English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (2 milliseconds)
English Persian
Twilight . In the dusk of the evening . گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
Other Matches
twilit تاریک وروشن
dusk تاریک وروشن
astronomical twilight تاریک وروشن نجومی
dusk تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
dusk هوای گرگ ومیش
twilight هوای گرگ ومیش
torchlight هوای گرگ ومیش
twilit گرگ ومیش نیمه روشن
documentary photography عکس واضح وروشن
cts واضح وروشن جهت ارسال
hyperfocal distance نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
murk تاریک
darker تاریک
gloomiest تاریک
gloomier تاریک
dark تاریک
caliginous تاریک
darkest تاریک
dusky تاریک
subfuscous تاریک
lackluster تاریک
dim تاریک
dims تاریک
dimmed تاریک
stygian تاریک
aphotic تاریک
pitch dark تاریک
gloomy تاریک
ambiguous تاریک
nubilous تاریک
nighted تاریک
black holes زندان تاریک
darkroom تاریک خانه
tenebrous تاریک کننده
benighted شب زده تاریک
alley way کوچه تاریک
dusk تاریک نمودن
black hole زندان تاریک
duskily تاریک وار
umbra نقطه تاریک
tenebrific تاریک کننده
tenebrific تاریک وتیره
somber تاریک غم انگیز
oubliette حبس تاریک
obtenebrate تاریک کردن
duskish اندکی تاریک
darkle تیره تاریک
darkener تاریک کننده
dark lines خطوط تاریک
electrode dark current جریان تاریک
dark current جریان تاریک
cimmerian فلمانی تاریک
cat eyed تاریک بین
camera obscura تاریک خانه
gloom تاریک کردن
darkish نسبتا تاریک
dims : کم نور تاریک
darken تاریک شدن
darkening تاریک شدن
blind تاریک ناپیدا
blinded تاریک ناپیدا
blinds تاریک ناپیدا
overshadows تاریک کردن
to grow dark تاریک شدن
overshadowed تاریک کردن
dimmed : کم نور تاریک
darken تاریک کردن
overshadowing تاریک کردن
obscurantism تاریک اندیشی
darkrooms تاریک خانه
twilight تاریک و روشن
twilight تاریک روشن
darkening تاریک کردن
overshadow تاریک کردن
sombre تاریک غم انگیز
dim : کم نور تاریک
darkens تاریک شدن
darkens تاریک کردن
faraday dark space فضای تاریک فارادی
gloaming غروب تاریک و روشن
obfuscate مبهم و تاریک کردن
nautical twilight تاریک و روشن دریایی
It's too dark. آن خیلی تاریک است.
It is getting dark . هوادارد تاریک می شود
dimmed تاریک تیره کردن
In the dark corner of the room . در گوشه تاریک اطاق
the narrow house خانه تنگ و تاریک
murkilly بطور تاریک یا تیره
dims تاریک تیره کردن
dim تاریک تیره کردن
pitchy قیرگون سیاه و تاریک
obfuscation مبهم و تاریک کردن
darken ship تاریک کردن ناو
aston dark space فضای تاریک استن
aphotic zone طبقه تاریک اقیانوس
aphotic stratum طبقه تاریک اقیانوس
anode dark space فضای تاریک اند
aphotic stratum لایه تاریک اقیانوس
cathode dark space فضای تاریک کاتد
dimmer تاریک تیره کردن
sombrely بطور تاریک یا افسرده
crookes dark space فضای تاریک کاتد
crookes dark space فضای تاریک هیتورف
dark trace tube لامپ تصویر تاریک
dark trace screen صفحه تصویر تاریک
dark line spectrum طیف خطوط تاریک
aphotic zone لایه تاریک اقیانوس
dimmest تاریک تیره کردن
hittorf dark space فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space فضای تاریک کاتد
camera obscura اطاقک تاریک جعبه عکاسی
becloud با ابر پوشاندن تاریک کردن
tenebrous تاریک وتیره تاریکی اور
Try to be home before dark. سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
ink مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
The darkest hour is that before the down. <proverb> تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
obscure تیره کردن تاریک کردن
obscured تیره کردن تاریک کردن
dark تیره کردن تاریک کردن
obscurer تیره کردن تاریک کردن
obscurest تیره کردن تاریک کردن
darkest تیره کردن تاریک کردن
dim تاریک شدن میرا شدن
dims تاریک شدن میرا شدن
darker تیره کردن تاریک کردن
obscuring تیره کردن تاریک کردن
obscures تیره کردن تاریک کردن
dimmed تاریک شدن میرا شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com