Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English
Persian
ecosystem development
گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
Other Matches
systems
سازگان
macrisystem
مه سازگان
system
سازگان
aboitic system
سازگان بیجان
biological system
سازگان زیستی
ecological system
بوم سازگان
open system
سازگان باز
closed system
سازگان بسته
ecosystem
بوم سازگان
ecosystems
بوم سازگان
system analysis
تحلیل سازگان
nonliving system
سازگان بیجان
cybernetic system
سازگان چمداری
complex system
سازگان پیچیده
biosystem
سازگان زیستی
cybernetic system
سازگان چمداشت
dynamic system
سازگان پویا
micro ecosystem
بوم سازگان خرد
terrestrian ecosystem
بوم سازگان زمین
climax ecosystem
بوم سازگان اوج
agroecosystem
بوم سازگان کشاورزی
agrosylvopastoral system
سیستم کشت و جنگل و مرتع سازگان کشت و چرا و جنگل
subclimax ecosystem
بوم سازگان زیر اوجی اکوسیستم زیر اوجی
eco development
بوم گسترد
deploys
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deployment operating base
پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
force tabs
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
extension
گسترش
deploy
گسترش
promotions
گسترش
promotion
گسترش
line of deployment
خط گسترش
dispersal
گسترش
propagation
گسترش
deploys
گسترش
deploying
گسترش
deployment
گسترش
develop
گسترش
spread
گسترش
spreads
گسترش
extensions
گسترش
develops
گسترش
expansion
گسترش
developments
گسترش
development
گسترش
expanses
گسترش
expanse
گسترش
image speard
گسترش تصویر
appointed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
flank development
گسترش جناحی
extensibility
گسترش پذیری
eco development
بوم گسترش
to unfold
گسترش دادن
installed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
inserted
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
expansible
گسترش پذیر
deployed
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
expansion path
مسیر گسترش
applied
<adj.>
<past-p.>
گسترش یافته
job enlargement
گسترش شغلی
sign extension
گسترش علامت
vertical expansion
گسترش عمودی
widening of market
گسترش بازار
widening of capital
گسترش سرمایه
to develop
[into]
گسترش دادن
[به]
path of expansion
مسیر گسترش
prompt deployment
گسترش فوری
prompt deployment
گسترش مناسب
to grow
[into]
گسترش دادن
[به]
development plan
طرح گسترش
develop
گسترش دادن
deployment
تفرقه گسترش
spread
گسترش یافتن
wide-angle
عدسی گسترش
spreads
گسترش یافتن
wide angle
عدسی گسترش
deployed
گسترش یافته
deploys
گسترش یافتن
deploying
گسترش یافتن
deploy
گسترش یافتن
accrues
گسترش یافتن
accrue
گسترش یافتن
generations
افرینش گسترش
generation
افرینش گسترش
expansion
گسترش انبساط
develops
گسترش دادن
disposition
ارایشات گسترش
develop
گسترش وضعیت
outspread
گسترش یافتن
bank expansion
گسترش بانکی
circumfuse
گسترش یافتن
develops
گسترش وضعیت
abroad
گسترش یافته
deployment diagram
طرح گسترش
expansion
گسترش توسعه
accruing
گسترش یافتن
deployment diagram
دیاگرام گسترش
credit expansion
گسترش اعتبار
dispersion
تفرقه گسترش یکان
space
گسترش دادن متن
generated
گسترش یافتن افریدن
generates
گسترش یافتن افریدن
flare angle
زاویه گسترش یا گشادگی
generating
گسترش یافتن افریدن
spaces
گسترش دادن متن
elater
خاصیت انبساط و گسترش
relocation
تجدید گسترش دادن
expanding industry
صنعت در حال گسترش
generate
گسترش یافتن افریدن
redeployment
تجدید گسترش کردن
growth company
شرکت در حال گسترش
automatic volume expansion
گسترش خودکار صدا
bank development
گسترش شبکه بانکی
to spread
[across]
[over]
گسترش یافتن
[سرتاسر]
redeployment
گسترش مجدد دادن
spread
بسط وتوسعه یافتن گسترش
spreads
بسط وتوسعه یافتن گسترش
battery groung pattern
طرح گسترش توپهای اتشبار
expandable
آنچه قابل گسترش باشد
expansion
توسعه گسترش دادن کشیدن
open ranks
گسترش باز درسواره نظام
extensible
آنچه قابل گسترش است
deployed
مستقر گسترش یافته در روی زمین
To extend the scope of ones activities .
میدان عملیات خودرا گسترش دادن
extends
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extend
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending
قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding grounds
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
basic plus
نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
remedial maintenance
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
problem child
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
metastasize
گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
monroe doctrine
سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
EEMS
در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
scalable software
برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol
گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
developments
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
proliferation
سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
development
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
diamond formation
ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
metastasis
هجوم مرض گسترش میکرب مرض
pan american union
سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
expansion joint
درز گسترش درز گشایش
gun displacement
جابجایی توپها گسترش توپها
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
repeater
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
expanding economy
اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
vase design
طرح گلدانی
[طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com