English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English Persian
blood group گروه خونی
blood groups گروه خونی
blood type گروه خونی
blood types گروه خونی
Other Matches
haematocele دمل خونی ورم خونی
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
hematic خونی بیماری خونی
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
bloodstain خونی
plethoric خونی
hemal خونی
consanguity هم خونی
sanguinary خونی
haemic خونی
haemoptysis تف خونی
sanguine خونی
bloodstained خونی
haematic خونی
poverty of the blood کم خونی
bloody خونی
haemal خونی
gory خونی
anaemia کم خونی
sanguinity هم خونی
bloodiest خونی
anemia کم خونی
bloodier خونی
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
hypoglycemia کم قند خونی
hematozoon انگلهای خونی
ischemia کم خونی موقت
haematocele کورک خونی
red water پیشاب خونی
septicemia گند خونی
hematoma غده خونی
toxemia مسمومیت خونی
pernicious anemia کم خونی خطرناک
haematozoon انگل خونی
hematoblast پلاکتهای خونی
haematoma ورم خونی
sanguine a سکته خونی
bloody flux اسهال خونی
ischmia کم خونی موضعی
haematoma دمل خونی
blood cells گویچههای خونی
ischemia کم خونی موضعی
blood cell گویچههای خونی
blood vessel عروق خونی
greensickness کم خونی زنان
sanguineous خونی دموی
haematuria پیشاب خونی
ischaemia کم خونی موضعی
chlorotic سبزرنگی براثرکم خونی
transient ischemia کم خونی موضعی موقت
sanguine temperament مزاج خونی یا دموی
dysentery اسهال خونی دیسانتری
life blood خونی که زندگی به ان نیازمنداست
vendetta دشمنی خونی خانوادگی
septicaemic مبتلا بگند خونی
vendettas دشمنی خونی خانوادگی
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
neurocirculatory asthenia ضعف عصبی- گردش خونی
cariovascular وابسته بقلب ورگهای خونی
angiology مطالعه عروق خونی و لنفی
extrinsic factor عامل ضدکم خونی وخیم
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
haematogen دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
greensick مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
platelet جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde گروه بیشمار گروه
hordes گروه بیشمار گروه
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
anoxia فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
cluster گروه
teams گروه
team گروه
flocked گروه
platoon گروه
thronging گروه
clusters گروه
hosts گروه
hosting گروه
hosted گروه
host گروه
platoons گروه
flock گروه
cluster bombs گروه
cluster bomb گروه
flocking گروه
flocks گروه
swarms گروه
squad گروه
squads گروه
congregation گروه
many گروه
g , series گروه ژ
concourse گروه
concourses گروه
multitude گروه
multitudes گروه
covey گروه
herd گروه
herded گروه
herding گروه
herds گروه
swarmed گروه
swarm گروه
congregations گروه
throng گروه
thronged گروه
throngs گروه
fries گروه
fry گروه
frying گروه
assembly گروه
parcel گروه
parcels گروه
gang گروه
gangs گروه
bunch گروه
bunched گروه
bunches گروه
bunching گروه
attack group گروه تک
group گروه
groups گروه
troop گروه
set گروه
sets گروه
setting up گروه
corps گروه
crowds گروه
crowd گروه
company گروه
bevy گروه
lot گروه
ring گروه
t group گروه T
cohort گروه
cohorts گروه
special interest group گروه
trooped گروه
trooping گروه
cliques گروه
batches گروه
folks گروه
folk گروه
ensign گروه
clique گروه
ensigns گروه
masses گروه
shoals گروه
mass گروه
batch گروه
massing گروه
companies گروه
party گروه
school گروه
shoal گروه
schools گروه
work team گروه کار
duty hands گروه نگهبانان
disk pack گروه بسته
diaconate گروه شماسان
devitry گروه دیوان
device cluster گروه دستگاه
criterion group گروه ملاک
crisis team گروه ضد بحران
dyad گروه دو عضوی
encounter group گروه رویارویی
end group گروه انتهایی
group index اندیس گروه
shock troops گروه حمله
group analysis تحلیل گروه
group index شاخص گروه
artillery group گروه توپخانه
gas group گروه گاز
basic unit assembly group گروه ساختمانی
functional group گروه عاملی
formal group گروه رسمی
mass squad گروه توده
experimental group گروه ازمایشی
army group گروه ارتش
diad گروه دو عضوی
coordinated group گروه کوئوردینانسی
center گروه مرکزی
carbonyl group گروه کربونیل
captain of the forecastle سر گروه لنگر
camp color party گروه پرچم
cable party گروه لنگر
budget comittee گروه بودجه
bridging group گروه پل شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com