English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
bank development گسترش شبکه بانکی
Other Matches
bank expansion گسترش بانکی
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
scalable software برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
invert معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند
inverts معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند
inverting معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند
deploy اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
local area network کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing banks بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
lan کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند تمام ایستگاههای کار شبکه محلی به سرور شبکه اصلی متصل هستند و کاربران به آن سرور وارد می شوند
deployment operating base پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
internetwork تعدادی شبکه متصل بهم با استفاده از bridge و roater که به کاربر یک شبکه امکان دستیابی به هر منبع در شبکه دیگر بدهد
bridged وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridges وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
force tabs نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
sequential پروتکل ارسال شبکه ساخت شبکه سافت VOVELL برای اجرای ارسال و دریافت شبکه IPX
localtalk استاندارد شبکه سافت Apple که لایه فیزیکی مثل سیستم کابل یا اتصالات را که در شبکه Apple Talk استفاده میشود را ساخته است . شبکه داده را روی کابل unshield pair-tuisted منتقل میکند
capture حذف یک Token از شبکه برای اینکه داده در شبکه ارسال شود
captures حذف یک Token از شبکه برای اینکه داده در شبکه ارسال شود
capturing حذف یک Token از شبکه برای اینکه داده در شبکه ارسال شود
NDIS بین نرم افزار درایور شبکه و کارتهای آداپتور شبکه
networking 1-سازمان شبکه . 2-اتصال دو یا چند شبکه در یک اتاق یا ساختمانهای مختلف
synchronous . شبکه ارتباطی که در آن تمام عملیات شبکه با یک سیگنال زمان بندی کنترل میشود
dispersed intelligence یک سیستم شبکه که در ان قدرت محاسباتی در کل شبکه کامپیوتری توزیع یا پخش شده است
wiring جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
Xerox Network System پروتکل شبکه ساخت aerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه novell IPX است
ODI واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
speech scrambling نفوذ در شبکه مکالماتی دخالت در شبکه صوتی و به هم زدن ان
grid convergence تقارب نصف النهارات یا کجی شبکه انحراف شبکه
fax کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxes کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxing کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxed کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
spanning tree روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
Internetwork Packet Exchange پروتکل شبکه توسعه یافته توسط Novell که برای ارسال بستههای اطلاعاتی روی شبکه است
common پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
commoners پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
commonest پروتکلی که به صورت رسمی توسط ISO تنظیم شده برای انتقال اطلاعات مدیریتی شبکه در شبکه
faults یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faulted یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
XNS پروتکل شبکه ساخت xerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه Novell ipx ایجاد کرده است
IPX پروتکل شبکه توسعه یافته توسط Novell که برای ارسال بستههای اطلاعاتی روی شبکه به کار می رود
CMIP پروتکلی که به طور رسمی توسط IOS پذیرفته شده است برای انتقال افلاعات مدیریت شبکه در شبکه
alert پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
alerts پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
alerted پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
nett شبکه رادیویی تور استتار شبکه
nets شبکه رادیویی تور استتار شبکه
grid current detection یکسوسازی شبکه اشکارسازی جریان شبکه
net شبکه رادیویی تور استتار شبکه
naming services روش انتساب نام یکتا به هر کاربر یا گره یا کامپیوتر در شبکه که به سایر کاربران امکان دستیابی به منبع اشتراکی بدهد در یک شبکه گسترده 9
cloud lattice design طرح ابری شبکه ای که بیشتر بصورت بندی و در فرش چین دیده می شود . زمینه معمولا زرد و شبکه ها آبی رنگ می باشد .
