Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
taxi squad
گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
Other Matches
taxied
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxiing
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies
عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi
عضو گروه بازیگران قراردادی
pro am
مسابقه گلف بازیگران حرفهای و اماتور
taxi squadder
بازیگر عضو گروه قراردادی
clubbabble
قابل عضویت درباشگاه یامجمع
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
discharge of contract
انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
players
بازیگران
registration of player
نامنویسی بازیگران
dramatis personoe
بازیگران نمایش
the profession
جماعت بازیگران
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
seeding
رده بندی بازیگران
personages
شخصیت بازیگران داستان
personage
شخصیت بازیگران داستان
move list
فهرست بازیگران غیرفعال
company
دسته هیئت بازیگران
solids
تیمی با بازیگران خوب
companies
دسته هیئت بازیگران
solid
تیمی با بازیگران خوب
pavilion
باشگاه بازیگران در انگلستان
designated tournament
مسابقه بهترین بازیگران
green room
انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
scorecards
برگه نام بازیگران
pavilions
باشگاه بازیگران در انگلستان
scorecard
برگه نام بازیگران
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
greenrooms
اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
horses
بازیگران قوی تیم مهاجم
troupe
دسته بازیگران ونمایش دهندگان
standings
فهرست نام بازیگران یا تیمها
opera hat
کلاه نرم که بازیگران برسرمیگذارند
troupes
دسته بازیگران ونمایش دهندگان
dugouts
پناهگاه کنار زمین بازیگران
greenroom
اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
dugout
پناهگاه کنار زمین بازیگران
bases boaded
ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
pro
حرفهای
professional
حرفهای
lifetimes
حرفهای
lifetime
حرفهای
pro-
حرفهای
professionals
حرفهای
occupational
حرفهای
bespoken
قراردادی
defaulting
قراردادی
defaults
قراردادی
defaulted
قراردادی
bespoke
قراردادی
based on a contract
قراردادی
default
قراردادی
contracted
قراردادی
advice code
کد قراردادی
defoult
قراردادی
arbitrary
قراردادی
conventional
قراردادی
contractual
قراردادی
scenarios
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
field player
بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
scenario
دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
prim buffa
سردسته بازیگران یاخوانندگان زنانه در کمدی
huddle
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddled
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddling
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
hit man
آدم کش حرفهای
bailsman
ضامن حرفهای
professional code
ضوابط حرفهای
prizefighter
بوکسور حرفهای
professional misconduct
اشتباه حرفهای
vocation
پیشهای حرفهای
professional status
پایگاه حرفهای
vocations
پیشهای حرفهای
occupation disease
امراض حرفهای
training school
اموزشگاه حرفهای
semipro
نیمه حرفهای
extra professional
خارج حرفهای
vocational school
اموزشگاه حرفهای
hit men
آدم کش حرفهای
pillow talk
حرفهای خصوصی
technologically
حرفهای صنعتی
gladiators
بوکسور حرفهای
sweet nothings
حرفهای عاشقانه
vocational education
اموزش حرفهای
professionalism
ورزش حرفهای
gladiator
بوکسور حرفهای
hoofer
رقاص حرفهای
jargon
زبان حرفهای
technological
حرفهای صنعتی
trade school
مدرسه حرفهای
trade schools
مدرسه حرفهای
malpractice
کژکاری حرفهای
big words
حرفهای گنده
malpractices
کژکاری حرفهای
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
arbitrary
دلبخواه قراردادی
contracted weaver
بافنده قراردادی
unconventional
غیر قراردادی
prosign
علامت قراردادی
arbitrarily
بطور قراردادی
convention
ائین قراردادی
conventions
ائین قراردادی
agreed point
نقطه قراردادی
agreement water rate
نرخ قراردادی اب
To conclude an agreement (contract).
قراردادی بستن
conventional current
جریان قراردادی
convectional current
جریان قراردادی
formal charge
بار قراردادی
code
نشانه قراردادی
contractual liability
مسئوولیت قراردادی
contractual relationship
رابطه قراردادی
penalty time keeper
حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
up and back
بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
short side
خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
jockey
اسب سوار حرفهای
division
اتحادیه باشگاههای حرفهای
all pro
تیم ستارههای حرفهای
layman
شخص غیر حرفهای
lay
غیر حرفهای عامی
jockeys
اسب سوار حرفهای
divisions
اتحادیه باشگاههای حرفهای
jar ram molding machine
دستگاه قالبریزی حرفهای
A lot of trite ( trivialities ) .
حرفهای صد تا یک غاز ( بی ارزش )
lays
غیر حرفهای عامی
professional workstation
ایستگاه کار حرفهای
laymen
شخص غیر حرفهای
pro shop
فروشگاه باشگاه حرفهای
miliaman
سرباز حرفهای یاپیمانی
old wives' tales
حرفهای خاله زنکی
old wives' tale
حرفهای خاله زنکی
association for women in computing
سازمان حرفهای وغیرانتفاعی
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
base symbol
علایم قراردادی مبنا
military symbols
علایم قراردادی نظامی
phonetic alphabet
کلمات قراردادی مخابراتی
conventional programming
برنامه نویسی قراردادی
enter into an agreement
قراردادی را منعقد کردن
award a contract
قراردادی را واگذار کردن
To annul
[abrogate]
a contract
قراردادی را باطل کردن
hit and miss
<idiom>
ناخوشآیند ،غیر قراردادی
legal assistance
علایم قراردادی نقشه
call time
تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
clean the bases
ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
disabled list
فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
industrial school
اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
to i. from somebodies words
از حرفهای کسی استنباط کردن
advice code
کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
all in contract
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
guarantee a contract
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
default setting
تنظیم پیش فرض یا قراردادی
to guarantee a contract
اجرای قراردادی راضمانت کردن
conventionality
مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to draw up a contract
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
creation of contractual tie
انشاء ایجاد رابطه قراردادی
default font
فونت پیش فرض یا قراردادی
zone ride
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
golf cart
گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
ranker
افسر سربازی کرده نظامی حرفهای
peizefight
مسابقه حرفهای بوکس باجایزه نقدی
That is unmitigated nonsense.
این از آن حرفهای بی معنی وچرند است
conventionalist
کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
rotation
چرخش بازیگران والیبال به شکل عقربه ساعت از محل سرو زدن
tours
مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
vanishing
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
vanished
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
dilettantism
اقدام به کاری از روی تفنن وبطورغیر حرفهای
tour
مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
toured
مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
vanish
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
touring
مسابقههای حرفهای هفتگی گلف درشهرهای مختلف
vanishes
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes
گروه بیشمار گروه
horde
گروه بیشمار گروه
executory contract
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
conventionally
برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
yellow dog contract
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
deals
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
to off an agreement
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
deal
قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
Eavesdrop
فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
contra proferentem
قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
first class cricket
مسابقه کریکت بین تیمهای حرفهای و اماتور ایالات ودانشگاههای انگلستان
signals
علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com