English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
rout گروه بی نظمی و اغتشاش
routed گروه بی نظمی و اغتشاش
routs گروه بی نظمی و اغتشاش
Other Matches
anarchy بی نظمی اغتشاش
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
arrhythmia بی نظمی
misgovernment بی نظمی
entropy بی نظمی
disorder بی نظمی
disorders بی نظمی
disarray بی نظمی
ataxy بی نظمی
dysrhythmia بی نظمی
bouleversement بی نظمی
disorderliness بی نظمی
irregularity بی نظمی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
burbles اشکال بی نظمی
pell mell بابی نظمی
anomie اعتقاد به بی نظمی
poetic شعری نظمی
burbling اشکال بی نظمی
poematic نظمی شاعر
burbled اشکال بی نظمی
anomy اعتقاد به بی نظمی
burble اشکال بی نظمی
astigmatism بی نظمی در جلیدیهء چشم
chaos بی نظمی کامل شلوغی
disturber اغتشاش کن
rioted اغتشاش
riot اغتشاش
bouleversement اغتشاش
bewilderment اغتشاش
rioting اغتشاش
riots اغتشاش
garboil اغتشاش
turbalence اغتشاش
disarray اغتشاش
distortion اغتشاش
distortions اغتشاش
confusion اغتشاش
turbulence اغتشاش
anomalous weave بی نظمی و عدم تقارن در بافت
astigmatic دچار بی نظمی درجلیدیهء چشم
armature interference اغتشاش ارمیچر
rummages اغتشاش اشفتگی
hum اغتشاش صوتی
hummed اغتشاش صوتی
hums اغتشاش صوتی
rummage اغتشاش اشفتگی
distortion of field اغتشاش میدان
rummaging اغتشاش اشفتگی
turbulence اشفتگی اغتشاش
rummaged اغتشاش اشفتگی
commotion جنبش اغتشاش
frequency distortion اغتشاش بسامدی
humming noise اغتشاش صوتی
sedition شورش اغتشاش
inductive disturbance اغتشاش القائی
magnetic disturbance اغتشاش مغناطیسی
spot distortion اغتشاش نقطه
confusional اغتشاش امیز
thermal agitation اغتشاش گرمایی
to raise hell اغتشاش کردن
topsy turvydom اغتشاش اشفتگی
trapezium distortion اغتشاش ذوزنقهای
turbulency اشفتگی اغتشاش
harmonic distortion اغتشاش هارمونیک
locomotor ataxy بی نظمی در حرکت دست و پا که از سفلیس رخ میدهد
jamming تولیداختلال در دستگاهها اغتشاش
singal to noise ratio نسبت سیگنال به اغتشاش
perturation اغتشاش انحراف مدار
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
riot control کنترل شورش عملیات ضد اغتشاش
riot gun تفنگ ضد اغتشاش یا کنترل اغتشاشات
babel سخن پرقیل و قال اغتشاش
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
tumult اغتشاش کردن جنجال راه انداختن
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde گروه بیشمار گروه
hordes گروه بیشمار گروه
There was great confusion ( chaos ) . It was a free for all . هرکی هرکی بود (هرج ومرج وبی نظمی )
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
platoons گروه
platoon گروه
flock گروه
flocked گروه
flocking گروه
flocks گروه
fries گروه
throng گروه
thronged گروه
throngs گروه
thronging گروه
team گروه
cluster bomb گروه
clusters گروه
cluster گروه
host گروه
hosted گروه
hosting گروه
hosts گروه
teams گروه
cluster bombs گروه
herding گروه
herded گروه
herd گروه
multitudes گروه
multitude گروه
concourses گروه
concourse گروه
many گروه
herds گروه
attack group گروه تک
covey گروه
t group گروه T
special interest group گروه
g , series گروه ژ
congregations گروه
congregation گروه
gangs گروه
gang گروه
parcels گروه
parcel گروه
assembly گروه
frying گروه
bunch گروه
bunched گروه
bunches گروه
squads گروه
squad گروه
swarms گروه
swarmed گروه
swarm گروه
bunching گروه
fry گروه
bevy گروه
troop گروه
trooped گروه
trooping گروه
corps گروه
school گروه
batch گروه
batches گروه
group گروه
crowds گروه
crowd گروه
company گروه
lot گروه
groups گروه
schools گروه
companies گروه
ring گروه
massing گروه
cohorts گروه
party گروه
sets گروه
cohort گروه
setting up گروه
shoal گروه
shoals گروه
folk گروه
folks گروه
mass گروه
set گروه
ensigns گروه
cliques گروه
masses گروه
ensign گروه
clique گروه
hydrogxyl group گروه هیدروکسیل
occupational family گروه شغلی
we group گروه خودی
infinite group گروه نامتناهی
natural group گروه طبیعی
norm group گروه هنجار
group index اندیس گروه
group index شاخص گروه
group analysis تحلیل گروه
in group گروه خودی
gas group گروه گاز
landing party گروه اب خاکی
local group گروه محلی
functional group گروه عاملی
group mark نشان گروه
gunner's party گروه توپخانه
multitudinously با گروه بسیار
nonary گروه نه تایی
head's party گروه نظافت
minority group گروه اقلیت
knightage گروه سلحشوران
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com