Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
genial heat	گرمای ملایم
Other Matches
thermonuclear	گرمای هستهای
high or low temperature	گرمای زیادیاکم
heating value	گرمای احتراق
heating value	گرمای سوختن
heat value	گرمای احتراق
radiant heat	گرمای تابنده
sensible heat	گرمای محسوسه
heat value	گرمای سوختن
heat of transformation	گرمای تحول
specific heat	گرمای ویژه
expansion heat	گرمای واتنش
integral heat of solution	گرمای کل انحلال
equiviscous temperature	گرمای لزوجت
maturing heat	گرمای گیرش
latent heat of sublimation	گرمای تصعید
paradoxical warmth	گرمای تناقضی
latent heat	گرمای نهان
boiling heat	گرمای جوشش
cinder heat	گرمای شلاکه
phlogosis	گرمای سوزنده
total heat of solution	گرمای کل انحلال
heat of vaporization	گرمای تبخیر
heat of formation	گرمای تشکیل
heat of fusion	گرمای ذوب
latent heat of fusion	گرمای ذوب
heat of hydration	گرمای ابش
heat of ionization	گرمای یونش
heat of reaction	گرمای واکنش
heat of solidification	گرمای انجماد
heat of solution	گرمای انحلال
heat of evaporation	گرمای تبخیر
heat of condensation	گرمای میعان
heat of transformation	گرمای تبدیل
heat of sunlimation	گرمای تصعید
heat of activation	گرمای فعالسازی
wash heat	گرمای جوش
heat of combustion	گرمای سوختن
heat of combustion	گرمای احتراق
differential heat of solution	گرمای انحلال تفاضلی
molar heat of combusion	گرمای مولی احتراق
latent heat of varporization	گرمای نهان تبخیر
molar heat of condensation	گرمای مولی میعان
heat of sunlimation	گرمای نهان تصعید
latent heat of sublimation	گرمای نهان تصعید
heat of fusion	گرمای نهان ذوب
generated heat	گرمای تولید شده
latent heat of fusion	گرمای نهان ذوب
molar heat of crystallization	گرمای مولی تبلور
molar heat of formation	گرمای مولی تشکیل
molar heat of fusion	گرمای مولی ذوب
molar specific heat	گرمای ویژه مولی
molecular specific heat	گرمای ویژه مولی
molar heat of vaporization	گرمای مولی تبخیر
waste heat	گرمای تلف شده
phosphoresce	بدون گرمای محسوس
molar heat of sublimation	گرمای مولی تصعید
standard heat of formation	گرمای تشکیل استاندارد
molar heat of solution	گرمای مولی انحلال
incandesce	از گرمای زیاد سفید شدن
pyrometer	الت سنجش گرمای زیاد
law of additivity of reaction heat	قانون جمع پذیری گرمای واکنش
to take one's temperature	درجه گرمای کسیراسنجیدن نبض کسیرادیدن
sweating heat	گرمای لحیم کاری غیر مستقیم
thermoelectrometer	الت سنجش جریان یزق ازروی گرمای ان
isocheim	خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسطانهادرزمستان ...داده میشود
isothermal line	خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
pigeon livered	ملایم
agreeable	ملایم
benign	ملایم
fair spoken	ملایم
mild	ملایم
milder	ملایم
self-possessed	ملایم
emolliate	ملایم
mildest	ملایم
clement	ملایم
debonnaire	ملایم
meek	ملایم
selfpossessed	ملایم
soft <adj.>	ملایم
smooth	ملایم
smoothed	ملایم
smooth <adj.>	ملایم
smoothest	ملایم
smooths	ملایم
equable	ملایم
restrained	ملایم
good-tempered	ملایم
good tempered	ملایم
good natured	ملایم
sottovoce	ملایم
smoothe	ملایم
breezy	ملایم
dolce	ملایم
gentler	ملایم
softer	ملایم
softest	ملایم
easy	ملایم
easiest	ملایم
sedate	ملایم
sedated	ملایم
soft	ملایم
gentlest	ملایم
mild flavoured	ملایم
temperate	ملایم
lentamente	ملایم
lenitive	ملایم
lenis	ملایم
good-natured	ملایم
gentle	ملایم
sedates	ملایم
sedating	ملایم
moderate	ملایم
easier	ملایم
benignly	ملایم
lambent	ملایم
blandest	ملایم
blander	ملایم
bland	ملایم
lamblkin	ملایم
moderating	ملایم
moderated	ملایم
moderates	ملایم
isotherm	خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
kindlity	بطور ملایم
lento	بطور ملایم
light breeze	نسیم ملایم
kindly climate	اب وهوای ملایم
lambencyr	با روشنائی ملایم
lambently	با تابندگی ملایم
peanoforte	اهنگ ملایم
larghetto	اهنگ ملایم
larghetto	موزیک ملایم
larghetto	حرکت ملایم
to tone down	ملایم شدن
to tone down	ملایم کردن
temperate climate	اقلیم ملایم
od	سوگند ملایم
soften	ملایم کردن
lenient	ملایم باگذشت
tempers	ملایم کردن
tempered	ملایم کردن
temper	ملایم کردن
andante	نسبتا ملایم
kindly	دلپذیر ملایم
ash tire	اتش ملایم
attemper	ملایم کردن
qualifiers	ملایم سازنده
odd	:سوگند ملایم
odder	:سوگند ملایم
softened	ملایم کردن
softens	ملایم کردن
mildly	بطور ملایم
downy	ملایم نرم
oddest	:سوگند ملایم
suave	ملایم مودب
milden	ملایم کردن
shelving	شیب ملایم
benedict	خوشحال ملایم
approximations	محاسبه ملایم
fail soft	با خرابی ملایم
fail softly	با خرابی ملایم
gar	سوگند ملایم
genialize	ملایم کردن
gentle slope	شیب ملایم
approximation	محاسبه ملایم
glacis	سرازیری ملایم
cooling off	ملایم شدن
glacis	شیب ملایم
hand gallop	تاخت ملایم
qualifier	ملایم سازنده
dielectric heating	گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
isotheral line	خطی که بوسیله ان جاهایی که درجه گرمای متوسط انها 000 نشان داده میشود
burn out	گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
reproofs	ملامت توبیخ ملایم
gentlest	اهسته ملایم کردن
ruggedly	بطور ناهموار یا ملایم
reproof	ملامت توبیخ ملایم
tootling	نی یا فلوت ملایم زدن
tootle	نی یا فلوت ملایم زدن
tootled	نی یا فلوت ملایم زدن
tootles	نی یا فلوت ملایم زدن
braise	با اتش ملایم پختن
braised	با اتش ملایم پختن
braises	با اتش ملایم پختن
lambent	دارای روشنایی ملایم
gentler	اهسته ملایم کردن
gentle	اهسته ملایم کردن
braising	با اتش ملایم پختن
lentissimo	خیلی ملایم واهسته
benignant	خوش خیم ملایم
sweeten	شیرین شدن ملایم کردن
recessions	کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
lambency	ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
cholerine	اسهال وبایی وبای ملایم
recession	کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
sweetens	شیرین شدن ملایم کردن
milden	نرم کردن ملایم شدن
bask	باگرمای ملایم گرم کردن
sweetened	شیرین شدن ملایم کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com