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند |
accelerating pump |
پمپ کوچکی که به منظورتامین فوری مخلوط غلیظ سوخت و هوا در کابراتورتعبیه میشود |
anlage |
اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود |
etna |
فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند |
erasing |
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند |
erases |
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند |
tracking symbol |
علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد |
microspacing |
خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند |
erased |
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند |
erase |
آهن ربای کوچکی که دیسک یا نوار مغناطیسی یا سیگنالهای ضبط شده را پاک میکند |
punches |
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است |
middle ear |
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند |
jetevator |
فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست |
punch |
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است |
platelet |
صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد |
punched |
قطعه کارت کوچکی که حاوی سوراخهایی برای نمایش دستورات و داده مختلف است |
loader |
بخش کوچکی از کد برنامه که به برنامههای به صورت دودویی اجازه بار شدن در حافظه میدهد. |
foot block |
قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود. |
control rocket |
راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند |
packs |
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم |
pack |
ارقام دهدهی ذخیره شده در فضای کوچکی با استفاده از فقط چهاربیت برای هر رقم |
screening electrons |
الکترونهای پوششی الکترونهای پوشاننده |
enclave economices |
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند |
bed groins |
بند کوچکی که بطور موقت جهت بالاامدن سطح اب دردهانه خروجی کانال زده میشود |
walls here ears |
دیوار موش دارد موش گوش دارد |
juke joint |
رستوران کوچکی که خوراک ارزان داشته و نیز صفحات گرامافون را با انداختن پول دراسباب خودکار میزند |
cookie |
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود |
cookies |
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود |
capstan |
میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر |
screened |
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار |
screen |
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار |
screens |
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار |
screening, screenings |
دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار |
ball bearings |
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد |
ball bearing |
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد |
ghettoes |
محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست |
ghetto |
محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست |
ghettos |
محل کوچکی از شهرکه محل سکونت اقلیت هااست |
hand-held |
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند |
basic |
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده |
basics |
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده |