English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
service squadron گروه خدمات
Search result with all words
beach group گروه خدمات ساحلی
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
Other Matches
cross servicing خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
special services یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
services خدمات
unbundled خدمات
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
service sector بخش خدمات
we owe him for his services خدمات او هستم
medical services خدمات پزشکی
urban servitudes خدمات شهری
service industry صنعت خدمات
service passport پاسپورت خدمات
crypto service خدمات رمز
services خدمات سرویسها
Civil Service خدمات کشوری
Civil Service خدمات اجتماعی
social services خدمات اجتماعی
social work خدمات اجتماعی
personnel services خدمات کارمندی
service unit یکان خدمات
service support پشتیبانی خدمات
field service خدمات رزمی
field service خدمات پایکار
field exercise خدمات صحرایی
field duty خدمات رزمی
welfare services خدمات رفاهی
personnel services خدمات پرسنلی
medical service خدمات پزشکی
loyal services خدمات صادقانه
joint services خدمات مشترک
information service خدمات اطلاعات
civil services خدمات دولتی
special services خدمات مخصوص
civil defence service خدمات کشوری
goods and services کالاها و خدمات
health services خدمات بهداشتی
mail services خدمات پستی
postal services خدمات پستی
hospital benefit خدمات بیمارستانی
auxiliary service خدمات جنبی
advisory services خدمات مشورتی
service force یکان خدمات
service department بخش خدمات
service department قسمت خدمات
signal services خدمات مخابراتی
service company گروهان خدمات
computer utility خدمات کامپیوتری
civil خدمات شهری
technical services خدمات فنی
common user خدمات عمومی
public services خدمات عمومی
sister services خدمات وابسته
administrative services خدمات اداری
social service خدمات اجتماعی
war service chevron علامت خدمات جنگی
i am satisfied with his servic از خدمات او راضی یا خوشنودهستم
obliging حاضر خدمات مهربان
port auxiliary service یگان خدمات بندری
computer serrices company شرکت خدمات کامپیوتری
combat service support پشتیبانی خدمات رزمی
agricultural extension services خدمات ترویج کشاورزی
complimentary supply خدمات یا کلاهای مجانی
public utilities خدمات عمومی مانند اب
exchange services خدمات فروشگاهی فروشگاهها
bunched income درامد خدمات شخصی
service squadron قسمت خدمات دریای
railroad service خدمات راه اهن
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde گروه بیشمار گروه
hordes گروه بیشمار گروه
acquisition authority اعتبار خرید کالاو خدمات
remote computing services خدمات محاسباتی از راه دور
aids to trade خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
accessorial services خدمات بارگیری و تخلیه بار
welfare رعایت کردن خدمات اجتماعی
giros خدمات بانکی اداره پست
giro خدمات بانکی اداره پست
hospitalization پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
home service خدمات فروش در داخل کشور
beach unit یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
ordnance service خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
environmental services دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
terminal service company گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
service chevron علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
welfare state دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
the source خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
casualty control book دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
procurement تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
triage سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
cams استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cam استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
sergeanty انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
service منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
serviced منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
performance monitor برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
legion ofholour نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
veil of money نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
muck rack کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
equation of exchange متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
polemarch سرکرده سوم از نه تن سرکرده که خدمات لشگری انجام میداند
retaining fee وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
Tahmasb شاه تهماسب [پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
health services خدمات بهداری قسمتهای بهداری
fry گروه
flock گروه
herds گروه
covey گروه
frying گروه
flocking گروه
flocks گروه
attack group گروه تک
cluster bombs گروه
clusters گروه
host گروه
hosted گروه
hosting گروه
hosts گروه
flocked گروه
platoon گروه
platoons گروه
throng گروه
herding گروه
gang گروه
gangs گروه
squads گروه
squad گروه
swarms گروه
swarmed گروه
bunch گروه
bunched گروه
bunches گروه
bunching گروه
parcels گروه
parcel گروه
herded گروه
herd گروه
multitudes گروه
thronged گروه
multitude گروه
thronging گروه
concourses گروه
many گروه
g , series گروه ژ
throngs گروه
fries گروه
assembly گروه
congregations گروه
congregation گروه
swarm گروه
party گروه
group گروه
cohorts گروه
cohort گروه
special interest group گروه
concourse گروه
ring گروه
t group گروه T
groups گروه
crowd گروه
setting up گروه
schools گروه
school گروه
lot گروه
sets گروه
set گروه
corps گروه
crowds گروه
company گروه
companies گروه
bevy گروه
folks گروه
batch گروه
batches گروه
ensign گروه
ensigns گروه
cluster گروه
clique گروه
cliques گروه
teams گروه
shoal گروه
shoals گروه
massing گروه
team گروه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com