English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
English Persian
flank development گسترش جناحی
Other Matches
flanker عده مامور تک جناحی استحکامات جناحی یکان
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
out flanking جناحی
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
lateral جنبی جناحی
flank observation دیدبانی جناحی
flanked احاطه جناحی
flanking احاطه جناحی
abutment پایه جناحی
to roll up the enemy line حمله جناحی
flanking fire اتش جناحی
flank احاطه جناحی
pinions چرخ دنده جناحی
pinioning چرخ دنده جناحی
alate دارای قسمتهای جناحی
flank openings گشایشهای جناحی شطرنج
pinion چرخ دنده جناحی
epaulement استحکام موقتی جناحی مترس
abutment پایه جناحی پشت بند دیوار
wingman خلبانی که خارج از فرمان دسته هوایی حرکت میکند خلبان جناحی
tetrapterous دارای چهار بال چهار جناحی
extension گسترش
extensions گسترش
propagation گسترش
dispersal گسترش
deployment گسترش
promotions گسترش
deploy گسترش
promotion گسترش
line of deployment خط گسترش
deploys گسترش
deploying گسترش
spread گسترش
spreads گسترش
development گسترش
expanses گسترش
expanse گسترش
develops گسترش
developments گسترش
develop گسترش
expansion گسترش
deployed گسترش یافته
prompt deployment گسترش فوری
eco development بوم گسترش
job enlargement گسترش شغلی
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
extensibility گسترش پذیری
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
image speard گسترش تصویر
expansible گسترش پذیر
expansion path مسیر گسترش
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
vertical expansion گسترش عمودی
widening of capital گسترش سرمایه
widening of market گسترش بازار
to unfold گسترش دادن
path of expansion مسیر گسترش
prompt deployment گسترش مناسب
to develop [into] گسترش دادن [به]
to grow [into] گسترش دادن [به]
sign extension گسترش علامت
development plan طرح گسترش
develop گسترش دادن
accrues گسترش یافتن
bank expansion گسترش بانکی
accruing گسترش یافتن
expansion گسترش انبساط
deploying گسترش یافتن
outspread گسترش یافتن
deployment تفرقه گسترش
deploys گسترش یافتن
spread گسترش یافتن
spreads گسترش یافتن
abroad گسترش یافته
wide angle عدسی گسترش
accrue گسترش یافتن
deploy گسترش یافتن
deployment diagram طرح گسترش
expansion گسترش توسعه
develop گسترش وضعیت
develops گسترش دادن
deployment diagram دیاگرام گسترش
develops گسترش وضعیت
wide-angle عدسی گسترش
generation افرینش گسترش
circumfuse گسترش یافتن
disposition ارایشات گسترش
credit expansion گسترش اعتبار
generations افرینش گسترش
generated گسترش یافتن افریدن
generates گسترش یافتن افریدن
spaces گسترش دادن متن
generating گسترش یافتن افریدن
relocation تجدید گسترش دادن
space گسترش دادن متن
redeployment تجدید گسترش کردن
elater خاصیت انبساط و گسترش
expanding industry صنعت در حال گسترش
dispersion تفرقه گسترش یکان
bank development گسترش شبکه بانکی
automatic volume expansion گسترش خودکار صدا
flare angle زاویه گسترش یا گشادگی
to spread [across] [over] گسترش یافتن [سرتاسر]
redeployment گسترش مجدد دادن
generate گسترش یافتن افریدن
growth company شرکت در حال گسترش
battery groung pattern طرح گسترش توپهای اتشبار
extensible آنچه قابل گسترش است
open ranks گسترش باز درسواره نظام
spreads بسط وتوسعه یافتن گسترش
expandable آنچه قابل گسترش باشد
expansion توسعه گسترش دادن کشیدن
spread بسط وتوسعه یافتن گسترش
deployed مستقر گسترش یافته در روی زمین
To extend the scope of ones activities . میدان عملیات خودرا گسترش دادن
extend قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding grounds محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extending قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding ground محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
extends قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
basic plus نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
metastasize گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
disposition صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
problem child فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
remedial maintenance باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
EEMS در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
monroe doctrine سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
scalable software برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
secure hypertext transfer protocol گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
developments گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
development گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
proliferation سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
metastasis هجوم مرض گسترش میکرب مرض
diamond formation ارایش لوزی شکل گسترش لوزی
pan american union سازمان دولتهای قاره امریکا که به سال 0981 در واشنگتن تاسیس شد و هدف ان گسترش همکاری و همبستگی در شقوق و شئون مختلفه بین کشورهای قاره امریکااست
gun displacement جابجایی توپها گسترش توپها
expansion joint درز گسترش درز گشایش
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
expanding economy اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
ecosystem development گسترش بوم سازگان سازگان بوم گسترد
vase design طرح گلدانی [طرح های اولیه آن به حدود چهارصد سال پیش باز می گردد و وجه مشترک طرح های گلدانی استفاده از یک یا چند گلدان در متن فرش بوده که انواع پیچک و گل ها از درون آن به اطراف فرش گسترش می یابد.]
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com