Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 104 (7 milliseconds)
English	Persian
zeal	گرمی تعصب
Other Matches
zing	گرمی
narrow minddedness	تعصب
peninsularity	تعصب
prejudices	تعصب
prejudice	تعصب
fervency	گرمی
fervor	گرمی
ardour	گرمی
mugginess	گرمی
fieriness	گرمی
ardor	گرمی
fixed idea	تعصب
hotness	گرمی
warmly	به گرمی
cordiality	گرمی
glows	گرمی
glowed	گرمی
glow	گرمی
partisanship	تعصب
indfferent	بی تعصب
unprejudiced	بی تعصب
zealotry	تعصب
preconceptions	تعصب
fanaticism	تعصب
bigotry	تعصب
open-minded	بی تعصب
preconception	تعصب
warmth	گرمی
prepossession	تعصب
fervour	گرمی
dispassionate	بی تعصب
heats	گرمی
heat	گرمی
reliance	دل گرمی
ruts	گرمی
rut	گرمی
gram equivalent	هم ارز گرمی
fervidness	گرمی زیاد
fervidity	گرمی زیاد
i rest upon your promise	پشت گرمی
tepidity	نیم گرمی
religiosity	تعصب مذهبی
racial prejudice	تعصب نژادی
party spirit	تعصب حزبی
partiality	تعصب غرض
tepefaction	نیم گرمی
gramme equivalent	هم ارز گرمی
intolerancy	تعصب ناتوانی
stews	گرمی داغی
intolerance	تعصب ناتوانی
stewing	گرمی داغی
prickly heat	گرمی دانه
dogmatism	تعصب مذهبی
mettle	گرمی غیرت
ebullience	گرمی و نشاط
stewed	گرمی داغی
stew	گرمی داغی
biases	طرفداری تعصب
bias	طرفداری تعصب
fanatically	از روی تعصب
passion	تعصب شدید
porenotion	تعصب بلا تصور
Please be unbiased(fair,objective).	تعصب بخرج ندهید
Chess is my pastim (hobby).	سر گرمی من شطرنج است
She has a delightfully mellow voice .	صدای گرمی دارد
jingoism	وطن پرستی با تعصب
trust	اطمینان پشت گرمی
trust	پشت گرمی داشتن به
trusted	اطمینان پشت گرمی
trusted	پشت گرمی داشتن به
trusts	اطمینان پشت گرمی
with open arms <idiom>	با گرمی استفاده کردن
trusts	پشت گرمی داشتن به
pyrogenous	گرمازا گرمی بخش
gram atomic weight	وزن گرمی اتم
gram equivalent weight	وزن گرمی هم ارز
chauvinism	تعصب در وطن پرستی
in a partisan spirit	طرفدارانه ازروی تعصب
eruption of rash	درامدن گرمی دانه
priggism	تعصب سخت مذهبی
pyrogenic	گرمازا گرمی بخش
lean	خم شدن پشت گرمی داشتن
chauvinism	میهن پرستی از روی تعصب
leaned	خم شدن پشت گرمی داشتن
pragmatism	تعصب دراثبات عقیده خود
leans	خم شدن پشت گرمی داشتن
calefacient	داروی گرم کننده گرمی ده
warm up	دست گرمی بازی کردن
milliequvalent weight	وزن هم ارز میلی گرمی
He has a delightful touch on the guitar .	گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
He is a warn blooded person.	آدم خون گرمی است
dogmatize	تعصب مذهبی نشان دادن
To be biased (prejudiced).	درمورد چیزی تعصب داشتن
bigotry	سرسختی درعقیده عمل تعصب امیز
clannish	دارای تعصب قبیلهای پیوستگی ایلی
sales talk	مذاکره وبازار گرمی برای فروش
horse trade	بازار گرمی وچانه زنی درمعاملات
prejudice agaiast a person	غرض نسبت بکسی از روی تعصب
cambric tea	نوشابه گرمی از اب و شیر وشکر و اغلب چای
To be a good conversationalist .	دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
p in favour of a person	تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
Zeal without knowledge is a runaway horse . <proverb>	جانفشانى و تعصب جاهلانه ,همچون اسبى افسار گسیخته است .
mumpsimus	ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com