Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
platoon sergeant	گروهبان دسته
Other Matches
mess sergeant	گروهبان اشپزخانه گروهبان غذا
sergeant	گروهبان
sergeants	گروهبان
sarge	گروهبان
gunnery sergeant	گروهبان دو
serjeant	گروهبان
sergeant of the guard	گروهبان پاسدار
sergeant first class	گروهبان دوم
staff sergeant	گروهبان دوم
sergeant of the guard	گروهبان نگهبان
farriers	گروهبان اصطبل
supply sergeant	گروهبان اماد
first sergeant	گروهبان یکم
platoon sergeant	گروهبان دوم
Sgt	مخفف گروهبان
top sergeant	گروهبان یکم
sergeant majors	گروهبان یکم
sergeant major	گروهبان یکم
farrier	گروهبان اصطبل
relief commander	گروهبان پاسدار یا پاسبخش
mounting	دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay	دسته گل یایک دسته علف
drill sergeant	گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
lorgnettes	ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette	ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
sergeant	گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants	گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
windrow	دسته دسته کردن
sorted	دسته دسته کردن
trooping	دسته دسته شدن
sects	دسته دسته مذهبی
they came in bands	دسته دسته امدند
sort	دسته دسته کردن
shoals of people	دسته دسته مردم
regiment	دسته دسته کردن
regiments	دسته دسته کردن
assort	دسته دسته شدن
scores of people	دسته دسته مردم
group	دسته دسته کردن
assort	دسته دسته کردن
streams of people	دسته دسته مردم
troop	دسته دسته شدن
sorts	دسته دسته کردن
in detail	مفصلا دسته دسته
classify	دسته دسته کردن
distribute	دسته دسته کردن
sect	دسته دسته مذهبی
trooped	دسته دسته شدن
groups	دسته دسته کردن
to form into groups	دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
coaction	عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
lie	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied	زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundle	متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling	متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles	متمرکز کردن دسته کردن دسته
hosted	دسته
crank	دسته
cranked	دسته
fascicle	دسته
fascicle or cule	دسته
fascicled	دسته دسته
fasciculate	دسته دسته
ranges	دسته
ranged	دسته
cranking	دسته
cranks	دسته
drove	دسته
classis	دسته
confraternity	دسته
covey	دسته
batches	دسته
bouquets	دسته گل
bouquet	دسته گل
bracket	دسته
cliques	دسته
handhold	دسته
handgrip	دسته
haft	دسته
procession	دسته
sections	دسته
processions	دسته
section	دسته
clique	دسته
helve	دسته
pitman	دسته
helm	دسته
helms	دسته
hilt	دسته
passel	دسته
range	دسته
hilts	دسته
nosegay	دسته گل
gens	دسته
droves	دسته
faggot	دسته
stemmed	دسته
bunching	دسته
bunches	دسته
bunched	دسته
bunch	دسته
tuft	دسته
tufts	دسته
tussock	دسته مو
tussocks	دسته مو
nib	دسته
skeins	دسته
skein	دسته
ilk	دسته
shook	دسته
stems	دسته
stemming	دسته
stem	دسته
nibs	دسته
handles	دسته
clans	دسته
clan	دسته
lever	دسته
levers	دسته
gang	دسته
category	دسته
parcels	دسته
handle	دسته
assortments	دسته
assortment	دسته
sheaf	دسته
parcel	دسته
wisps	دسته
bodle	دسته
cluster bombs	دسته
clusters	دسته
cluster bomb	دسته
kind	دسته
kindest	دسته
kinds	دسته
team	دسته
cheque book	دسته چک
teams	دسته
cluster	دسته
boodle	دسته
ears	دسته
clumps	دسته
clumping	دسته
clumped	دسته
clump	دسته
fagot	دسته
platoon	دسته
platoons	دسته
faggots	دسته
congregation	دسته
congregations	دسته
horde	دسته
ear	دسته
host	دسته
hosting	دسته
hosts	دسته
gangs	دسته
ringleader	سر دسته
ringleaders	سر دسته
hordes	دسته
wisp	دسته
lugging	دسته
A bunch ( bouquet ) of flowers .	دسته گل
school	دسته
schools	دسته
A bouquet (bunch)of flowers.	دسته گه
lugged	دسته
classes	دسته
lug	دسته
army	دسته
armies	دسته
classing	دسته
bail arm	دسته
bundles	دسته
corps	دسته
rabble	دسته
scores	دسته دسته
bundling	دسته
brigade	دسته
brigades	دسته
lot	دسته
leader	سر دسته
tress	دسته مو
bundle	دسته
setting up	دسته
sets	دسته
set	دسته
groups	دسته دسته
bevy	دسته
class	دسته
trooping	دسته
skulking	دسته
skulk	دسته
group	دسته
groups	دسته
detachment	دسته
detachments	دسته
trooped	دسته
troop	دسته

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com