English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
cold is merely privative گرما نیست
Other Matches
thermostat :الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostats :الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
cauma گرما
heats گرما
isotherm خط هم گرما
radiation of heat گرما
heat گرما
intensity of heat شدت گرما
hot cabinet قفسه گرما
incalescent گرما گرای
I am absolutely baked. از گرما پختم
incalescence گرما جویی
heat transmission انتقال گرما
thermal مربوط به گرما
heat flow جریان گرما
thermosphere گرما کره
heat گرما حرارت
heats گرما حرارت
thermochemistry گرما شیمی
thermoelasticity گرما کشسانی
thermomagnetic گرما مغناطیس
thermal agitation voltage اثر گرما
thermal effect اثر گرما
thermal unit واحدسنجش گرما
pyromagnetic گرما- مغناطیس
thermo electricity گرما برق
pyro electricity گرما برق
thermosphere گرما سپهر
thermal reservoir منبع گرما
heat radiation تابش گرما
heat absorbing جذب گرما
radiator گرما تاب
radiators گرما افکن
radiator گرما افکن
non conducting عایق گرما
radiators گرما تاب
thermoelectric گرما برقی
adiabatic عایق گرما
convection انتقال گرما
thermometers گرما سنج
thermometer گرما سنج
heat exchange تبادل گرما
temperatures درجه گرما
calorification پیدایش گرما
heat transfer انتقال گرما
melted از گرما سوختن
heat loss تلف گرما
thermal flux شار گرما
heat flux شار گرما
btu واحدبریتانیایی گرما
temperature درجه گرما
b.t.u. واحد بریتانیایی گرما
baking enamel لعاب دادن با گرما
diathermacy خاصیت هدایت گرما
cooling water thermometer گرما سنج اب سرد
british thermal unit واحد بریتانیایی گرما
chinical t. گرما سنج طبی
calory واحد سنجس گرما
heat stroke گرماگرفتگی غش در اثر گرما
temperature independent paranagnetism پارامغناطیس گرما مستقل
fehrenheit thermometer گرما سنج فارنهایت
hot shorteness شکنندگی حاصل از گرما
heat flux density چگالی شار گرما
swelters از گرما بیحال شدن
sweltered از گرما بیحال شدن
swelter از گرما بیحال شدن
heat fast paint رنگ مقاوم گرما
mechanical equivalent of heat هم ارز مکانیکی گرما
radiator بیرون دهنده گرما
radiators بیرون دهنده گرما
heat-stroke گرماگرفتگی غش در اثر گرما
calorie واحد سنجس گرما
calories واحد سنجس گرما
resistant to heat مقاوم در برابر گرما
she cannot bear heat تاب گرما رانمیاورد
she cannot bear heat طاقت گرما را ندارد
heat transfer coefficient ضریب انتقال گرما
to evolve heat گرما بیرون دادن
warmth تعادل گرما ملایمت
thermonuclear reaction واکنش گرما- هستهای
to resist heat تاب گرما اوردن
thermotaxis تحرک در اثر گرما
thermotropic علاقمند به گرما دماگرای
thermotropism حساسیت نسبت به گرما
thermoforming شکل دادن با گرما
therms حمام عمومی گرما
thermolytic وابسته به تحلیل گرما
therms واحد گرما حمام
thermoelectric effect اثر گرما- برق
therm حمام عمومی گرما
therm واحد گرما حمام
heat radiates from the stove گرما ازبخاری متشعشع میشود
calorie واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک
stew خیس عرق شدن [در گرما]
calories واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک
heaters بخاری دستگاه تولید گرما
heater بخاری دستگاه تولید گرما
warm spot اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
thermographic وابسته به گرما سنجی یادمانگاری
thermolytic وابسته به تجزیه در اثر گرما
convector جسم انتقال دهنده گرما
conductibility of heat قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
electricity مین نور یا گرما یا نیرو
convectors جسم انتقال دهنده گرما
variations of temperature اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
registers ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registering ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
register ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
In the heat of the moment <idiom> [در گرما گرم کار] [بحث ومجادله لفظی]
chromometer ساعت دقیقی که گرما و سرمادر ان اثر نمیکند
epicritic تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
thermostats تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
thermostat تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
thermostatics اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
advection جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
material theory of heat پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
glass wool تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
stirling cycle سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
cracking وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
thermodynamics علم مربوط به تبادل کار وحرارت و جریان گرما وتغییر دما بویژه در سیالات متحرک
thermal کاغذ مخصوص که پوشش آن در اثر گرما سیاه میشود و امکان چاپ حروف با استفاده از یک ماتریس با عناصرگرمایی کوچک میدهد
electrosensitive کاغذ چاپ پوشیده شده از فلر که میتواند حروف را توسط گرما با نوک مخصوص چاپ -Ddot matrix نمایش میدهد
Plug and Play یچ نیست
aint نیست
he is not of our number از ما نیست
storage می نیست
It's not new. نو نیست.
he takes no notice of it نیست
auxiliaries نیست
isn't نیست
secondary نیست
temporary storage می نیست
it is well enough بد نیست
auxiliary نیست
my health is tolerable حالم بد نیست
dont mention it چیزی نیست
no matter چیزی نیست
it's only me کسی نیست
it needs not لازم نیست
it is unnecessary لازم نیست
it is unsuitable مناسب نیست
no object چیزی نیست
that is wrong درست نیست
it lies beyond his competence در صلاحیت او نیست
the ice is treach erous یخ محکم نیست
that is not it این نیست
that depends معلوم نیست
Nevermind! مهم نیست !
there is no hurry عجلهای نیست
there is no hurry شتابی نیست
thereis no end to it انراپایانی نیست
ought not شایسته نیست
no trouble زحمتی نیست
close the door please اگرزحمت نیست
no hurry عجلهای نیست
niet le fait کار او نیست
to make no mention of ذکری از ان نیست
it is nothing out of the way غریب نیست
he is out of huomor سر خلق نیست
he is out of huomor سر دماغ نیست
he is rather i. than sick ناخوش نیست
he knows a thing or two بی تجربه نیست
Such is not the case . That is not so. اینطور نیست
It's not new. جدید نیست.
There is no hot water آب گرم نیست.
no wonder <idiom> تعجبی نیست
no sweat <idiom> مشکلی نیست
sacred cow <idiom> چارهای نیست
It is all right . It is o. k. طوری نیست
There is nothing wrong with you . You are all right . هیچیت نیست
I dont remember ( recall ) . یادم نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it . مردش نیست
he is out of his senses بهوش نیست
he is not willing to go نیست برود
It is not advisable . It is inexpedient. صلاح نیست
it is not in good workingorder دایر نیست
he has nothing in him کسی نیست
he is not in it داخل نیست
he is a bad husband صرفه جو نیست
it is not half bad هیچ بد نیست
it is immaterial چیزی نیست
it has escaped my remembrance یاد نیست
he is none of my friends او از دوستان من نیست
inextinct نیست نشده
you are written حق با شما نیست
if you please اگرزحمت نیست
i do not have it in me از من ساخته نیست
It cant be helped. چاره ای نیست
He goes on and on . He is most persistent . ول کن معامله نیست
nihilism نیست انگاری
needn't لازم نیست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com