Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
standard heat of formation
گرمای تشکیل استاندارد
Other Matches
heat of formation
گرمای تشکیل
molar heat of formation
گرمای مولی تشکیل
extend
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
standard free energy of formation
انرژی ازاد تشکیل استاندارد
DIL
مشخصه استاندارد برای بستههای مدار پیچیده که از دو ردیف موازی سوزنهای متصل در هر طرف تشکیل شده است
eisa
گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است
ieee
سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
document
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documented
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documenting
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
international standards organization
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
POSIX
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
source
استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
heating value
گرمای احتراق
heat value
گرمای سوختن
heat of condensation
گرمای میعان
thermonuclear
گرمای هستهای
heat value
گرمای احتراق
total heat of solution
گرمای کل انحلال
integral heat of solution
گرمای کل انحلال
high or low temperature
گرمای زیادیاکم
heating value
گرمای سوختن
latent heat
گرمای نهان
phlogosis
گرمای سوزنده
radiant heat
گرمای تابنده
cinder heat
گرمای شلاکه
sensible heat
گرمای محسوسه
specific heat
گرمای ویژه
maturing heat
گرمای گیرش
boiling heat
گرمای جوشش
latent heat of sublimation
گرمای تصعید
paradoxical warmth
گرمای تناقضی
heat of combustion
گرمای احتراق
heat of reaction
گرمای واکنش
heat of ionization
گرمای یونش
latent heat of fusion
گرمای ذوب
heat of hydration
گرمای ابش
heat of fusion
گرمای ذوب
heat of vaporization
گرمای تبخیر
wash heat
گرمای جوش
heat of activation
گرمای فعالسازی
heat of evaporation
گرمای تبخیر
heat of combustion
گرمای سوختن
expansion heat
گرمای واتنش
genial heat
گرمای ملایم
heat of solution
گرمای انحلال
heat of solidification
گرمای انجماد
heat of transformation
گرمای تبدیل
heat of transformation
گرمای تحول
equiviscous temperature
گرمای لزوجت
heat of sunlimation
گرمای تصعید
molecular specific heat
گرمای ویژه مولی
molar heat of fusion
گرمای مولی ذوب
waste heat
گرمای تلف شده
heat of fusion
گرمای نهان ذوب
molar heat of solution
گرمای مولی انحلال
molar heat of vaporization
گرمای مولی تبخیر
heat of sunlimation
گرمای نهان تصعید
molar heat of combusion
گرمای مولی احتراق
differential heat of solution
گرمای انحلال تفاضلی
generated heat
گرمای تولید شده
latent heat of fusion
گرمای نهان ذوب
latent heat of sublimation
گرمای نهان تصعید
molar heat of sublimation
گرمای مولی تصعید
latent heat of varporization
گرمای نهان تبخیر
phosphoresce
بدون گرمای محسوس
molar heat of condensation
گرمای مولی میعان
molar heat of crystallization
گرمای مولی تبلور
molar specific heat
گرمای ویژه مولی
incandesce
از گرمای زیاد سفید شدن
pyrometer
الت سنجش گرمای زیاد
law of additivity of reaction heat
قانون جمع پذیری گرمای واکنش
sweating heat
گرمای لحیم کاری غیر مستقیم
to take one's temperature
درجه گرمای کسیراسنجیدن نبض کسیرادیدن
ODI
واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
thermoelectrometer
الت سنجش جریان یزق ازروی گرمای ان
isothermal line
خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
isocheim
خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسطانهادرزمستان ...داده میشود
isotherm
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
dielectric heating
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
burn out
