English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
diad گروه دو عضوی
dyad گروه دو عضوی
Other Matches
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
memberless بی عضوی
organic عضوی
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
organic set امایه عضوی
monoplegia فلج یک عضوی
organicism عضوی نگری
octamerous هشت عضوی
organic deafness کری عضوی
organic sensations احساسهای عضوی
organic disorder اختلال عضوی
dyadic unit واحد دو عضوی
six membered ring حلقه شش عضوی
inorganic غیر عضوی
dysarthria نارساگویی عضوی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
psychalgia درد غیر عضوی
organic psychosis روان پریشی عضوی
organic mental disorder اختلال روانی عضوی
amputation قطع عضوی از بدن
brachium هر عضوی شبیه بازو
struma اتساع و گشادشدن هر عضوی
maim اختلال یا از کارافتادگی عضوی
maimed اختلال یا از کارافتادگی عضوی
maiming اختلال یا از کارافتادگی عضوی
maims اختلال یا از کارافتادگی عضوی
ablation قطع عضوی از بدن
hypertrophy بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم
viscus عضوی که دراحشاء واقع شده است
tranillumination انقال نور از خلال عضوی بعضو دیگری
emphysema اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
play footsie <idiom> از زیرمیز با پا عضوی از بدن شخص مقابل را لمس کردن
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
Internet انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای اینترنت را تشخیص میدهد
prolotherapy اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
Internet انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای جدید اینترنت را پیش از اینکه به IETF مراجعه کنند بررسی میکند
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde گروه بیشمار گروه
hordes گروه بیشمار گروه
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
qyaternary چهار واحدی چهار عضوی
hosted گروه
host گروه
batches گروه
clusters گروه
hosting گروه
mass گروه
hosts گروه
platoon گروه
platoons گروه
batch گروه
flock گروه
flocked گروه
flocking گروه
ensign گروه
ensigns گروه
massing گروه
masses گروه
shoals گروه
folk گروه
folks گروه
shoal گروه
clique گروه
cluster bomb گروه
cluster گروه
cliques گروه
teams گروه
team گروه
flocks گروه
covey گروه
congregations گروه
congregation گروه
squads گروه
special interest group گروه
squad گروه
swarms گروه
many گروه
concourse گروه
concourses گروه
attack group گروه تک
g , series گروه ژ
herds گروه
herding گروه
herded گروه
herd گروه
multitudes گروه
multitude گروه
swarmed گروه
swarm گروه
cluster bombs گروه
assembly گروه
frying گروه
fry گروه
fries گروه
throngs گروه
thronging گروه
thronged گروه
parcel گروه
parcels گروه
gang گروه
bunching گروه
bunches گروه
bunched گروه
bunch گروه
t group گروه T
gangs گروه
throng گروه
schools گروه
crowd گروه
cohort گروه
cohorts گروه
company گروه
party گروه
group گروه
crowds گروه
corps گروه
school گروه
setting up گروه
sets گروه
ring گروه
companies گروه
set گروه
groups گروه
trooping گروه
bevy گروه
lot گروه
troop گروه
trooped گروه
army group گروه ارتش
armor group گروه زرهی
wing گروه هوایی
out group برون گروه
divisions گروه وزنی
passel گروه کثیر
patriciate گروه بزرگان
artillery group گروه توپخانه
division گروه وزنی
billeting party گروه پیشرو
billeting party گروه یورتچی
optimates گروه اشراف
quire گروه کر [موسیقی]
schools گروه پرندگان
lobbied گروه فشار
lobbies گروه فشار
battle group گروه نبرد
battery of wells گروه چاهها
lobby گروه فشار
basic unit assembly group گروه ساختمانی
multitudes گروه بسیار
attack group گروه تک به ساحل
service squadron گروه خدمات
open group گروه باز
winging گروه هوایی
peasntry گروه دهقانان
acidic group گروه اسید
acid group گروه اسیدی
acid group گروه اسید
subgroups زیر گروه
choir گروه خوانندگان
amino group گروه امینی
reconnaissance party گروه شناسایی
GEAM گروه معماری
republic of letters گروه ادبا
packs دسته گروه
subgroup خرده گروه
reference group گروه مرجع
regimentalation گروه بندی
subgroups خرده گروه
subgroup زیر گروه
phosphoryl group گروه فسفریل
alkyl group گروه الکیلی
selected group گروه گزیده
alkyl group گروه الکیل
point group گروه نقطهای
primary group گروه نخستین
air group گروه هوایی
professoriate گروه استادان
advance point گروه نوک
advance party گروه پیشرو
quaternary گروه چهارچیز
pack دسته گروه
acidic group گروه اسیدی
abelian group گروه ابلی
biotype زیست گروه
end group گروه انتهایی
outfits همسفر گروه
encounter group گروه رویارویی
in group گروه خودی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com