gateway 1-وسیلهای که دو شبکه غیرمشابه را به هم وصل میکند. 2-وسیله ترجمه پروتکل نرم افزار که به کاربران امکان کار با یک شبکه و دستیابی به دیگری را میدهد
server کامپیوتر متصل به شبکه که نرم افزار سیستم عامل شبکه را اجرا میکند تا کاربر دیگر واشتراک فایل و چاپگر را کنترل کند
gateways 1-وسیلهای که دو شبکه غیرمشابه را به هم وصل میکند. 2-وسیله ترجمه پروتکل نرم افزار که به کاربران امکان کار با یک شبکه و دستیابی به دیگری را میدهد
NetBEUI گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود
bank check چک بانکی
bus network سیستمی که در ان تمام ایستگاهها یا دستگاههای کامپیوتری توسط بکارگیری یک کانال مشترک توزیعی یایک گذارگاه با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند شبکه گذری شبکه خطی
bank charges هزینههای بانکی
bank statement صورتحساب بانکی
bank commission کارمزد بانکی
bank contraction انقباض بانکی
bank credit اعتبار بانکی
bank loan وام بانکی
banking کار بانکی
bank charge هزینههای بانکی
bank bond ضمانت بانکی
bank holidays تعطیلات بانکی
bank liabilities بدهیهای بانکی
bank rate نرخ بانکی
bank accounts حساب بانکی
bank account حساب بانکی
bank statements صورتحساب بانکی
bank acceptance قبولی بانکی
bank advance وام بانکی
bank bill حواله بانکی
bank deposit سپرده بانکی
bank draft برات بانکی
bank draft حواله بانکی
consortium of bankers کنسرسیوم بانکی
bank failure ورشکستگی بانکی
bank liabilities تعهدات بانکی
bank giro جیروی بانکی
bank guarantee ضمانت بانکی
account with [at] a bank حساب بانکی
bank interest بهره بانکی
bank discount سپردههای بانکی
bank discount تخفیف بانکی
change over انتقال بانکی
bank discount تنزیل بانکی
bank reserves ذخایر بانکی
bank transfers انتقالات بانکی
bank reserves اندوختههای بانکی
bank pass book دفترچه بانکی
clearing تهاتر بانکی
banker's bill صورتحساب بانکی
clearings تهاتر بانکی
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
CMOT استفاده از پروتکلهای مدیریت شبکه CMIS , CMIP برای مدیریت دروازه ها در یک شبکه TCP / IP
grid bias پتانسیل شبکه ولتاژ شبکه
lattices شبکه بندی شبکه کاری
lattice شبکه بندی شبکه کاری
grid bias ولتاژپلاریزاسیون شبکه بایاس شبکه
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
rightsizing فرایند جابجایی ساختار فناوری اطلاعات یک شرکت به کاراترین سخت افزار. اغلب به معنای جابجایی از شبکه مبتنی بر mainfrome به شبکه بر پایه pc
checking account حساب جاری بانکی
volume of bank credit حجم اعتبارات بانکی
liability تعهد موجودی بانکی
checking accounts حساب جاری بانکی
liabilities تعهد موجودی بانکی
bank statements صورت حساب بانکی
banking deposit account حساب سپرده بانکی
bank statement صورت حساب بانکی
joint account حساب بانکی مشترک
bank rate نرخ بهره بانکی
letter of credit اعتبار نامه بانکی
clearings نقل وانتقال بانکی
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
clearing نقل وانتقال بانکی
radar netting تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
developments گسترش
deploy گسترش
deploying گسترش
expansion گسترش
develops گسترش
develop گسترش
propagation گسترش
extension گسترش
extensions گسترش
expanse گسترش
expanses گسترش
development گسترش
dispersal گسترش
spreads گسترش
spread گسترش
line of deployment خط گسترش
deployment گسترش
deploys گسترش
promotions گسترش
promotion گسترش
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
I deposited the money in my bank account . پول را به حساب بانکی ام ریختم
giros خدمات بانکی اداره پست
giro خدمات بانکی اداره پست
cashed حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashes حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashing حواله پستی تلگرافی یا بانکی
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
discount rate نرخ ثابت نزول بانکی
bankbook دفترحساب بانک دفترچه بانکی
bankable قابل نقل وانتقال بانکی
time deposit سپردهء بانکی مدت دار
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
wide-angle عدسی گسترش
outspread گسترش یافتن
deployment تفرقه گسترش
deploy گسترش یافتن
accruing گسترش یافتن
job enlargement گسترش شغلی
flank development گسترش جناحی
image speard گسترش تصویر
circumfuse گسترش یافتن
sign extension گسترش علامت
deploys گسترش یافتن
deploying گسترش یافتن
accrues گسترش یافتن
accrue گسترش یافتن
deployed گسترش یافته
wide angle عدسی گسترش
prompt deployment گسترش فوری
abroad گسترش یافته
path of expansion مسیر گسترش
generation افرینش گسترش
generations افرینش گسترش
eco development بوم گسترش
prompt deployment گسترش مناسب
development plan طرح گسترش
deployment diagram طرح گسترش
credit expansion گسترش اعتبار
expansion path مسیر گسترش
deployment diagram دیاگرام گسترش
extensibility گسترش پذیری
expansible گسترش پذیر
develop گسترش وضعیت
widening of market گسترش بازار
develops گسترش دادن
develops گسترش وضعیت
to grow [into] گسترش دادن [به]
spread گسترش یافتن
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
expansion گسترش توسعه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com