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
isotheral line
خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسط انها 000 نشان داده میشود
air cooled engine
موتور پیستونی که گرمای تلف شده ان به وسیله پره ها یا تیغههای دور سیلندرمستقیما به جریان هواانتقال مییابد
cylinder baffles
صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
diesel ramjet
موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
endomorphy
تشکیل
establishment
تشکیل
establishments
تشکیل
endomorphism
تشکیل
incorporation
تشکیل
entelechy
تشکیل
modulus
استاندارد
canonical
استاندارد
high and dry
<idiom>
استاندارد
standards
استاندارد
standard
استاندارد
capital formation
تشکیل سرمایه
formation
صف ارایی تشکیل
hematopoiesis
تشکیل خون
formative
تشکیل دهنده
tournaments
تشکیل مسابقات
form
تشکیل دادن
constituting
تشکیل دادن
tournament
تشکیل مسابقات
formed
تشکیل دادن
constitutes
تشکیل دادن
forms
تشکیل دادن
constitute
تشکیل دادن
ossification
تشکیل استخوان
stratification
تشکیل چینه
stratification
تشکیل طبقات
strobilation
تشکیل رشته
gleization
تشکیل خاک رس
formation constant
ثابت تشکیل
organizer
تشکیل دهنده
organisers
تشکیل دهنده
foetation
تشکیل جنین
organizers
تشکیل دهنده
vacuolation
تشکیل حفره
umbilication
تشکیل ناف
to erect into
تشکیل دادن از
the house went into secret session
تشکیل داد
flagellation
تشکیل تاژک
fibrillation
تشکیل الیاف
former
تشکیل دهنده
preformation
تشکیل قبلی
spermatogenesis
تشکیل نطفه
organises
تشکیل دادن
metamerism
تشکیل حلقهای
constituted
تشکیل دادن
orogenesis
تشکیل کوه
organising
تشکیل دادن
sporogeny
تشکیل هاگ
sporogenesis
تشکیل هاگ
embryogen
تشکیل جنین
siltation
تشکیل لجن
sacculation
تشکیل کیسه
argillaceous
تشکیل شده از رس
antitrust
مخالف تشکیل
osteogenesis
تشکیل استخوان
organizing
تشکیل دادن
enthalpy of formation
انتالپی تشکیل
organizes
تشکیل دادن
organize
تشکیل دادن
placentation
تشکیل جفت
bonding
تشکیل پیوند
annulation
تشکیل حلقه
embryogeny
تشکیل جنین
antidim
مایع ضد تشکیل مه
standardizes
استاندارد نمودن
standards
استاندارد همگون
frequency standard
استاندارد فرکانس
basic standard cost
قیمت استاندارد
dialects
ی در زبان استاندارد
standards of living
استاندارد زندگی
standardized
استاندارد شده
standardizing
استاندارد نمودن
standardize
استاندارد نمودن
dialect
ی در زبان استاندارد
standardising
استاندارد نمودن
standardises
استاندارد نمودن
standardised
استاندارد نمودن
basic standard
استاندارد اولیه
boilerplate
متن استاندارد
standard
استاندارد همگون
standard of living
استاندارد زندگی
standard cell
پیل استاندارد
standard pitch
گام استاندارد
standard price
قیمت استاندارد
standard atmosphere
اتمسفر استاندارد
standard section
پروفیل استاندارد
primary standard
استاندارد اولیه
standard solution
محلول استاندارد
standard specification
دستورات استاندارد
standard pascal
پاسکال استاندارد
resistance standard
مقاومت استاندارد
standard error
خطای استاندارد
standard condition
شرایط استاندارد
standard candle
شمع استاندارد
standard bar
میله استاندارد
standard costs
هزینههای استاندارد
silver standard
استاندارد نقره
secondary standard
استاندارد ثانویه
standard ohm
اهم استاندارد
standard resistor
مقاومت استاندارد
standard temperature and pressure
شرایط استاندارد
normal temperature and pressure
شرایط استاندارد
standard function
تابع استاندارد
standard rate
نرخ استاندارد
standard interface
رابط استاندارد
table lamp
لامپ استاندارد
traditional chess
شطرنج استاندارد
standard interface
واسطه استاندارد
standard measure
اندازه استاندارد
substandard
زیر استاندارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com